تفحص از نظر چند نفر از دوستان:
....
تفحص یعنی عاشقی .
تفحص یعنی دنبال ناب گشتن
تفحص یعنی دنبال بهترین گشتن .
و تفحص شهدا یعنی دنبال بهترین بندگان خدا گشتن .
شاید با تفحص شهدا دنبال خودمون میگردید دنبال اصل وجودی آدمیت . چون شهدا بهترین بودند ، الگو بودند . ما هم میدونیم باید مثل اونها باشیم . ولی ....
تفحص یعنی مادری هنوز چشمانش به در ست تا که شاخ و شمشادش بیاد هنوز هم انتظار و انتظار ...
خیلی سخته این انتظار که ندونی عزیزت پاره جگرت هنوز زنده ست یا نه الان کجاست ؟
آخه مادرهای شهدای مفقودالا ثر باور ندارند که عزیزشون شهید شده همش میگن پسرم اسیر شده و یه روزی بر میگرده
سخته سخته
خدا خیر بده اونهایی که برای این عزیزان تلاش میکنند
نرگس:
هوالحق
به نظر من تفحص یعنی تصور چشم های منتظر یک مادر ،یک پدر ،یک خواهر ،یک برادر و....و این یعنی نهایت عشق !
یا علی و یا حق
محمد احمدی:
به آقا مجید پازوکی گفتم :مجید یه بنده خدائی گفته که چه لزومی داره چند تیکه استخوان رو با هزار مصیبت بگردیم ،پیدا کنیم، بعد بیارم، شهر و به هم بریزیم ،داغ مردم رو تازه کنیم ،و بعد دو باره اون رو زیر خاک کنیم.
مجید خیلی قشنگ جواب داد:
اونها از عشق و عاشقی هیچ نمی فهمند.
تفحص شهید از دید اقا مجید یعنی عاشقی که داره دنبال معشوقش می گرده،و رد وصل رو از استخوان های شکسته پی می گیره تا واصل بشه.
و مجید ما، تو فکه نزدیک پاسگاه وهب عراق ،همون جا که دوستانش در عملیات والفجر مقدماتی به محبوب رسیده بودند شراب وصل سر کشید. یادش به خیر
*************************
شلمچه عراق ،هفت نفر ایرانی ،بیش از سی نفر عراقی ،
ظهر اوج گرمای هوا،چشمام دیگه جائی رو نمی دید،داخل یک سنگر تانک آقا مجید ناجی با لودر یک شهید پیدا کرد.
اولی .....
دومی.....
با سرنیزه زمین رو می کندیم ،خیلی سفت بود .تاول دست من ترکید ،خون جاری شد.زمین شور بود،عرق هم از همه جونمون سرازیر بود.
دستم می سوخت.مجید روضه می خوند ،مقتل بچه ها رو تو عملیات بیت المقدس هفت منم به بهانه دستم اشک می ریختم.
تفحص یعنی سوختن برای رسیدن و پیدا کردن برای وصل شدن.
**************************
یه پای مصنوعی داشت ،از بس با همون پا تو این رمل ها دنبال دوستاش گشته بود چندین بار شکسته بود، و با چسب دو قلو درست کرده بود.
گفتم علی آقا ،هوا گرم شما هم وضعیتت اینه،پات زخم شده ،عرق می کنه می سوزه ،راه رفتن برات سخته،بیا برو تهران هوا که بهتر شد بیا.
یه نگاه معنی دار به من کرد گفت ،اگه یکی از مادراشون سراغ بچه شون رو ازم گرفتن چی جواب بدم.
حاضرم همین جا بمیرم اما چشمم تو چشم مادر منتظری نیفته .
تفحص یعنی چشمانی منتظرو چشمانی خجالت زده.
یازینب.
**********************
قافله:
نقل قول از محمد
این گونه توسلات بین بچه های تفحص مرسوم بود که هر روز با نام یکی از اهل بیت عصمت و طهارت کارشون رو آغاز می کردند.
تو ایام محرم هم دیگه معلوم بود. روز اول ماه محرم با نام حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام بچه های برون مرزی فکه کارشون رو شروع کردند،از ساعت 7:30 تا 4 بعد از ظهر باید به همراه اکیپ عراقی ها می گشتیم و شاید در گوشه ای از این سرزمین ردی از یوسفی پیدا کنیم.
نزدیک پایان وقت کار بود و دست خالی ، بازم اینگونه وقتها بچه ها با ادبیات خودشان توسل پیدا می کردند ،که آقا جان تموم شدها،یعنی هیچی؟!و .....!
محل کار نزدیک کانال دوم پشت پاسگاه وهب محور عملیات والفجر مقدماتی ،خستگی به دل و جانمون ریشه کرده هیچکس حرف نمی زنه،دل و دماغ حرف زدن نداشتیم،همه نگاه ها به خاک اما دلها تو عرش داره التماس می کنه خدا لطفی ،عنایتی.
برق شادی با فریاد الله اکبر خبر از وصل داد .گریه امان نمی داد خستگی تمام شد با همه وجود افتادیم به جون خاک و پیکر رو از خاک جدا کردیم .خدایا روز اول محرم ،روز حضرت مسلم دست خالی نموندیم.
مدارک شهید رو بررسی کردیم عجیب بود .شهید از بچه های گردان حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام بود.
عنایتی حضرت مسلم
ادامه دارد..............