مادر شهید «میثم قمری» گفت: میثم علاقه خاصی به شهادت و اهل بیت (ع) داشت و همیشه از اینکه جنگ تمام شده بود و فرصت حضور در جبهه را پیدا نکرده بود ناراحت بود و میگفت «ما سعادت شهادت را نداشتیم».
آرزوی شهادت داشت، اما جاماندن از قافله شهدا دستیافتن به این آرزوی دیرینه را دور مینمود؛ و آنقدر در تب و تاب دوستان سفر کرده سوخت تا عاقبت خداوند به سنت ادای دین خوبان دفتر زندگی شهید «میثم قمری» را به قلم سرخ شهادت رنگین کرد؛ شهید «میثم قمری» یکی از شهدای سرافراز عرصه مخابرات و فناوری اطلاعات است که در تاریخ 15 آذر 1384 در سانحه سقوط هواپیمایی c130 نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی به دیدار همرزمان شهیدش شتافت. به این بهانه دقایقی پای سخنان مادر بزرگوار این شهید نشستهایم که ماحصل این گفتوگو را در ادامه میخوانید:
فارس: لطفا قدری خودتان را معرفی کنید؟
لعلی: بنده مریم لعلی هستم؛ سال 1340 در تویسرکان همدان در خانوادهای مذهبی به دنیا آمدم؛ پدرم کشاورزی بود که در مسجد تویسرکان اذان میگفت؛ 12 ساله بودم که ازدواج کردم همسرم از اقوام دور ما بود و آشنایی قبلی هم نداشتیم؛ او کار تأسیسات ساختمانی انجام میداد؛ نتیجه ازدواج ما 4 فرزند، 3 پسر و یک دختر بود.
پسر بزرگم حمیدرضا استاد تربیت بدنی دانشگاه تهران بود که وقتی برای شرکت در مسابقات دانشجویی به ساوه میرفت، در سانحه رانندگی به رحمت خدا رفت و فرزند دیگرم میثم هم به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمده بود که در سال 84 در حالی که با هواپیمای سی 130 به مأموریت چابهار میرفت دچار سانحه شد و در 15 آذر 84 به شهادت رسید.
فارس: در زمان پیروزی انقلاب کجا بودید و چه میکردید؟
لعلی: در آن زمان ما در تویسرکان بودیم و در تظاهراتها شرکت میکردیم؛ خانواده ما ارادت خاصی به حضرت امام خمینی (ره) داشت و عکس ایشان را هر چند ممنوع بود و اگر به دست مأموران شاه میافتاد جرم سنگینی محسوب میشد، در منزل نگهداری میکردیم، بسیاری از اعضای خانواده و فامیل ما در مبارزات انقلاب شرکت میکردند و در 22 بهمن 57 پسر خواهر همسرم، پسر برادر همسرم و پسر خواهرم به شهادت رسیدند.
در زمان انقلاب فرزندانم کوچک بودند و من همراه مادر شوهرم در تظاهراتها شرکت میکردم، ما علاقه خاصی به حضرت امام(ره) داشتیم و در حقیقت کار امام (ره) را یک کار خدایی میدانستیم. اعتقاد ما به حضرت امام (ره) به اندازهای بود که برای استخدام میثم در ارتش نذر امام خمینی (ره) کردم؛ خداوند نیز نذر مرا قبول کرد در واقع من میثم را نذر راه امام (ره) کرده بودم.
فارس: در مورد نحوه تربیت فرزندانتان توضیح دهید؟
لعلی: در میان خانواده ما احترام به یگدیگر موضوع بسیار مهمی بود و خودم بسیار مقید بودم که در حضور فرزندانم، هیچگاه پشت سر دیگران حرف نزنم و در جمعهای فامیلی که احساس میکردم محیط مناسبی ندارد، نمیرفتم؛ و در مورد رفت و آمد و آداب رفتاری فرزندانم بسیار مراقب بودم اما در حقیقت معتقدم این عنایت خاص خداوند بود که فرزندانم به این نحو تربیت شدند و من کار خاصی نکردم.
به طور کلی خانواده ما یک خانواده مذهبی است، اما در میان فرزندانم میثم از همان دوران کودکی ویژگیهای خاصی داشت و بسیار اهل ایمان بود. میثم از همان کودکی مقید بود که نمازهایش را در مسجد بخواند و مکبر مسجد هم بود؛ و روزهای زیادی را در مسجد اعتکاف میکرد؛ او با قرآن بسیار مأنوس بود و به نوجوانهای مسجد هم قرآن میآموخت. میثم به من هم قرآن یاد میداد.
