>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو آذرماه 91 - تفحص شهدا

خادمین شهدا
آرشیو آذرماه 91 - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
آرشیو آذرماه 91 - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
آرشیو آذرماه 91 - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 546646

بازدیدهای امروز : 104

بازدیدهای دیروز : 141

 RSS 

   

در نیروهای تبلیغی، بعضی­ ها یک کاناله هستند؛ مثلاً فقط با کودکان کار می­کنند. بعضی ها با گروه­های هم­سنّ خودشان کار می­کنند. بعضی­ ها با بزرگ­تر از خود، ارتباط برقرار می­کنند. ولی حسین ­آقا با همه گروه­ ها ارتباط عمیقی داشت؛ برای کودکان به­ طور جداگانه برنامه داشت. آلبوم­ های بچّه­ های فامیل، مملوّ از عکس­ های ایشان است. بهترین چیزی که هدیه می­ داد، کتاب بود. البته برای نوجوان­ها، کتاب­ های مرتبط با خودشان و گاهی اسباب­ بازی.

در ارتباط با بزرگ­ترها، آن­چه که آموخته بود را برای خودش بلوکه نمی­ کرد. مثلاً یادم هست اوّلین زمانی که کار با کامپیوتر را فرا گرفته بود، سعی می­ کرد بستگان و آشنایان و دوستان را با آن­چه یاد گرفته، آشنا کند.

 وقتی که برادر کوچک­تر ایشان، داماد آیت ­الله امینی شد، ایشان در تمام مراسم و برنامه ­ها واقعاً حق برادری را ادا کرد. با این­که خودش بزرگ­تر بود، ولی همه برنامه ­هایی که برادرش نیاز داشت را دنبال می­کرد و خیلی خوشحال بود که می­ تواند برادر کوچک­تر را خوشبخت ببیند.

سال جدید را با یاد خدا و آرزوی شهادت آغاز می­کنم

تعلّقات دنیوی نداشت. وسایل خوبی داشت، ولی به­ راحتی آن­ها را می­ بخشید. با همان شهریه که خیلی هم کم بود، برای افراد مختلف، هدیه می­ خرید. در سفرهایی که با ایشان داشتیم، تمام پولی که داشت را هزینه می­کرد. آخر سر هم، هرمقدار باقی می­ ماند، به خادم آن مثلاً مهمان­سرا می­ داد.

 اما سفر حجّی را که مشرّف شد، چون آدم بی­ تکلّفی بود، بسیار کم­ هزینه انجام داد. خودش می­گفت که همراهان ما کلّی بار و چمدان داشتند و ما تنها یک ساک دستی داشتیم که حوله­ های إحرام و لباس­مان بود! قاعدتاً در اوّلین سفر، انتظار بر این است که سوغاتی مفصّلی آورده شود و خود شخص هم علاقه دارد که سوغات بدهد. اما به­ خاطر مسئله مهم­تری، اجتناب می­کرد. یک حریّت خاصّی داشت.

 وقتی حرم حضرت امام رضا(ع) را منفجر کردند، تأسّف می­ خورد که یکی از زائرهای حرم حضرت، نبوده. در جبهه و جنگ هم وقتی شرکت می­کرد، با شعف می­ رفت. وقتی عملیات تمام می­ شد، با خستگی برمی­ گشت و می­ گفت این دفعه هم قسمت ما نشد. روحیه شهادت­ طلبی ایشان، روحیه ویژه­ ای بود که باید از آن یاد کرد.

در ابتدای همة سررسیدهایش، این جمله را نوشته که «سال جدید را با یاد خدا و آرزوی شهادت، آغاز می­کنم.» یک­بار در منطقة عملیاتی والفجر8 باهم سوار بر موتور می­رفتیم. یک خمپاره آمد نزدیک موتور و هر دوی­مان روی خاکریز پرت شدیم. گرد و خاک شد و ایشان نگران آمد بالای سر من و گفت: چیزی­ ات نشد؟ گفتم: نه. شروع کردیم به خندیدن. ایشان آن­جا از من قول گرفت که اگر شهید شد، من لباس مشکی نپوشم و عزاداری نکنم. طبق همین وصیتی که کرد، بنده در زمان شهادت ایشان، در هیچ­کدام از مراسمات و برنامه­ ها، لباس مشکی نپوشیدم. چرا که عشق و علاقه ­اش را به شهدا و شهادت می­ دانستم.

  

آقا گفتند برای بوسنی کاری کنید

واقعاً مطیع و علاقه­ مند مقام­ معظّم­ رهبری بود و با شیوه ­های مختلف، خودش را می­ رساند که بتواند به دیدار آقا نائل شود و در دیدارها و ملاقات­ ها شرکت کند.

آقا در چند سخنرانی­ از مظلومیت مردم بوسنی و ضرورت دفاع از این مردم صحبت کردند. شهید نوّاب اعلام آمادگی کرد که در منطقه کار کند. دید که می­تواند حرکتی انجام دهد. زبان انگلیسی هم بلد بود، اشتیاق زیادی هم داشت که آن صحنه دفاع از اسلام را نیز تجربه کند. زمینه به­ وجود آمد تا با چند تن از طلبه‎ها به بوسنی بروند.

