>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع - تفحص شهدا

خادمین شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 546339

بازدیدهای امروز : 184

بازدیدهای دیروز : 246

 RSS 

   

زندگینامه:
شهید ذبیح ا... عاصی زاده در سال 1340 هجری شمسی در خانواده  ای مذهبی و متدین در شهرستان اردکان دیده به جهان گشود. مادر مرحومه شهید می گفت: همواره آرزو داشتم فرزندم همچون مولایش ابوالفضل العباس باش و فضایل بارز و برجسته ی آن حضرت چون شجاعت و ایثار و فداکاری داشته باشد و به همین خاطر ایشان را عباس صدا می زدم و سرانجام این چنین شد.

پدر آن شهید گرانقدر که نام فرزندش ذبیح ا... گذاشته بود نیز به مقصودش رسید و فرزند رشیدش در راه خدا به فیض عظیم شهادت نائل شد . پس از طی دوران تحصیل در دبستان و راهنمایی در سال 1359 موفق به اخذ دیپلم در رشته اتومکانیک از هنرستان شهید مطهری اردکان شد.


به دنبال پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه در آمد و در سال 1360 عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل شد. شهید عاصی زاده در سال 1362 ازدواج کرد . حاصل این زندگی مشترک که بیش از چهار ماه طول نکشید تنها فرزند پسر او به نام عباس است که پس از شهادت پدر دیده به جهان گشود.

سردار سرافراز اسلام شهید ذبیح ا... عاصی زاده سرانجام در سال 1362 هجری شمسی در حالیکه فرماندهی تیپ پیروز الغدیر یزد را به عهده داشت قبل از عملیات والفجر4 هنگام رفتن به آن منطقه جهت بررسی و بردن مهمات و همچنین توجیه طرح عملیاتی در تاریخ 21/7/62 بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به خودرو وی بهمراه یکی دیگر از برادران همرزمش در منطقه بانه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

 

گزیده وصیت نامه سردار شهید عاصی زاده


هم اکنون در میعادگاه عشق و شهادت در حجله گاه خون ، عروس سرخ شهادت را در بر می گیرم و به دنبال خط سرخی که از لابه لای گونی های سنگرم و از بیابانهای تفتیده خوزستان گذشته می روم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلی گاه حق در حرکت است بپیوندم .

حافظ ولایت فقیه باشید و امام و رهبر مان را همچون نگین انگشتر در میان خود نگهدارید تمام مشکلات مملکت را بدون سر و صدا حل کنیدو بگذارید این قلب امت لحظه ای درد نگیرد .

سفارش دوم این است که ملت ما الان باید خود را بسازند تا فرد فرد این مملکت یک مربی باشند و اول از خودمان شروع کنیم تا فردا بتوانیم برای صدور انقلابمان و زنده کردن اسلام در کشورهای عربی در حال خواب ، مربی و ناجی داشته باشیم.

سفارش بعدی این است که موقعی که سلاحهای ما به زمین افتاد برای برداشتنش از همدیگر سبقت بگیرید و نگذارید خون شهیدان ما بخشکد و باید هرچه سریعتر و با سرعت عمل بیشتر راهشان را ادامه دهید ، راه همان راه حسین است . هدف اسلام است و مقصد کربلا و سپس قدس عزیز است.



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:35 عصر روز جمعه 92 اسفند 23

قرارگاه سایبری  رسام  آغاز کرد و  بنده و جبهه وبلاگی غدیر حمایت میکنیم

جنبش منع کشتار مسلمانان مظلوم آفریقا

بسمه تعالی

سکوت در برابر نسل‌ کشی مسلمان آفریقا تا کی؟

درپی تداوم نسل کشی مسلمانان در آفریقای مرکزی، اهالی مسلمان ساکن روستاهای شهر بانگی پایتخت این کشور تا شعاع 300 کیلومتری به سمت کشور چاد فرار کرده اند اما در طول مسیر نیز هدف حمله شبه نظامیان مسیحی قرار دارند.

تصاویر دردناک کشتار مسلمانان مظلوم، بی‌دفاع و غریب قاره آفریقا، به قدری جانسوز و جانکاه است که انسان جسارت آن را می‌یابد که فریاد "وامحمدا"، "واعلیا" و اسلاما سر دهد. ما این ضایعه جانسوز و جانگداز را به حضرت ولی عصر(عج) تسلیت عرض می‌کنیم.


جنبش سایبری منع کشتار مسلمانان آفریقا (18+)/ رسامجنبش سایبری منع کشتار مسلمانان آفریقا (18+)/ رسام

جنبش سایبری منع کشتار مسلمانان آفریقا (18+)/ رسام

ادامه مطلب...


نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:5 صبح روز یکشنبه 92 اسفند 11

دل توی دلم نبود. دلهره و اشتیاق دیوانه ام کرده بود. یکی از بچه ها مسوؤل باز کردن معبر بود، با جدیت کار می کرد. زمان به کندی می گذشت. در همین هنگام، مسوؤل باز کردن معبر، ناگهان پایش به یک تله گیر کرد و مین منوری روشن شد. آه از نهادمان برآمد.

 
 در بخشی از خاطرات آزاده اسیر حمید عیوضیان آمده است: 
 
 12/2/65: جاده منتهی به خط مقدم؛ مقر جهادسازندگی
 
سفر شبانه قدری طولانی شد. سرم را روی صندلی گذاشتم و به خواب رفتم. در یک تکان شدید اتوبوس چشم هایم راباز کردم. نزدیک صبح بود. برای نماز توقف کردیم. بعداز نماز مجدداً اتوبوس ها به حرکت خودادامه دادند. کم کم به منطقه ی عملیاتی نزدیک می شدیم. بعد از گذشتن از یک دژبانی، وارد مقر جهاد سازندگی شدیم.
 
