>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو مرداد ماه 88 - تفحص شهدا

خادمین شهدا
آرشیو  مرداد ماه 88 - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
آرشیو مرداد ماه 88 - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
آرشیو  مرداد ماه 88 - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 546619

بازدیدهای امروز : 77

بازدیدهای دیروز : 141

 RSS 

   

با تشکر از دوستی که مسبب ایجاد این پست شدو اجازه داد از نوشته هاشون استفاده کنم

در سالروز اول جنگ؛ من نو آوری و شکوفای ......
آخرش راضی شد بیاد و صحبت کنه و از خدا خواسته سریع نوشتم
چون سال آخر دبیرستان بودم سریعا خود را به مسجد سلطانی که درزمان قبل از جنگ آموزش رزمی دوره ی بسیج را در آن مسجد گذراندم، رفتم و از آنجا با دوچرخه خود را به خط لوله انتقال نفت رساندم و مانند تمام مردم و جوانان دیگر مشغول ریختتن خاک به روی لوله نفت که بر اثر بمباران آتش گرفته بود، شدم.سپس شروع به پر کردن گونی برای سنگر سازی نمودیم و آن روز چه روز سختی بود که ما نه تجربه جنک را داشتیم نه خمپاره و گلوله توپ و انفجار را نداشتیم و متاسفانه دراین مدت شاهد کشته و زخمی شدن مردم بی دفاع بودیم یادم میاد که شبها به علت بمباران پالایشگاه و نیروگاه برق آبادان فاقد برق بود و تاریکی همه جا را فرا گرفته بود و فقط انفجارها و پرواز هواپیماهای جنگی دشمن را روشن می نمود و روز فقط حسرت می خوردیم که هیچ گونه سلاحی نداشتیم تا از وطنمان دفاع کنیم ولی با این وجود در ورودی شهر و لب شط شیشه های جمع آوری شده را پراز بنزین و صابون می کردیم و در سنگرها منتظر درگیری تن به تن با آنچه که در توان داشتیم می ماندیم
در آن زمان داشتن دوچرخه یک نعمت بود ،به اتفاق رفقا با دوچرخه به خرمشهر می رفتم و عصرها به آبادان بر می گشتیم و تا 40 روز دوام آوردیم.ولی به علت نا امن بودن شهر با خانواده به شیراز مهاجرت تلخی را شروع کردیم و مجددا به علت اینکه من دلم در آبادان بود درس و مدرسه را ترک و بدون اطللاع خانواده ام شیراز را به قصد آبادان ترک و با دوستانم به آبادان خودش داستانی دیگر دارد.
من و دوستانم دم دم های صبح سر بندر رسیدیم و رفتن به آبادان فقط از طریق دری میسر بود به هر طریقی بود از ستاد اعزام مجوز گرفتیم و با لنجبه طرف آبادان حرکت کردیم در آن زمان مسیر 2ساعته جاده ای آبادان-ماهشر را با لنج نزدیک به 24 ساعته طی کردیم.
در آن روزها هوا خیلی سرد بود در مسیر لنج هایی را دیدیم که توسط موشک های عراقی مورد هدف قرار گرفته وغرق شده بودند.شب به علت این کهلنج نمی توانست چراغ روشن کند در تاریکی مطلق حرکت می کرد در نیمه های شب لنج راه را گم کرد و به گل نشست به علت سردی هوا هرچه دستمان می رسید سوزاندیم تا سرما را تحمل کنیم.هوا که روشن شد متوجه شدیم که لنج بر روی تپه ای از گل گیر کرده بود.شانس با ما یار بود لنج شرکت نفت ما را به آبادان برد.وقتی وارد شهر شدیم،آن شهردیگر آن شهر نبود.شهر تقریبا به ویرانه تبدیل شده بود در این بین توسط دوربین عکاسی که همراه داشتم از ویرانه ها عکس گرفتم.
در بهمن 59 به علت عشق به لباس پاسداری به کمیته عشایر انقلاب اسلامی آبادان رفتم و پس از چند روز به جبهه بود در خطی که ما حضور داشتیم نیروهای فداییان اسلام،ارتش وغیره بودند.با همان سلاح های ابتدایی تفنگ ژ-3،تیربارژ-3،تفنگ57میلیمتری به دفاع پرداختیم. در این مدت خاطرات تلخ و شیرین زیادی در یادم دارم.شهادت همرزمان ارتشی و کمیته ای مانند شهید علیرضا اقبال که در وردانگی زبان زد تمام همرزمان من بود.به علت نبود آب در آن جبهه آب و به سختی به ما می رسید.
