مفتی وهابی:ایرانیان را به بدترینشکل میخوریم
>
کل بازدیدها : 546855
بازدیدهای امروز : 60
بازدیدهای دیروز : 253
RSS
مفتی وهابی:ایرانیان را به بدترینشکل میخوریم
مبارزه علیه رژیم صهیونیستی
احمد در دوم مرداد 1338 در نجف آباد اصفهان متولد شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به همراه شهید محمد منتظری، شهید غلامرضا صالحی و شهید غلامرضا یزدانی در دی ماه سال 58 راهی سوریه شد. او تصمیم داشت همراه با گروههای فلسطینی آموزشهای چریکی را در کنار سازمانهای فعال و مبارز فلسطینی فراگیرد و وارد مبارزه علیه رژیم صهیونیستی شود؛ اما حوادث کردستان در حالی او را مجبور به بازگشت به کشور کرد که وی کوله باری از تجربه جنگهای چریکی و مبارزه علیه رژیم شاه را با خود داشت. حوادث کردستان او را بیقرار کرده بود. برای همین، بلافاصله جهت یاری رساندن به مردم کردستان و مبارزه علیه ضد انقلاب وارد کردستان شد و در کنار سرلشکر رحیم صفوی، شهید حسین خرازی، شهید همت، متوسلیان و دیگر برادران سپاه و موفق به شکست ضد انقلاب و بازگرداندن امنیت به کردستان.
فاتحان اصلی خرمشهر
یک هفته پس از عملیات فتحالمبین، او بدون وقفه و استراحت وارد دارخوین شد و مقدمات عملیات آزادسازی خرمشهر را ـ که بیتالمقدس نام گرفت ـ فراهم کرد. او یکی از طولانیترین و سختترین محورها را عهدهدار شد و چهار روز پس از عملیات فتحالمبین در نیمههای شب، در حالی که دشمن در خواب عمیق فرو رفته بود، به آرامی از رودخانه پرخروش کارون گذشت و بانفوذ به عمق بیست کیلومتری خط دشمن، خود را به جاده استراتژیک اهواز ـ خرمشهر رساند. در حالی که هنوز واحدهای دشمن در خطوط اولیه و در نزدیک رودخانه کارون بودند، در کنار جاده جنگ تن به تن رخ داد. فرماندهان دشمن که متحیر از این پیشروی بودند در حالی که صدام و جوخههای اعدام پشت آنها ایستاده بود، بارها به نیروهای احمد حمله کردند اما همه این تلاشها ناکام ماند و او با تثبیت جاده آسفالت، حملات بعدی خود را به خرمشهر آغاز کرد، در حالی که خود و دیگر همرزمانش به شدت زخمی بودند.
او در شرایطی بسیار سخت و نابرابر با دشمن با قبول یکی از به یاد ماندنیترین تصمیمات در حالی که همه از آزادی شهر خرمشهر ناامید بودند، استشهادی به همراه شهید خرازی (فرمانده نامدار لشکر 14 امام حسین) به انبوه دشمن در خرمشهر حمله برد و با تدبیر تاکتیکی خود، خرمشهر را با هزاران تن از نیروهای دشمن به محاصره خود درآورد و لحظاتی بعد بیش از پانزده هزار از نیروهای دشمن با زیرپوشهای سفید خود را تسلیم او کردند و صدای بانگ الله اکبر در شهر خرمشهر طنین افکن شد. اما هرگز کسی ندانست که احمد به همراه حسین فاتح اصلی خرمشهر بود و او هیچ گاه حاضر نشد از این حماسه چیزی بگوید.
او از هر عملیات زخمی به یادگار داشت و در هشت سال جنگ واحد خود را از تیپ به لشکر و سپاه ارتقا داده بود و جنگهای مهمی همچون رمضان، محرم، والفجر (1، 2، 4، 8) و تمامی عملیاتهای که به نام کربلا نام گرفت (کربلای 2، 3، 4، 5، 6) شرکت کرد و در همه این عملیاتها، نام احمد، آرامبخش جمع فرماندهان و لشکر بود و عدم حضور او به عنوان یک خلأ در صحنه عملیات حس میشد.
عملیات بدر؛ غم فراق آقا مهدی
او در عملیات خیبر و بدر به همراه رفیق شفیق خود، مهدی باکری، فرمانده قهرمان لشکر 31 عاشورا که به شدت به او عشق میورزید، یکی از متهورانهترین صحنههای جنگ را که به فیلمهای جنگی شباهت داشت، به نمایش گذاشت و در نیمههای شب با هلیبرد به روی جزایر مجنون در عمق هور العظیم ـ که خود و شهید باکری در اولین فرود در آن شرکت داشتند ـ در یک شب دو جزیره بسیار مهم نفتی، یعنی جزیره مجنون شمالی و جنوبی را از تصرف دشمن به در آوردند و از آن گذشتند و در شمال شرق بصره ضربات سنگینی به دشمن وارد کردند.
در همین عملیات، یکی از انگشتان احمد بر اثر برخورد ترکش قطع شد، ولی او با وجود درد شدید جهت جلوگیری از عفونت، محل زخم انگشت را در آب و نمکی که از سنگر عراقیها آورده بودند، میگذاشت، ولی حاضر به ترک جبهه نبود. در عملیات بدر که نزدیک همین جنگ بود، او و دوست شهیدش باکری به دشمن تاختند و با عبور از رودخانه خروشان دجله جاده استراتژیک بصره ـ العماره را قطع کردند. اما در این حین، مهدی آهنگ رفتن کرد و با شهادتش احمد را در حسرتی جانسوز فرو برد.
