طی عملیات تفحص، در منطقه چیلات، پیکر دو شهید پیدا شد…
یکی از این شهدا نشسته بود و با لباس و تجهیزات کامل به دیوار تکیه داده بود.
لباس زمستانی هم تنش بود. شهید دیگر لای پتو پیچیده شده بود.
معلوم بود که این دراز کش مجروح شده است.
اما سر شهید دوم بر روی دامن این شهید بود، یعنی شهید نشسته سر آن شهید دوم را به دامن گرفته بود.
پلاک داشتند، پلاک ها را دیدیم که بصورت پشت سر هم است. 555 و 556 .
فهمیدیم که آنها با هم پلاک گرفته اند.
معمولا اینها که با هم خیلی رفیق بودند، با هم می رفتند پلاک می گرفتند.
..در کامپیوتر به اسامی مراجعه کردیم .
دیدیم که آن شهیدی که نشسته است، پدر است و آن شهیدی که درازکش است، پسر است.
پدری سر پسر را به دامن گرفته است.
شهید سید ابراهیم اسماعیل زاده موسوی پدر و سید حسین اسماعیل زاده پسر است اهل روستای باقر تنگه بابلسر.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 8:56 صبح روز شنبه 93 مهر 12
نام پدرش علی اکبر و نام مادرش مارال بود و از اهالی بویین زهرا که برای کشاورزی و زراعت روی زمین مردم به منطقه شهریار آمده و در آنجا ساکن شده بودند.
علی اصغر به سال 1344 در چنین خانوادهای به دنیا آمد و هفت، هشت ساله بود که خانواده? وی به تهران نقل مکان کردند. حضور این خانواده در تهران همزمان بود با اعتراضات مردم به رژیم شاه. علی اصغر که کودکی باهوش و با استعداد نشان میداد، نسبت به این اعتراضات کنجکاو شد و همواره از بزرگترهای خانواده، علت این اعتراضات را میپرسید؛ بنابراین، با راهیابیاش به مسجد، پاسخ بسیاری از این پرسشها را گرفت.
همزمان با اوجگیری انقلاب مردمی ایران، او نیز به انبوه معترضین پیوست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی و آغاز جنگ تحمیلی، علی اصغر که چهارده، پانزده سال بیشتر نداشت، قصد رفتن به جبهه کرد، ولی با مخالفت پدر و مادرش روبهرو شد؛ بنابراین، هنگامی که اصرارش برای رفتن به جبهه زیادتر شد، مادرش گفت: وقتی من خواب هستم، بیا انگشتم را جوهری کن و زیر برگهی رضایت بزن. من در بیداری اجازه نمیدهم، ولی علی اصغر نپذیرفت و جواب داد: نه! باید با رضایت خودت امضا کنی. آنقدر اصرار کرد تا مادرش موافقت کردو رهسپار جبهههای غرب شد.
پس از مدتی به جنوب رفت و به جرگهی سپاهیان اسلام در لشکر 27 محمد رسول الله (ص) پیوست. در سال 1361 ازدواج کرد و خداوند یک سال بعد، دختری به نام زینب به آنها داد. او در جبهه به یکی از بهترین آر.پی.جی زنها تبدیل شده بود، به گونهای که خیلی کمتر گلوله اش به خطا میرفت و وقتی شلیک میکرد، امان از تانکهای تی.72 عراقی میگرفت.
تیر ماه 1365 هنگامه عملیات کربلای یک، علی اصغر تازه وارد 21 سالگی شده بود که فرماندهی گردان شهادت را به عهده داشت. وظیفه? این گردان در عملیات، شکستن حلقه? محاصره? شهر مهران بود. علی اصغر و همرزمانش توانستند این حلقه را شکسته و وارد شهر شوند. صبح روز دهم تیر ماه سال 1365 علی اصغر صفرخانی که پیشاپیش نیروهای گردانش در حال حرکت برای ادامه? نبرد با دشمن بود، بر اثر ترکش خمپاره به شهادت رسید.
