18 ساله بودی که سفر عشق را آغاز کردی و قدم در وادی پر رمز و راز گمنامی گذاشتی. ثابت کردی که در قهقههی مستانه خود "عند ربهم یُرزقون" هستی. پس از 31 سال عشق بازی با خداوند رخ بر مادر و خانواده و مردم نمایان کردی. چه شد که در بین این همه شهر، تو به همراه شهدای گمنام دیگر سر از شهر خودت در آوردی و رخ و هویت خود را به همگان نشان دادی؟
جریان کشف هویت شهید گمنام (شهید احمد دهقانی احمد آبادی) را کم و بیش شنیدم و بر آن شدم تا جزییات آن را مکتوب کنم. این ماجرا نه تنها برای نگارنده بلکه برای همه جالب و شنیدنیست و نشان از کرامت و عظمت شهدا دارد. اکنون عرق شرمش بر پیشانی ما مانده که بسیاری از ارزشهای این دنیا و آن دنیایمان رنگ باخته و آن را به گمنامی سپردهایم و درس و مشق گمنامی را از شهدا یاد نگرفتیم!
ادامه مطلب...
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 10:0 صبح روز شنبه 92 تیر 15
جوان مسیحی "دانی جورج جحا" متولد روستای "صیدنایا" از توابع دمشق، درحالی که با افتخار تمام و غیرتمندانه در کنار برادران مسلمان سوری خود در منطقه "داریا" می جنگید، به دست سلفیون مزدور عربستان و قطر، به شهادت رسید.
"دانی جورج جحا" معروف به "ابوعرب"، هنگامی که متوجه شد سلفیون قصد حمله و تخریب حرم حضرت سکینه (س) دختر امیرالمومنین علی (ع) را دارند، به یاری هموطنان مسلمان خود شتافت و با پوشیدن لباس رزم، همسنگر و همرزم با آنان، شبانه روز به دفاع از حرم اهلبیت (ع) پرداخت.
"دانی جحا" هنگام حمله تروریست های وهابی به مرقد حضرت سکینه (س)، مردانه جلوی آنها ایستاد تا وارد مرقد مطهر نشوند که با این اقدام شجاعانه به شهادت رسید.
پیکر این شهید مسیحی دفاع از حریم اهلبیت (ع)، بر دوش هموطنان مسلمان و مسیحی اش در محله مسیحی نشین "باب توما" در دمشق تشییع و به خاک سپرده شد.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 6:1 عصر روز چهارشنبه 92 تیر 12
قطعه 40 گلزار شهدای بهشت زهرا(س)؛ میزبان سه برادر که خیلی همدیگر را دوست داشتند؛ حسین، حسن و عباس صابری است؛ مادری که همه پسرانش را در راه اسلام فدا کرد و امروز در خانهای قدیمی به یاد روزگاری که بر او گذشت، زندگی میکند.
مادر شهید حسن، عباس و حسین صابری
مادر درد میکشد، دردهایی که همه از دلتنگی بوده و دلتنگیهایی که با قاب عکس حسن، حسین و عباساش زمزمه میکند. مادری که هنوز لباسهای فرزندانش را به یادگار در کمد اتاق نگه داشته، گاهی آن را بر سینه میفشارد، میبوید و روی چشمهایش میگذارد؛ نفس عمیقی میکشد با لباسهایی که عطر تربت میدهد.
عکس امام(ره)، مهر و جانماز و تسبیح و انگشتر و عطر شهیدان صابری
مادری که سجاده و مهر و تسبیح و انگشتر فرزندانش را که به سرخی خون حسن و حسین و عباس تبرک شده است، به یادگار نگه داشته و تربت خاک فرزندانش را به دل سوختهاش میکشد تا کمی آرام شود.
در روزهای 5 خرداد و 28 خرداد که مصادف با ایام شهادت برادران شهید عباس و حسین است، به دیدار این مادر شهید رفتیم؛ مادر چشمش به ساعت دیواری اتاق بود، لحظه شهادت پاره تنش را با چشمهایی اشکبار یادآوری میکرد.
و اما در این مهمانی آلبوم عکسی است که مادر تحمل دیدنش را ندارد؛ چون عکسهای بعد از شهادت فرزندانش در آن است؛ این عکسها مدتها توسط حسین آقا نگهداری میشد تا مادر نبیند؛ بعد از شهادت حسین این عکسها به دست مادر رسید.
ادامه مطلب...
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:28 صبح روز یکشنبه 92 تیر 9