به علت مسلط بودن تانک های دشمن بر روی جاده بود ما مجبور بودیم جهت حمام و کار های شخصی خود از کنار خط لوله نفت با پای پیاده مسیر جاده میدان تیر با آبادان را طی می کردیم و گاها بارش باران مشکلات زیادی راایجاد می نمود.گاهی به علت چسبنده بودن گل و بارش باران تا دو هفته سنگرها را ترک نمی کردیم.یادم میاد دستشویی فاصله زیادی تا سنگر داشت و واقعا دشوار بود خصوصا شبها.شاید خنده دار باشد ولی واقعا برای من اتفاق افتاد.یک روز میخواستم به دستشویی بروم آفتابه را برداشتم و شروع به حرکت کردم ناگهان صدای سوت خمپاره را شنیدم و سریع شیرجه رفتم روی زمین و پس از لحظه ای بلند شدم و دیدم که خمپاره عمل نکرده ولی لباسم گل آلود شده بود مجددا حرکت کردم و صدای سوت دیگری شنیدم این بار نخوابیدم و شروع کردم به حرکت و بعد متوجه شدم که صدای سوت از لوله آفتابه بود و آن هم به علت باد شدیدی بود که توی لوله آفتابه می پیچید و تا توانستم خندیدم.
مدت ها گذشت من از خط مقدم به شهر برگشتم واز طریق ارتش دو قبضه خمپاره 120به ما دادند و من هم خیلی علاقه داشتم که تیر اندازی با خمپاره و دیدبانی را یاد بگیرم.سریعا به جبهه پشت ذوالفقاری داخل نخلستان اعزام و شروع به سنگر سازی با کمک لودری از صریق ستاد جنگ به ما دادن، کردیم.از طریق برادران ارتشی آموزش های لازم را فرا گرفته و روزانه 7عدد گلوله خمپاره سهمیه گرفتیم و به پشتیبانی از جبهه ولایت فقیه محل استقرار نیروهای فداییان اسللام که آخرین نقطه از تصرفات دشمن بود پرداختیم و چون که خیلی موثر بودیم سهمیه روزانه ما بیشتر شد و یک آتشبار خمپاره بسیجیان هم به ما ملحق شد.و از جبهه ولایت فقیه تا میدان تیر وتپه های مََدَن پوشش داده شد و کلا عراقی ها در منطقه فلج شده بودند و گاهی اوقات دیوانه وار منطقه نخلستان ذوالفقاری و سنگر های ما را با خمپاره و کاتیوشا زیرآتش قرار میدادند و این موقعیت خوبی بود برای شناسایی محل های آتش خمپاره و توپ خانه ودر موقعیت های مناسب جواب آن ها را می دادیم.
شب قبل از عملیات آزاد سازی تپه های مدنی نزدیک ته چهارصد گلوله خمپاره را ما آماده کرده بودیم که روز عملیات آزادی سازی نیروهای خودی را پشتبانی کنیم.خط آتش دشمن شروع شد و همگی در سنگر هایمان رفتیم و تا صبح فردا زیر آتش بودیم ولی از آنجایی که خدا می خواستیک قبضه موشک کاتیوشا داخل سنگر بغل قنداق خمپاره انداز فرود آمد که خوشبختانه آن موشک عمل نکرد و نیمه های شب دز زیر زمین منفجر شد و این یکی از معجزات بود که من به چشم خود دیدم.یعنی اگر آن موشک عمل می کرد تا شعاع دو کیلومتری را تخریب و نابود میکرد.عصر یک روز قبل از عملیات آسمان به طور معجزه آسایی قرمز شد طوری که همه جا به رنگ قرمز می دیدیم پس از ساعتی از قرمزی آسمان کاسته شد بعد متوجه شدیم که صدامیان می خواستند تک بزنند ولی لطف خداوند درماندند.یک روز بعد از عملیات آغاز شد و با کمترین مجروح و شهید آن تپه ها باز پس گرفته شد و آبادان از تیر رس توپ خانه و تانک های دشمن خارج گردید در این عملیات فرمانده بسیجی (مؤذنی) به شهادت رسید که بعد ها به تپه های شهید مؤذنی نام گرفت.
پس از عملکرد خوب آتشبار،ما به جبهه فیاضیه داخل نخلستان ایستگاه12 اعزام شدیم جایی را که انتخاب کرده بودیم طوری بود که بر جبهه مارد،خرمشهر،جاده اهواز-آبادان و ایستگاه رادیوی1200 مسلط بودیم در این جا با مشکلات زیادی روبرو بودیم و یکی از آنها عبور مرور از پل چوبی کوچکی که برروی شط آبی بود فقط خودرو سبک بر روی آن رفت آمد میکرد و به خاطر همین امر لودر و کامیون نمی توانست از روی پل رد شود من نه مهندسی بودم نه کار این چنین انجام داده بودم.در محور آبادان ایستگاه 12 تعدادی کفی اوراقی تریلر هیجده چرخ کنار جاده افتاده بود از طریق جهاد سازندگی جرثقیل و کفی جهت خمل دو دستگاه کفی تریلی در اختیار من گذاشته شد و سریعا کار انتقال شروع شد و توسط دستگاه جوش سفت کاری بر روی این پل انجام گرفت و با لودر و غلطک جاده ای درست شد و این پل باعث شد که علاوه بر انتقال خمپاره انداز ها توپ خانه ارتش هم استوار پیدا کند و در این مدت ارتش عراق زمین گیر شده بود........