من و پدرش علاقه خاصی به میثم داشتیم؛ وقتی او سه روز به اعتکاف میرفت ما هم روزه میگرفتیم اما قبل از اینکه افطار کنیم افطاری او را به مسجد میبردیم و در تمام این روزها چشم به در بودیم که او از اعتکاف بیاید. او در تمام مسابقات قرآنی شرکت میکرد و در مسابقات قرآنی همدان اول شد؛ میثم اهل ورزش هم بود و در مسابقات کشتی ارتش چند مقام استانی و یک مقام کشوری به دست آورد.
فارس: از خصوصیات شهید «میثم قمری» بیشتر بگویید.
لعلی: میثم در زمان جنگ در حال تحصیل بود و سن زیادی نداشت اما همیشه افسوس میخورد از اینکه به جبهه نرفته و شهید نشده است و میگفت «مادر ما سعادت شهادت را نداشتیم»؛ میثم در روز عاشورا به دنیا آمد و زمانی که هواپیما سقوط کرد، بدنش کاملاً در آتش سوخته بود. من فکر میکنم او دوست داشت مانند فرزندان امام حسین (ع) با بدنی سوخته به دیدار محبوبش برود.
فارس: رابطه «شهید قمری» با دیگر برادرانش چگونه بود؟
لعلی: رابطه او با برادرانش بسیار خوب بود؛ زمانیکه برادرش حمیدرضا فوت کرد بسیار ناراحت بود، و برای اینکه مرگ برادرش را فراموش کند با اصرار فراوان او را راضی به ازدواج کردیم که متأسفانه 2 ماه بعد از ازدواج، میثم نیز شهید شد.
*فارس: از لحظه آخری که میخواست به مأموریت برود بگویید؟
روزی که میثم به فرودگاه میرفت، ساعت 10 صبح به خواهرش sms داده بود که «خیلی دوستتان دارم و همیشه در قلبم میمانید». روز آخر وسایلش را جمع کرد و به دیوار تکیه داد، نگاهی به قاب عکس برادرش انداخت و با همه ما خداحافظی کرد؛ اما پدرش آنقدر دلتنگ و ناراحت بود که از او خداحافظی نکرد، وضو گرفت و رفت اتاق دیگری تا برایش دعا کند.
من هم دائماً به او سفارش میکردم میثم جان مراقب خودت باش و برایش صدقه کنار گذاشتم و او را از زیر قرآن رد کردم اما حال عجیبی داشتم؛ میثم پسر شوخ طبع و خندهرویی بود و هنوز تصویر خندههای آخر و شوخیهایی که میکرد در ذهنم مانده است.
فارس: آیا میثم درباره شهادت هم حرفی میزد؟
لعلی: میثم اعتقاد خاصی به شهادت داشت و همیشه میگفت «پسر عمههایم ما را شفاعت میکنند» و شبهای جمعه هر کجا که بود خودش را به گلزار شهدا میرساند. میثم مداح اهلبیت (ع) هم بود و وصیت کرده بود که این شعر را که خودش آن را سروده بود، روی سنگ قبرش بنویسیم: هر که در این آسمان پرمیزند/ لب بر آب حوض کوثر میزند/هر که در دل نام مولا آورد/بر لبش یاد معطر میزند/مرتضی آیینه روح خداست/دل برای دیدنش پر میزند
فارس: چگونه از شهادت میثم با خبر شدید؟
لعلی: چند ساعت بعد از رفتن میثم، تلویزیون اعلام کرد که هواپیمای سی یکصد و سی ارتش سقوط کرده و ما متوجه شدیم میثم به همان جایی رفت که باید میرفت. او را در قطعه 50 شهرستان تویسرکان دفن کردیم و هر 20 روز یکبار سرمزارش میروم، من از اینکه فرزندم در کنارم نیست ناراحت هستم ولی او موجب افتخار من، در این دنیا و هم در آخرت خواهد بود.
فارس: در دوران فتنه 88 برخی خانواده شهدا حرفهایی زدند که همسو با جریان فتنه بیان کردند که معارض با آرمانهای شهدایشان بود؛ به نظر شما در شرایط کنونی کشور وظیفه خانواده شهدا چیست؟
لعلی: جامعه و مردم باید احترام خون شهدا را نگه دارند و با عمل و زبان حافظ آرمانهای شهدا و امام خمینی (ره) باشند؛ خود من اگر روزی پیش آید که انقلاب در خطر باشد، حتی اگر وضعیت جسمانیام به گونهای باشد که نتوانم راه بروم یقیناً سینهخیز از انقلاب اسلامی دفاع خواهم کرد.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 2:9 عصر روز دوشنبه 90 خرداد 23