توقف ما در مقر جهادسازندگی تا ساعت 4 بعدازظهر ادامه داشت. از فرصت استفاده کردیم و با استفاده از حمام های مقر در جهادسازندگی، خود را شستیم و غسل شهادت نمودیم.
 
ساعت از 4 بعدازظهر می گذشت که مجدداً سوار اتوبوس ها شدیم و حرکت کردیم. با یکی از بچه ها که کنارم نشسته بود، مشغول گفتگو شد. نمی دانم چرا صحبت مان به اسرا و وضعیت آنها در عراق کشیده شد. او در مقابل سؤالات من، توضیحات مفصلی داد که برایم جالب بود. بعداز صحبت های او، دائم در فکر اسرا بودم و وضعیتی که در آن به سر می بردند.
 
به سه راهی «فکه» رسیدیم. اتوبوس ها ایستادند؛ پیاده شدیم و در ستون های منظم به راه افتادیم. همه در سکوت حرکت کردیم. اینجا رزمگاه بود. همان جایی که ما مشتقانه به سویش شتافته بودیم. زمزمه ی دعاها گوشم را پر کرده بود. همه در یک حالت روحانی با خدای خود راز و نیاز می کردیم. هوا تاریک شده بود و به وضوح آتش تیر بارها و توپخانه ی دشمن دیده می شد.
 
از موقعیت مان خبر داشتیم: روبروی مان پر از نیروهای دشمن بود، با بیش از 900 تانک مدرن. وظیفه ما انهدام نیروهای دشمن بود؛ آن هم توسط یک گردان: گردان «زهیر».
 
به منطقه ی دشمن رسیدیم. سر راه مان چند کمین وجود داشت که می بایست بدون درگیری از آنها می گذشتیم. هر چند دقیقه یک بار منوری اطراف مان را روشن می کرد و ما مجبور می شدیم برای استتار بر روی زمین بنشینیم. صدای تیربارهای دشمن و توپخانه ی آنها، سکوت دشت راهر چند لحظه بر هم زد.
 
نیمی از راه راطی کردیم و موفق شدیم کمین های دشمن را بدون درگیری پشت سر بگذاریم. هنوز مقداری از راه مانده بود که به محوطه ی پوشیده از انواع سیم های خاردار رسیدیم.
 
دل توی دلم نبود. دلهره و اشتیاق دیوانه ام کرده بود. یکی از بچه ها مسوؤل باز کردن معبر بود، با جدیت کار می کرد. زمان به کندی می گذشت. در همین هنگام، مسوؤل باز کردن معبر، ناگهان پایش به یک تله گیر کرد و مین منوری روشن شد. آه از نهادمان برآمد. بر اثر انفجار مین منور، محوطه مثل روز روشن شد، به دنبال آن آتش سنگین تیربارها به سمت ما باریدن گرفت. در همان ابتدا چند نفراز بچه ها شهید شدند. لحظه ی عجیبی بود. اصلاً پیش بینی چنین وضعی را نکرده بودیم. هر لحظه آتش دشمن سنگین تر می شد و قدرت فکر کردن رااز ما سلب می نمود.
 
نه راه پیش داشتیم و نه می خواستیم به عقب برگردیم. تانک های دشمن به حرکت درآمده و خط حسابی شلوغ شده بود. فرمانده گروهان دستور حرکت به جلو را داد. با سرعت همراه با چند نفر دیگر، از موانع عبور کردیم برای انهدام تانک های دشمن در دشت متفرق شدیم.
 
گلوله ای در آرپی جی گذاشتم و سینه خیز به طرف تانک دشمن حرکت کردم. هر چند دقیقه، خمپاره ای در نزدیکی ام منفجر می شد. به هر جا نگاه کردم آتش بود و انفجار. از بچه ها خبر نداشتم. و این موضوع نگرانم می کرد. توکل به خدا کردم و راهم را ادامه دادم. حالا می توانستم تانک های دشمن را به وضوح ببینم. آرپی جی را بر شانه ام استوار کردم و به نزدیک ترین تانک دشمن نشانه گرفتم. گلوله به تانک اصابت نکرد، اما موضع من شناسایی شد و در یک لحظه آتش سنگین دشمن به طرفم باریدن گرفت.
 
به سرعت از آنجا دور شدم و برای در امان ماندن از گلوله ها و ترکش ها به فکر کندن سنگر انفرادی افتادم. زود سر نیزه ام را درآورده و مشغول کندن زمین شدم. کار خوب پیش می رفت. صدای انفجار یک لحظه هم قطع نمی شد. در دل دعا می کردم و با جدیت مشغول کندن زمین بودم. ناگهان خمپاره ای کنارم منفجر شد. تا آمدم بجنبم و روی زمین دراز بکشم، سوزشی در بازویم احساس کردم. ترکش به بازویم اصابت کرده بود و خون از آنجا به شدت بیرون می زد. چون بدنم گرم بود درد چندانی احساس نمی کردم. با عجله مشغول کندن سنگر شدم و خیلی زود آن را تمام کردم. وقتی توی سنگر رفتم، بازویم را با باندی بستم تا جلو خونریزی را بگیرم. تازه یادم آمد که تنهایم و غریب.


نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 10:9 صبح روز پنج شنبه 92 اسفند 8

<   <<   11   12   13   14   15   >>   >