مادر. مادرِ چهار پسر. مادرِ چهار شهید. ستاره؛ حاجیه ستاره اکبری! نزدیک 80 سال است این ستاره، دارد خورشید و ماه را از نور وجودش روشنی می دهد. اندازه دلش را نمی شود با مقیاس های دنیایی سنجید. بزرگ است. خودش از دلش و دلش از خودش بزرگتر. در کمتر از 5 سال، 4 پسرش رفته اند. پر کشیده اند. آسمانی شده اند. صلابت کلامش شنونده را میخکوب می کند. «شیرزن» یعنی او و او یعنی: «حاج خانم ستاره!»
«الحمدلله جای بَد نرفتهاند، لیاقتش را داشته اند» جواب کوتاه او به کسی است که می پرسد: از رفتن بچه ها ناراحت نیستی؟!
مادر. مادرِ چهار پسر. مادرِ چهار شهید. ستاره؛ حاجیه ستاره اکبری! نزدیک 80 سال است این ستاره، دارد خورشید و ماه را از نور وجودش روشنی می دهد. اندازه دلش را نمی شود با مقیاس های دنیایی سنجید. بزرگ است. خودش از دلش و دلش از خودش بزرگتر. در کمتر از 5 سال، 4 پسرش رفته اند. پر کشیده اند. آسمانی شده اند. صلابت کلامش شنونده را میخکوب می کند. «شیرزن» یعنی او و او یعنی: «حاج خانم ستاره!»
«الحمدلله جای بَد نرفتهاند، لیاقتش را داشته اند» جواب کوتاه او به کسی است که می پرسد: از رفتن بچه ها ناراحت نیستی؟!
خدا در و تخته را خوب جور کرده! حاجی هم دست کمی از همسرش ندارد. ساکت است و با صفا. برای شهادت بچه ها هم گریه نکرده. حافظ قرآن است. می گوید: اگر مریض نشده بودم بیشتر از این 7 جزء حفظ می کردم.
این ها فقط گوشه ای است از عظمت آدم های آسمانی این قطعه از خاک. خاکی که قبل از انقلاب به «چم بیان» معروف بوده و در جریان سفر آیتالله مهدوی کنی در سال 62 نامش شد شهید آباد. وقتی 150 کیلومتر از شیراز به سمت شمال استان فارس بروی این قطعه از بهشت خودنمایی می کند.
ترکیب جمعیت این جا هم خیلی جالب است. فامیل اکثر مردم «اکبری» است و کوچک و بزرگشان: «علی اکبری». یک خانواده چهار شهیدی (محمد شفیع، نورالدین، هدایتالله و عینالله اکبری – فرزندان یدالله) یک خانواده سه شهیدی (آیتالله، امانالله و فرجالله اکبری – فرزندان پرویز)، پنج خانواده دو شهیدی و 25 خانواده تک شهیدی دارد. آیت الله حایری شیرازی روزهای جنگ وقتی به شهید آباد آمده بود گفته بود: «من هیچ مردی در روستا ندیدم» چرا که همه به جبهه رفته بودند.
عکسی که می بینید، رزمنده ای بسیجی را در سال های دفاع مقدس، نشان می دهد. این عکس در مناطق عملیاتی خوزستان گرفته شده است و بسیجی خاکی پوش، عازم تهیه آب مصرفی واحد خود است.
عکسی که می بینید، رزمنده ای بسیجی را در سال های دفاع مقدس، نشان می دهد. این عکس در مناطق عملیاتی خوزستان گرفته شده است و بسیجی خاکی پوش، به رسم مولایش "عباس بن علی"(علیه السلام) عازم تهیه آب مصرفی واحد خود است.بر بازوی راست این بسیجی، بازوبندی با عنوان "زائران کربلا" بسته شده است و بر اندام رشیدش، جای خالی یک پا، در همان نگاه اول، خودنمایی می کند.احتیاجی به تاکید نیست که وضعیت جانبازی این رزمنده، در حالت طبیعی باعث می شود که او از تمام اموری اینگونه و چه بسا از حضور در جبهه های جنگ، معاف گردد اما بسیار بودند بسیجیانی چون او که هیچ گاه اجازه نمی دادند، زخم های جنگ و محدودیت های جانبازی، آنان را از فعالیت های جاری شان در جبهه های نبرد باز دارد و نمادی می شدند از "همت بسیجی". کم نبودند جانبازانی از این دست که در جبهه های جنگ حاضر شده و در نهایت شربت شهادت نوشیدند. شاید هم این تصویر، متعلق به شهیدی باشد که او را نمی شناسیم. هر چند که اگر خواسته باشیم حق مطلب را ادا نماییم، باید صادقانه اعتراف کنیم که بسیجیان را تنها امامشان شناخت. همان امامی که این بسیجی نیز عکسی از او را بر سینه اش نصب کرده است. همو که افتخار می کرد که خود یک بسیجی است.