...دلم می گیرد و برای شهدا تنگ می شود . وضو می گیرم سفید
می پوشم و عزم رفتن می کنم دلم برای کهف تنگ شده . امروز به کهف الشهدا
می روم ! آنجایی که در این مواقع قرار من با شهدا آرام مِگیرد.مسیر زجرم
می دهد . ای کاش زودتر برسم ، انسان های هزار چهره از کنارم عبور می کنند .
هوا سرد است ولی من احساسش نمی کنم .چون تا لحضاتی دیگر گرمای وجود شهدا
را در کنار خودم لمس خواهم کرد.از
بزرگ راه و خیابان های مزین به نام شهدا که هیچ خبری از شهدا در آنها
نیست عبور می کنم .راستی از همت بجز یک بزرگ راه چیزی نمانده است !به
ولنجک می رسم ،به نظر من اینجا آلودگی نفسانی بیشتر از آلودگی هواست . خب
به زیر تپه کهف الشهدا رسیدم .دختران و پسران مبتذلی را در ماشین های
پارک شده پایین تپه می بینم که خلوتی گیر آورده اند .یکی به داد محیط
اینجا برسد اینجا حرمت دارد ، شهدا شرمنده ام ! از سراشیبی کهف بالا می
روم به شهدا می سم و زیارتی می کنم حمد و عاشورایی می خوانم .چقدر آخیش
چقدر آروم شدم .کمی جلوتر می روم شهر را می نگرم چه صحنه زیبایی است تهران
با تمام ناپاکیها و آلودگی های نفسانیش زیر پای شهدا هستند و شهدا من در اوج هستیم . زیر لبم مناجاتی از حاج منصور ارضی را زمزمه می کنم ، اینجا که کسی نیست داد می زنم و بلندتر می خوانم ....
روزی
دیگر می شود باز دلم گرفته چه جایی بهتر از بهشت زهرا(س) .با مترو می روم
.مشخص نیست بلاخره قسمت آقایان کجاست به نظر من در قسمت خانوادگی یا
شایدم مختلط ها سوار شده ام .در کنارم دختران و پسران دانشجو دانشگاه
یادگار امام هم هستند به دخترانی که با خنده های بلند و شیطانی سعی در جلب
توجه دارند در کنار پسری نشسته که صدای موسیقی پلیری که در گوش دارد
بقدری بلند است که اذیتم می کند. می ایستم و کمی جلو تر می روم و سرم را
به پایین می اندازم وچشمانم را برای دیدن آقا نگه می دارم و زمزمه می کنم :اینا فردای قیامت جواب خدا و خون شهدا رو چی می خوان بدن ؟! . ایستگاه حرم مطهر همه پیاده می شوند .الحمد الله مشتری گلزار تنها من هستم
و بقیه به سمت دیگر می روند آنها دانشجویان دانشگاه یادگار امام (ره)
هستند . به راستی در دانشگاه به آنها چه چیزی تدریس می شود ؟؟!!.
وارد
گلزار می شوم و از کنار مزار پاک شهیدان عبور می کنم و مسیر همیشگی شهدای
محبوبم را طی می کنم و از آنها می خواهم برایم حمدی بخوانند .تازه داشتم
آرام می شدم که چشمم به تعدادی از دختران و پسران دانشجویی می افتد که در گلزار برای خود خلوتی گیر آورده اند.مگر آن دانشگاه حراست ندارد؟مگر گلزار بانی و حراست ندارد ؟عجب عبور می کنم .آن طرف تر خواهر و برادر به ظاهر مذهبی را می بینم که به طرز مبذل و زننده ای مشغول ... شرمم میآید بگویم ... ای وای بر ما ،انشا الله که به هم محرمند نمی توانم بی حرمتی به شهدا را درکنار مزارشان تحمل کنم .میرم تا نهی از منکر کنم .پسرک را می خوانم او که توجیه نیست و فرق بین اتاق خواب وگلزار شهدا را نمی داند سعی می کند توضیح دهد .آی شهداااااا به داد گلزار های شهدا برسید..!!! یکی به داد گلزار شهدا برسه!