نحوه شهادت
مقام معظم رهبری که در آن زمان رئیسجمهور بودند، خیلی به پدر علی اصغر صفر خانی اعتماد داشتند. علی اصغر که شهید شد، حضرت آقا با پسرشان آمدند منزل آقا علی اکبر. در آن دیدار، آقا مصطفی نحوه شهادت علی اصغر را بازگو کرد و گفت: در عملیات کربلای یک، ما به اهداف مورد نظر رسیده بودیم و تقریبا داشتیم خط را تحویل میدادیم و به عقب برمیگشتیم. همزمان دشمن آتش شدید خود را روی منطقه گشوده بود. به علی اصغر گفتم: بیا برویم به درون سنگر. گفت: شما برو من الان میآیم. من چند قدم دور نشده بودم که گلوله? توپی نزدیک علی اصغر به زمین خورد. دویدم به طرفش دیدم غرق به خون روی زمین افتاده و قرآنش هم در کنارش افتاده است.
خاطرات مادر شهید
اگر زن نگیری از جبهه اخراجت میکنیم
یک بار آمد خانه و به پدرش گفت: بابا گفتند باید زن بگیری، وگرنه از جبهه بیرونت میکنیم. البته این موضوع را با شوخی مطرح میکرد. پدرش گفت: اگر کسی را مد نظر داری بگو برویم خواستگاری. علی اصغر گفت: نه فقط میخواهم بسیجی باشد.
من هم در مسجد محل دختر خانمی را دیده بودم که از رفتارش خوشم آمد. پرسوجو کردم و آدرس خانهشان را گرفتم و رفتیم خواستگاری. الحمدالله قسمت شد و هر دو قبول کردند.
مراسم ازدواجشان خیلی ساده برگزار شد. علی اصغر و خانمش به خواست پسر من، هیچ کدام از فامیل را دعوت نکردند. او میگفت میخواهم فقط از بچههای لشکر در مراسمم باشند. همین هم شد. هر چه گفتم، مادر زشته فامیل ناراحت میشوند، گوشش بدهکار نبود و میگفت، ما در کوچهمان تازه شهید دادهایم و خانوادهاش عزادار هستند، آن وقت ما در این موقعیت مراسم شادی بگیریم؟ خانمش هم با او هم عقیده بود.
پس از آن هم رفتند مشهد و برایم سوغاتی یک پارچه پیراهنی آوردند.
وارد کوچه شدم پایم از رمق افتاد
وقتی علی اصغر شهید شد، من رفته بودم مشهد. به من خبر دادند که برادرم مریض است بیایم. علاوه بر علی اصغر، دو پسر دیگرم هم جبهه بودند. دخترهایم کوچک بودند. برای همین، آنان را منزل یکی از اقوام گذاشته بودم. وقتی رفتم بیارمشان، دیدم جلوی خانهمان دوستان علی ایستادند، ولی داخل نمیروند. دلم خیلی شور میزد. اصلا پاهایم شل شده بود و رمق راه رفتن نداشتم. آمدم داخل خانه و شروع کردم به گریه گردن. پسرم گفت: برای چه گریه میکنی؟ گفتم: اصغر یا شهید شده یا مجروح؛ اما شما به من نمیگویید. اگر چیزی نبود در این مدت یک تلفن میزد. رفتم بیرون از دوستانش پرسیدم که از اصغر چه خبر؟ گفتند: خبری نیست. گفتم: پس شما برای چه اینجا جمع شدید؟ گفتند: امروز قراره اصغر بیاد.
من آرام نداشتم. از هر کسی میپرسیدم، میگفتند دارد میآید. همسایهمان چهلم یکی از بچههایش بود و میخواستند بروند بهشت زهرا. من هم که حال و حوصله نداشتم، لباس پوشیدم و با آنها رفتم. دیدم در بهشت زهرا همه من را یک طوری نگاه میکنند و گریه میکنند. با خودم گفتم: خدایا چه شده؟!