آبادان مهر 1359



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:45 عصر روز دوشنبه 88 مرداد 26

 

نامه ای برای توکه همیشه با منی

 

سلام ای کسی که اولین پیمان بزرگ زندگی دنیوی را با تو بستم تا در اخرتم همراهم باشی با تو هرگز فراموش ات نخواهم کرد.

ای کاش قدر لحظات با ارزش با تو بودن و در مکتب تو درس خواندن را می دانستم و از ثانیه های آن کمال معرفت را می آموختم.

افسوس که عمر سفر کو تاه بود ،سفری که مرا به خان? میثاق همسری با تو رساند.

امیر می دانم که خودت با خبری ولی روزی که حسین اولین لبخن را زد خیلی دلم سوخت و برای بودنت دلتنگ شدم ،ای کاش می شد پرده ای را کنار می زدم و صورت خندان تو و پسرت را در منار هم تما شا می کردم . هر چند برایم سخت می گذرد ولی باز امید دارم که فرزندت که بهترین یادگار تو برای من است را چنان خودت خوب و با سخاوت تر بیت کنم.

دلم تنگ است برای خنده های شیرین مادرت وقتی که تورا در اغوش می کشید و یا وقتی که برای من هدیه ای میگرفتی و او در چشمانش برق شادی و بر لبانش زیبا ترین خنده ا نقش می بست.

امیرم کاش بودی آن روز که مادرت شب خواب تو را دیده بود چگونه عاشقانه و عارفانه از تو و خواب تو حرف میزد و وقتی می گفت امیر برایم لباس زیبایی خریده بود چونه رو به آسمان کرد و چقدر آن روز دلم برای مادرت سوخت و چقدر برایآمدنت دعا کردم. امیر الان خیلی تنها شده ام درست 40 روز از فوت مادرت می گذرد فقط من هستم و خاطرات تو و مادرت و حسین عزیزم که برای بودنم بهان?خوبی است .