قبلا هم به صورت پراکنده اخبار این چنین را از گلزار شهدا شنیده بودم .چرا مسوولین امر توجهی به این مکان مقدس ندارند .چرا ؟
چه فکر می کردیم چه شد!! بر من بسیار سخت گذشت . کجاییم ای شهیدان خدایی؟؟؟
باز هم بغض به دلم میاید به گوشه ای میرم و با شهید محبوبم خلوت می کنم
کمی آرام می شوم وحال معنوی پیدا می کنم .کمی نگرانم چون باز باید بگردم به
محیط شهر... وباز هم .. تا وقتی دیگر که به گلزار بیایم ...شهدا شرمنداه ایم ...بگذارید تا برایم اشک بریزم.. ابری شده ام انگاری !!! باد که می وزد ، بارانم می آید....
از این سیاهی به خدا شهدا شرمنده ایم
خالی شده جای شما شهدا شرمنده ایم
نویسنده » » ساعت 12:42 عصر روز دوشنبه 89 مهر 5
*این جنگ [جنگ هشت ساله]، مظهر و تجلى همهى روحیات خوب و سازندهاى است که یک ملت و یک کشور را مىتواند به تعالى حقیقى برساند.
*
ما در جنگ نظامى توانستیم خودمان را پیروز کنیم؛ به کمک چه چیزى؟ به کمک
باور و ایمان و اتّکاى به نفس و وحدت و امید به آینده و روشنبودن هدفها و
تکیه به نیروهاى ذاتى خویش و تکیه به اسلام.
*حماسهى ملت ایران در دفاع مقدس، نمایشگر قلهى ظرفیتهاى انسانى مردم این سرزمین خدایى است.
*
جنگ ایران و عراق یک جنگ معمولى نبود، جنگ دو ارتش یا دو کشور با هم
نبود؛ جنگ یک کشور در مقابل عمده قواى نظامى و پشتیبانیهاى نظامى جهان
بود. تمام قدرت نظامى و سیاسى امریکا پشت سرِ رژیم بعثى عراق ایستاد.
* این جنگ [جنگ هشت ساله] حقیقتاً یک گنجِ تمامنشدنى است.
* جنگ، حقیقتاً کورهاى بود که جوانان و بقیه مردم را آبدیده کرد.
* این جنگ هشت ساله و این دفاع مقدّس، از بزرگترین افتخارات ملت ایران بود.
*اگر
ملت ایران هشت سال جنگ تحمیلى را نمىداشت، البته خیلى از ویرانیها را،
خیلى از فقدانها را، خیلى از خسارتها را نمىداشت؛ اما این اعتماد به
نفس را هم نمىداشت؛ این قدرت علمى، نظامى و پیشرفت صنعتى را هم نمىداشت؛
این عزّتى را هم که در مقابل چشم جهانیان به دست آورده است، نمىداشت؛
این حالت یأس و ناامیدى از تسلّط بر این ملت هم در دل دشمنان بزرگ او به
وجود نمى آمد.
* مقاومت بىنظیر مردم سلحشور ما در دفاع مقدس و دفع متجاوز در طول
قریب به هشت سال، این ستم بزرگ را در رده ناموفقترین تجربهى استعمار در
تاریخ معاصر ثبت نموده است.
* در همه مراحل این جنگ، چه در عملیات
نظامى جبهه، چه در عملیات نظامى بیرون از جبهه، چه در برخورد با اسرا، چه
در تبلیغات - در همه مراحل - ارزشها و اخلاق انسانى رعایت شد. کار بىاخلاق
و کار ضدّ ارزش و ضدّ بشر، از این ملت ایران صادر نشد
* هفتهى جنگ
هفتهى افتخار است، هفتهى مقدس است، در حقیقت جشن است، عید است و یک
بزرگداشتى[ است] از روحیهى مردم، ایثار مردم و مقاومت مقدس و دفاع مقدس[
مردم].
* حماسه ملت ایران در دفاع مقدس، نمایشگر قله ظرفیتهاى انسانى مردم این سرزمین خدایى است
* فداکاریهاى هشت سال دفاع مقدس توانست یک نظام الهى و معنوى و متّکى بر تفکّر و اندیشه درست و برخاسته از ایمان را تحکیم کند.