حاج احمد، فرمانده همیشه پیروز
هیچ عملیاتی نیست که در جنگ اتفاق افتاده باشد و احمد کاظمی در آن پیروز نباشد و همیشه نقشش را هم به بهترین شکل انجام میداد. حتی در عملیات رمضان که عملیات ناموفقی بود، حاج احمد تنها فرماندهای بود که در شرق بصره تا نهرکتیبان جلو رفت و قلب دشمن را شکافت، ولی به علت عدم پیشروی در مناطق دیگر به منطقه قبلی بازگشت.
کمترین تلفات در عملیاتهای جنگ در لشکر 8 نجف بود. برای تأمین امنیت جانی رزمندگان دغدغه فراوان داشت. بدون تحلیل جزء به جزء اهداف و نتایج عملیات وارد عمل نمیشد. بهترین راهکار عملی و تاکتیکی در صحنه رزم را در دشوارترین شرایط طراحی و اجرا میکرد.
سردار احمد سوداگر در خاطرات خود در کتاب «جادههای سربی» مینویسد: کاری که احمد کاظمی در والفجر 8 کرد، خارج از توان یک انسان معمولی است.
هرگز کسی ندانست که احمد به همراه حسین، فاتح اصلی خرمشهر بود
محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه میگوید: ما در حقیقت چهار لشکر داشتیم که اینها وقتی هر جا وارد میشدند، هیچ خطی در مقابلشان قدرت مقاومت نداشت، حاج همت و لشکر 27 محمد رسول اله (ص)، حسین خرازی و لشکر 14 امام حسین (ع)، مهدی باکری و لشکر 31 عاشورا، احمد کاظمی و لشکر 8 نجف که در هر کجا وارد میشدند، بدون استثنا با موفقیت همراه بود. دو تن از فرماندهان عراقی که اسیر شده بودند، میگفتند وقتی نام احمد کاظمی، حسین خرازی و مهدی باکری میآمد ما بر انداممان لرزه میافتاد و دعا میکردیم ما روبروی این لشکرها نباشیم چون مطمئن بودیم اینها میآمدند و میزدند و هیچ کس جلودارشان نبود. احمد مرد پر قدرت و با اراده بود، فرد طراحی بود و تاکتیک را خوب میفهمید.
سرلشکر رحیم صفوی نیز میگوید: کوههای سر به فلک کشیده و پر از برف کردستان و دشتهای سوزان خوزستان شهید کاظمی را میشناسند. در فتح و آزادی بستان محور عملیات بود. در فتحالمبین جبهه رقابیه را ایشان شکافت و بزرگترین پیروزی را آفرید. در همه عملیاتها، فرماندهای بود که با نبوغ و خلاقیت دشمن را به زمین میکشاند. هیچ جبههای در هشت سال دفاع مقدس نبود که در مقابل لشکر هشت نجف تاب استقامت بیاورد. یکی از فرماندهان فتح فاو شهید کاظمی بود. نیروهای دشمن در رمضان و در کربلای 5 دیدند که با آرامش چگونه دروازه شرق بصره را شکافت و آنان را مجبور به صدور قطعنامه 598 کرد.
فرمانده سپاه قدس حاج قاسم سلیمانی از شهید کاظمی این گونه یاد میکند: در بین فرماندهان جنگ سه تن بودند که اگر در جلسهای نبودند، حتما در آن نقص بود: حسن باقری، حسین خرازی و احمد کاظمی. اگر همه ما مینشستیم در جنگ حرف میزدیم، تصمیم گیری میکردیم، سکوت هر یک از این سه تن حتما «امکان تصمیم گیری را مشکل میکرد. اگر مخالفت میکردند با عملیاتی، حتما یک مسأله و دلیل داشت.
سردار مهدی کلیشادی از فرماندهان دوران دفاع مقدس میگوید: اگر تا شب پیش از عملیات خودش مطمئن نمیشد که این معبری که برای عملیات باید از آن بگذرند، پاک شده است یا نه، کاری نمیکرد. به جزئیترین چیز میاندیشید. حقوق زیر دست برایش خیلی مهم بود. با کمترین تلفات اهداف را تصرف میکرد.
تهیه شده در واحد مانیتورینگ مستضعفین MOSTAZAFIN.TV
این کلیپ را میتوانید در 4 نسخه ببینید و دانلود نمایید
" وبلاگ برهان کوار " نوشت
در این مختصر بنا به درخواست دوستان برآنم تا آنچه دلاوران یک گروه تخریب لشکر 19 فجر در شب 3 دی ماه 1365 انجام دادند برایتان به رشته تحریر در آورم.
انشاالله همرزمان شهیدم در این شب "عباس سهلیی" و " احمد عبدالهی" شفاعت مرا در روز حساب بنمایند.
یک ماه به عملیات بزرگ کربلای 4 مانده بود. ما در گروه انفجارات واحد تخریب لشکر19فجر ، ماموریت داشتیم در این عملیات ، از طریق طی کردن دریاچه مصنوعی ، پد مرکزی دفاعی متجاوزین بعثی در منطقه پنج ضلعی شلمچه بوسیله مهمات انفجاری (خرج گود، پود آذر ، نیترات و..) منهدم کنیم ودر صورت لزوم در ادامه عملیات نسبت به مین گذاری خطوط فتح شده برای تثبیت و تحکیم خطوط دفاعی مواضع فتح شده اقدام نماییم.