از بهشت زهرا که برگشتیم، همسایهمان به زور گفت بیا بریم خانه ما چای بخور. گفتم: نه من خسته نیستم، میخواهم بروم خانه خودمان، ولی به زور من را برد و یواش یواش به من گفتند. اصلا گریه نکردم، چون میدانستم اصغر ناراحت میشود. غروب بود که جنازهاش را آوردند. پیکرش را که دیدم، متوجه شدم زیر سینه اش ترکش خورده است. (به نقل از خبرگزاری فارس)
فرازی از وصیتنامه شهید علی اصغر صفرخانی
من به شما که پشت میزهایی که خون بهای هزاران شهید به خون نشسته است، میگویم و از شما میخواهم که فقط برای اسلام کار کنید، نه برای مقام. چون مقام ارزش انسان را پایین میآورد. کسانی بودهاند که دم از بزرگی و ریاست میزدند، ولیکن زمین خوردند و شما هم اگر بخواهید برای مقام کار کنید فورا زمین خواهید خورد.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:31 صبح روز سه شنبه 93 تیر 10
آمار جانبازان کل کشور
رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: مجموعا 548 هزار و 499 جانباز در سراسر کشور داریم که از این تعداد 517 نفر جانباز جانباز شیمیایی شدید و تعداد 2 هزار و 123 جانباز قطع نخاعی هستند.
محمد اسفندیاری رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی بنیاد شهید و امور ایثارگران در گفتگو با خبرگزاری تسنیم همزمان با روز میلاد حضرت ابوالفضل العباس(ع) و روز جانباز از آمار دقیق جانبازان کل کشور و جزئیات آن خبر داد و گفت: مجموعا 548 هزار و 499 جانباز در سراسر کشور داریم که از این تعداد 517 نفر جانباز جانباز شیمیایی شدید، 16 هزار و 486 نفر شیمیایی متوسط و 42 هزار و 935 نفر شیمیایی خفیف هستند. همچنین تعداد 2 هزار و 123 جانباز قطع نخاعی و 32هزار جانباز ترور در کل کشور داریم.
وی افزود: تعداد جانبازان دو چشم نابینا 700 نفر، جانبازان قطع دوپا 800 نفر و جانبازان قطع دو دست 153 نفر میباشند. تعداد جانبازان قطع اندام فوقانی 2 هزار و 723 نفر و تعداد جانبازان قطع اندام تحتانی 11 هزار و 776 نفر میباشد و حدود 5 هزار جانباز ویلچر سوار در کل کشور داریم.
اسفندیاری با اشاره به تعداد جانبازان به تفکیک استانها در کشور گفت: جانبازان ما در کل کشور به تفکیک استان در آذربایجان شرقی22هزار و 579 نفر، آذربایجان غربی 18 هزار و 176 نفر، اردبیل 9هزار و 257 نفر، اصفهان 48 هزار و 875 نفر، البرز 10هزار و 635 نفر، ایلام 10هزار و 861 نفر، بوشهر 6هزار و 234 نفر، تهران بزرگ 49 هزار و 206 نفر، شهرستانهای استان تهران 19 هزار و 256 نفر، چهار محال و بختیاری 6هزار و 974 نفر، خراسان جنوبی 4هزار و 142 نفر، خراسان رضوی 46 هزار و 843 نفر، خراسان شمالی 6هزار و 932 نفر، خوزستان 33هزار و 331 نفر، زنجان 6هزار و 899نفر، سمنان 7هزار و 447 نفر، سیستان و بلوچستان 4هزار و 24 نفر، کهگیلویه و بویر احمد 9هزار و 116 نفر، گلستان 12 هزار و 841 نفر، گیلان 21 هزار و 683 نفر، لرستان 15 هزار و 476 نفر، مازندران 31 هزار و 26 نفر، استان مرکزی 13 هزار و 916 نفر، قم 11هزار و 320نفر، کردستان 8هزار و 839 نفر، کرمان 18 هزار و 485 نفر، کرمانشاه 19 هزا رو 805 نفر، فارس 38 هزار و 548 نفر، قزوین 6 هزار و 787 نفر، هرمزگان 2هزار و 581نفر، همدان 16 هزار و 883 نفر و یزد 9هزار و 512 نفر است.
اسفندیاری با اشاره به اینکه آمار آزادگان کشور که به درجه جانبازی رسیدهاند در شمار دیگری قرار میگیرد گفت: تهران بزرگ با تعداد بیش از 49 هزار جانباز و خراسان رضوی با تعداد بیش از 46 هزار جانباز بالاترین آمار جانباز را در میان سایر استانها دارند.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 6:38 عصر روز سه شنبه 93 خرداد 13