* این تجربهى درسآموز [دفاع مقدس]، سرمشق همیشگى ملت بزرگ ایران و الگوى موفقى در برابر چشم همهى ملتهاى مسلمان است.
*
این جنگ آنقدر حرف گفتنى دارد که اگر دهها سال هنرمندان ما و افراد
خوشذوق و با ابتکار بنشینند و در جزء جزء آن کار کنند، باز هم حرفهاى
گفتنى خواهند داشت.
*ما جنگِ با این عظمت و پُر از حماسه و حقیقتاً پُر
از جلوههاى زیبا و بىنظیر داشتهایم؛ نسل جدید هم از آن خبر ندارد؛ باید
اینها احیاء، بازیابى و بازسازى شود و در معرض دید قرار گیرد.
* جوهر انقلاب و ایمان در این میدان خطر، [میدان جنگ 8 ساله ]خود را در اراده و عمل و قدرت مدیریّت انسانها نشان داد.
* جنگ تحمیلى هشت ساله ما، داستان عبرتآموز عجیبى است.
*
جنگ هشت ساله، جنگ دو کشور و دو ارتش نبود؛ جنگِ یک ائتلاف نانوشته جهانى
علیه ملتى که تصمیم داشتند حدّاکثر فشار ممکن را از لحاظ نظامى و اقتصادى
و غیره بر او وارد بیاورند بود، تا از راهى که در پیش گرفته بود برگردد؛
ولى نتوانستند.
*شروع جنگ یعنى شروع افتخارات این ملت، شروع تهاجم دشمن
یعنى شروع دفاع مقدس ما، شروع شعلهور شدن آتش خیانت استکبار یعنى شروع
بروز شجاعت همهى قشرهاى ملت براى ایستادگى در مقابل استکبار، پس این
افتخار دارد.
* هفتهى جنگ در حقیقت هفتهى ایثار است، هفتهى فداکارى
است، هفتهاى است که در آن بزرگترین آزمایش فداکارانهى ملت ما شکل گرفته
است.
*روزهاى آخر شهریور و اول مهر ماه همه ساله یادآور یکى از
تجربههاى بزرگ و بسیار پرارزش تاریخ ملت ماست. من به جاى اینکه سالگرد
آخر شهریور را سالگرد جنگ به حساب بیاورم، مایلم آن را سالگرد مقاومت
دلیرانهى مردممان که از روى کمال آگاهى و ایمان و شهامت انجام گرفته
بنامم.
* تلاش خستگىناپذیر 8 ساله، افتخارى است که امروز نیروهاى مسلح و ملت ما مىتوانند آن را در سوابق درخشان خود جاى دهند.
*هفته دفاع مقدس یادآور حادثهاى عظیم و به بار نشستن نتایجى عظیمتر در سیر انقلاب ملت ماست و هیچ گاه از ذهن ملت محو نخواهد شد.
منبع: حدیث ولایت
نویسنده » » ساعت 12:41 عصر روز دوشنبه 89 مهر 5
نویسنده: محمد خامه یار
اوّلین کاربرد واژه دفاع مقدس
اوّلین بار که امام خمینی (رحمت الله علیه) واژه دفاع مقدس را به کار
بردند، در 22 بهمن سال 1360، مصادف با شانزدهم ربیع الثانی 1402 ق، به
مناسبت سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی بود که در بخشی از سخنان خود فرمودند:
چنانچه این جانب و مسؤولین جمهوری اسلامی مکرراً اعلام نمودهایم،
ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران تسلیم احکام مقدس قرآن و اسلام اند؛ و به
حکم قرآن مجید خود را برادر ایمانی تمام ملتهای اسلامی و کشورهای مختلف
از حیث فرهنگ و جغرافیا میدانند؛ و صلح جویی و زندگانی مسالمتآمیز را با
تمام دولتها و ملتها طالب میباشند و تا دولتی به حریم کشور آنان تجاوز
نکند و متعهد به احکام اسلام باشد، آن را برادر خود میدانند؛ و از همه
کشورها و ملتها میخواهند که با هم متعهد و یک صدا در مقابل تجاوزگران،
هر کس باشد، قیام کنند و خود را از چنگ جهانخواران نجات دهند؛ و نیز به
حکم اسلام از تجاوز به حقوق و حدود خود دفاع کرده و تجاوزگر را تأدیب
نمایند و در این صورت است که هیچ قدرتی به فضل خداوند متعال نمیتواند
آنان را از این دفاع مقدس باز دارد و به دولتها نصیحت میکنم که دست از
کینه توزی و زورآزمایی بردارند و با دولت و ملت ایران دست برادری دهند تا
اسرائیل غاصب را از کشورهای اسلامی و زمینهای مغصوب بیرون رانند و
نژادپرستی و زبان سالاری را، که در اسلام محکوم و مردود است، کنار زنند،
تا سعادت دین را در آغوش گیرند و هیچ قدرتی نتواند با آنان مقابله کند.