امیر جان دوستانت هم از جای تو بی خبرند امروز یکی از انها بر اثر جراحات شیمیایی به کما رفت. بله مهدی دادش زهرا خانم همسنگر همیشگی تو .چند شب پیش برای حسین هدیه آوردن و اقا مهدی از دست تو گلایه داشت که تنهایی رفتی و اونو.....

امیر کاش بودی و صورت شیرین حسین را وقتی به اقا مهدی لبخند می زد را می دیدی انگار این طفل معصوم هم خبر داره که اقا مهدی دوست عزیز پدرش است و از بچه گی با تو بزرگ شده .امیر برای برادر دوستم دعا کن که سلامتیشو بدست بیاره و من و حسین رو تنها نگذار من هم قول می دهم از خواسته هایی که همیشه حرف می زدی هرگز دور نشم و حسین را با همان خواسته های تو تر بیت کنم

امیر جان از ت خواهش می کنم که مرا شفاعت کنی

باز مانده ای در راه آزمون.....

سالگرد شهادت مردی از تبار حسینیان امیر سر افراز مفقود الجسد امیر علی ناصری را گرامی می داریم



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:29 عصر روز دوشنبه 88 مرداد 26

صدای گرم اش هنوز توی گوش بچه های پایگاه طنین انداز بود و وقتی به حیاط مسجد نگاه می کردی هر گوشه از این حیاط نوشته ها و خط خوش این بزرگ مرد نقش بسته بود. از این ها گذشته توی کتابخانه و رواق های مسجد  دست نوشته هایش و  حدیث های زیبایی که با خط خوش او جلوه خاصی به مسجد داده بود. همه وهمه حضور گرم او را برای بچه های مسجد واتحادیه تدایی میکرد .توی سالن سخنرانی هنوز احترام خاص  مستنعین را هنگام صحبت های سراسر روحانی ایشان در یاد ها و خاطره ها است.

روزی که خبر گم شدن ایشان را دادند هیچ کسی باورش نمی شد.

اما باید باور می کردند چرا که امید و آرزویش به تحقق رسیده بودو در راه مولا ی اش راکه برای او همه چیز و هستی اش بودند به مقام والای  شهادت نائل شده بود.

دیگر به خواسته همیشگی اش هیچ چیزیاز جسم اش  به دست نیامد. یادم هست روزی که به مادرش تسلی می دادند که شاید برگردد وشاید  شهید نشده، چطور مادرش جواب دادند که :این را نگوید /یعنی ایشان لیاقت شهادت نداشته؟؟ ؟!!!!!!!!! هنوز داغ و غم رفتن غریبانه ایشان در دل بچه  های انجمن ، بسیج ،حوزه ، دانشگاه و مسجد قبا سوز خود را دارد  و زیباتر اینجاست که آنچه را که برایش همیشه ارزش قائل بود خدا وند قسمت ایشان کرد و آن اینکه در ایام سوگوار ی ابا عبد الله الحسین به شهادت رسید و هر ساله در این ایام سوگواری امام حسین  ع و 72 تن از یارانش به یاد این صحابه  جلیل القدر  دوستانش و شاگردانش ازجمله بنده که یکی از شاگردان درس اخلاق ایشان بودم به حزن و اندوه ایشان و یادهمه تلاشها و زحمات ایشان سعی در انجام وظیفه در راه حقی که ایشان و همه شهدای ییرو امام شهید و مظلو م مان را داریم روحش شاد و راه اش همیشه مستدام باد.

صفر 1403هجری قمری مصادف با سال 1361هجری شمسی مصادف با شهادت طلبه دانشجو شهید حبیب روزی طلب

در بیست وپنجمین سالگرد شهادت این اسوه تقوا و فرزند خلف خمینی به یاد این شهید بزرگوار این مقاله ثبت گردید

انشا الله درپست بعدی دست نوشته ایشان و مقاله ای ناچیز در رسای زحمات ایشان خواهم نوشت یاداش گرامی و روح اش شاد باد



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:29 عصر روز دوشنبه 88 مرداد 26

<      1   2   3   4   5      >