اولین شهر قربانی سلاحهای شیمیایی در جهان
پس از جنگ جهانی اول، وسیعترین حملات شیمیایی در طول جنگ هشت ساله عراق
علیه ایران روی داد. عوامل شیمیایی که با وسایل و اشکال گوناگون از جمله
بمب، موشک، راکت، توپخانه، مین و... مورد استفاده قرار میگیرند، جهت
ناتوان کردن یا از پای درآوردن نیروهای نظامی در جنگها به کار میرود.
اما رژیم بعثی عراق از این سلاحها به طور گسترده در مناطق مسکونی کشورمان
استفاده کرد.
عراق که در پی تهاجم خود به سرزمین مقدس جمهوری اسلامی
ایران شکستهایی را در برخی مناطق کشورمان متحمل شده بود، از رویارویی با
رزمندگان اسلام در مناطق نبرد ناتوان بود، برای جبران ناکامی خود اقدام به
استفاده از سلاحهای شیمیایی نمود، به طوری که اولین استفاده ثبت شده 23
دی ماه 1359، در منطقه بین «هلاله» و «نی خزر» در پنجاه کیلومتری غرب
ایلام، اعلام گردیده است. حملات شیمیایی عراق به مناطق نبرد محدود نشد، و
مناطق مسکونی کشورمان به طور پراکنده مورد تهاجم دشمن قرار میگرفت.
گستردهترین حمله ناجوانمردانه عراق به مناطق مسکونی در حدود ساعت شانزده
روز هفتم تیرماه سال 1366، در شهر سردشت (در استان آذربایجان غربی)، انجام
شد که در این حمله بیش از هشت هزار نفر از جمعیت غیر نظامی دوازده هزار
نفری سردشت شامل کودک، زن، مرد، پیر و جوان مجروح شدند، حدود 1500 نفر از
این مصدومین برای معالجه در بیمارستانها بستری شدند و 110 نفر به درجه
رفیع شهادت نائل آمدند.
در طول هشت سال دفاع مقدس، بنا بر آمار موجود،
رژیم عراق 242 حمله شیمیایی به مناطق کشورمان داشته است و در حال حاضر،
بیش از یک صد هزار مجروح شیمیایی وجود دارد. این ارقام کم و بیش به تأیید
مقامات و سازمانهای بینالمللی رسیده است. به گفته رئیس سازمان بین
المللی استکهلم (معروف به یسپری) جنگ عراق علیه ایران چهل و پنج هزار
مصدوم و پنج هزار شهید شیمیایی بر جای گذاشته است. همچنین به تأیید دبیر
کل سازمان منع سلاحهای شیمیایی، هنوز سی هزار نفر از سلاح شیمیایی در
ایران رنج میبرند.
بنابر آنچه بیان شد، جمهوری اسلامی ایران
بزرگترین قربانی تروریسم و سلاحهای شیمیایی در جهان است و این در حالی
است که توسط مسؤولان آمریکایی و رژیم صهیونیستی که خود بزرگترین تولید
کننده مواد و صادر کننده تجهیزات پیشرفته استفاده از این سلاحها هستند و
در طول جنگ هشت ساله، بیشترین حمایت مادی و معنوی از عراق را در کاربرد
این جنگ افزارهای مخرب نمودهاند و با نفوذ خود در سازمان ملل و شورای
امنیت از محکوم نمودن عراق در استفاده از این سلاحها خودداری کردهاند و
به جمهوری اسلامی ایران اتهام تلاش برای دستیابی به سلاح کشتار جمعی وارد
میسازند. در حالی که ایران عضو تمام معاهدات بین المللی سلاحهای شیمیایی
است.
اوّلین عملیات با نام یکی از آیات قرآنی
عملیات «والفجر» اوّلین عملیات رزمندگان اسلام بود که با نام اوّلین آیه
سوره والفجر «وَالفَجر وَ لَیالٍ عَشرٍ وَ الشَّفَعِ وَ الوَتْر»، در
منطقه فکه، به مرحله اجرا درآمد. منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی، از شمال
به «میشداق» و «برقازه» و از جنوب به «هور الهویزه»، از شرق به «چزابه» و
شهر «بستان» و از غرب به شهر «العماره» عراق و رودخانه دجله منتهی میشد.
عملیات والفجر مقدماتی، در هیجدهم بهمن ماه سال 1361، با رمز مقدس یا «اللّه، یا اللّه، یا اللّه»، در منطقه فکه، آغاز شد.
اولین شلیک در جنگ
ملک حسین، پادشاه وقت اردن، شلیک کننده اولین گلولهای بود که از یک دستگاه تانک در جنگ ایران و عراق شلیک شد.
حامد
الجبوری، بعثی کهنه کار که در چهار سال اول جنگ، وزیر خارجه عراق بود، در
گفت و گو با روزنامه الحیات گفت: 22 سپتامبر 1980 (31 شهریور ماه 1359)
بود که صدام و ملک حسین در نزدیکی خطوط آتش، روی یک دستگاه تانک رفتند و
پادشاه اردن با شلیک اولین گلوله، آغاز جنگ را تبریک گفت.
این خبر به قدری مهم و باور نکردنی است که خبرنگار الحیات با حیرت دوباره پرسید: شما مطمئن هستید!؟ و پاسخ حامد الجبوری مثبت بود.
اولین زن اسیر
بیستم مهرماه سال 1359، ساعت نه صبح، در هنگامه آتش و خون، از میان رگبار
گلولهها و انفجار خمپارهها، یک آمبولانس وارد خط مقدم، جبهه خرمشهر، شد
تا به یاری رزمندگان مجروحی که در عرصه کارزار دفاع مقدس بر خاک و خون
افتاده بودند، بروند. دختر پرستاری که سرنشین آمبولانس بود، همراه با چند
رزمنده جوان، خود را در محاصره سربازان عراقی دید، ساعتی بعد به اسارت
درآمد. او که فارغ التحصیل رشته مامایی بود، آن روز، اولین زن مسلمان
ایرانی بود که اسیر عراقیها شد.
بعد از هشت سال دفاع مقدس و گذشت سالها، او امروز عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران است.
فاطمه
ناهیدی، بعد از پیروزی انقلاب، نخست در اکیپ درمانی جهاد سازندگی و سپس
در کمیته امداد امام خمینی فعالیت داشت که به مناطق محروم میرفت.
با
آغاز جنگ به جبهه روی آورد و با دریافت حکم مأموریت از سپاه پاسداران، در
کرمانشاه، رهسپار خرمشهر شد. خانم ناهیدی پیرامون رویداد اسارت خود
میگوید:
شب نوزده مهرماه 1359، با شهید صادقی (معاونت درمانی استان
هرمزگان) قرار گذاشتیم، دو گروه شویم و به نوبت، هر گروه 24 ساعت، به
زخمیان خط مقدم جبهه خرمشهر برسیم. روز بیستم مهرماه، نوبت من بود.
عراقیها به شدت، تمام جبههها را میکوبیدند. یک آمبولانس برداشتیم و راهی
خط مقدم شدیم.
هیچ کدام به منطقه آشنا نبودیم و نمیدانستیم که تمام
شهدا و مجروحان به دست عراقیها افتادهاند. در ساعت 9 صبح بیستم مهرماه
بود که من همراه چهار سرباز دیگر در خط مقدم، اسیر عراقیها شدیم. اولین زن
اسیر دست عراقیها بودم. همه عراقیها برای این پیروزی با هلهله و شادی
تیرهای هوایی شلیک میکردند. عراقیها تصور میکردند، یک مهره مهم از ارتش
ایران را دستگیر کردهاند.
بازجوییهای مداوم، چه در پشت خط مقدم و چه
در پادگان «تنومه»، ادامه داشت. بعد از چند روز، سه خواهر دیگر را نیز در
جادههای آبادان ـ ماهشهر اسیر کردند.
چند شب قبل از این که به بغداد
منتقل شویم، برای بازجویی به سازمان امنیت عراق اعزام شدم. هر چهار نفر
ما را در سلول سرخ سازمان امنیت و زندان «الرشید» بغداد زندانی کردند.
در
اردوگاه سر همه ما را تراشیده بودند، فشار و شکنجه بر چهره اسرا دیده
میشد. دورانی که در آن اردوگاه داشتیم، سراسر تجربه بود و آزمایش.
خانم فاطمه ناهیدی امروز مادر سه فرزند دختر است.
اوّلین دوره آموزش دفاعی خواهران طلبه
اولین دوره آموزش دفاعی جمعی از خواهران طلبه جامعةالزهراء قم (مردادماه
1365)، با حضور رئیس دیوان عالی کشور، آیت الله موسوی اردبیلی، به پایان
رسید. در این مراسم، گزارشی از پیشرفت دفاعی بانوان کشور ارائه گردید که
براساس آن، طی چهار ماه گذشته، 10 هزار تن از خواهران آمادگی خود را برای
گذراندن دوره آموزشی اعلام کردهاند. در این دوره بانوان فنون
اسلحهشناسی، تاکتیک، تخریب، پدافند شیمیایی، امداد و کمکهای اولیه را
آموزش دیدند.
اوّلین حمله چریکی
بعد از حمله ناجوانمرادنه ارتش صدام به مرزهای ایران و یورش سریع آنها به
شهرها، روستاها و مردم بی دفاع، شهید چمران نتوانست آرام بگیرد و به خدمت
امام امت رسید و با اجازه ایشان به همراه آیت الله خامنهای، نماینده
دیگر امام در شورای عالی دفاع و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی،
به اهواز رفت. از آنجایی که او همیشه خود را در گرداب خطر میافکند و
هراسی از مرگ نداشت، از همان بدو ورود دست به کار شد و در آن شب، اولین
حمله چریکی را علیه تانکهای دشمن که تا چند کیلومتری شهر در حال سقوط
اهواز پیشروی کرده بودند، آغاز کرد.
اولین استفاده از سلاح شیمیایی توسط دشمن بعثی
به کارگیری سلاح شیمیایی برای اولین بار در عملیات خیبر توسط دشمن صورت
گرفت عراق به دلیل نگرانی از نتایج عملیات برای نخستین بار نوعی از
سلاحهای شیمیایی محصول کارخانه سامره به نام گاز خردل را با استفاده از
هلیکوپترهای ساخت شوروی و فرانسه، به کار گرفت .
پیش از این عراق در
عملیات والفجر 2 در منطقه حاج عمران به صورت محدود از سلاحهای شیمیایی
استفاده کرده بود، شورای امنیت سازمان ملل در واکنش به این اقدام در دهم
فروردین ماه سال 1363 با صدور بیانیهای استفاده از گازهای سمی را محکوم
کرد. اما عراق بیتوجه به بیانیه سازمان ملل در عملیات بدر در طول پنج روز
از تاریخ 22/12/1363 تا 27/12/1363 بیش از سی مورد انواع سلاح شیمیایی را
مورد استفاده قرار داد.
منابع :
کتاب اولینهای دفاع مقدس
مجله یاس - شهریور 1384، شماره 30
سایت صبح
سایت حوزه نت
نویسنده » » ساعت 12:40 عصر روز دوشنبه 89 مهر 5