ادامه مطلب...


نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 5:3 عصر روز چهارشنبه 91 آذر 8

روایتی از زندگی طلبه شهید، سیّدمحمّدحسین نوّاب که دهه هفتاد در بوسنی به شهادت رسید
شهیدی که در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت/ آقا به او گفتند سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان

  جنگ تمام شده بود، خیلی‌ها برگشتند سر خانه و کارشان. آنها که هنوز دغدغه مبارزه داشتند فهمیدند که باید در جبهه‌های دیگری چون علم و دانش مشغول شوند. اما او یکی از سخت ترین جبهه‌ها را انتخاب کرد. سیدمحمدحسین شال و کلاه کرد و رفت بوسنی! جایی که غربی‌ها کمر همت بسته بودند تا این منطقه مسلمان را از قلب اروپا حذف کنند. سیدمحمدحسین طلبه بود و در بوسنی هم بیشتر کارهای فرهنگی می‌کرد. این کارها آنقدر تاثیرگذار بود که وقتی کراوات‌ها اسیرش می‌کنند قبل از اینکه رایزنی‌های معمول جواب دهد و مثل بقیه اسرا آزاد شود، شهیدش کنند. سید را در دیار غربت بعد از شکنجه شهید کردند. متن زیر تلخیص شده روایتی از زندگی این شهید والامقام است که نشریه «خط» که محصول خانه طلاب جوان است آن را منتشر کرده است.

بچه‌های «خط» برای سر و سامان دادن به این روایت سراغ خانواده و دوستان شهید سیّدمحمّدحسین نوّاب رفته‌اند و روایتی که از این شهید بزرگوار ملاحظه می­فرمایید، تلفیق چهار مصاحبه با آقایان سیّداحمد نوّاب (برادر شهید)، سیّد عبدالفتّاح نوّاب (شوهر خواهر شهید)، مصطفی فرهودی (هم­بحث و هم­حجره شهید) و احمد شیخ بهایی (هم­رزم شهید در بوسنی) است.

شهید سیدمحمّدحسین نوّاب در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدر، روحانی و شاگرد مرحوم حضرت امام و بسیار آدم محتاط و متعهّد و متدیّنی بود. مادرش هم یکی از بانوان متدیّنه و مورد توجّه بانوان متدیّن بود. در این خانواده­ بچّه­‌ها تقریباً همه یا طلبه بودند و یا بعد از این­که حوزه را گذراندند، به سراغ کارهای دیگر رفتند.پدرش ارادت­مند امام بود. چه در آن دوره ­ای که در قم بود و چه در نجف، با امام مراوده داشت. کسی که خودش شیفته امام باشد، فرزندانش را نیز شیفته تربیت می­کند.

حسین آقا در این خانه، چهارمین فرزند پسر از پنج پسر خانواده بود و خود ایشان بارها می­ گفت که پنج نفر، یکی­ اش خمس است و باید پرداخت شود!

 

چشمم به برگه بغل دستی افتاد

دوران دبیرستان و راهنمایی را در اصفهان گذراند. در دوّم دبیرستان طلبه شد و به حوزه علمیه قم رفت و در مدرسه حقّانی مشغول به تحصیل شد. بعد مدرک تحصیل دیپلم را هم گرفت و دانشگاه هم قبول شد.

ادامه مطلب...


نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 5:3 عصر روز چهارشنبه 91 آذر 8

«محمدرضا طاهری» برادر سوم خانواده طاهری‌ها، 13 ـ 14 ساله‌ای که در جبهه مداحی را شروع کرد. او از حال و هوای جبهه و حسرت آن روزهای تکرار نشدنی می‌گوید و در کنارش، اشاره‌ای هم به وضعیت این روزهای مداحی دارد.
 عزاداری برای سید و سالار شهیدان سال‌های طولانی است که با مردم ایران عجین شده است، سنت حسنه‌ای که همراه با مداحی و ذکر مصیبت تا سخنرانی است، در این حین مداحان در انتقال فرهنگ عاشورایی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار هستند، در حال حاضر مداحان معروفی در ماه محرم به ذکر مصیبت اباعبدالله الحسین(ع) می‌پردازند، نظیر علی آهی، محسن طاهری، سعید حدادیان، صادق آهنگران، منصور ارضی، حسین سازور و ...، نشست پای خاطرات و صحبت‌های این پیرغلامان در نوع خود هم جالب توجه است، به همین منظور گفت‌وگوی خیمه با «محمدرضا طاهری» همان مداح نوجوان جبهه‌ها در ادامه می‌آید:
 
روایتی از اولین مداحی طاهری در جمع فرماندهان جنگ/ ماجرای اخراج محمدرضا طاهری از گردان 
 
*محمدرضا طاهری 13 ـ 14 ساله‌ای که در جبهه خواندنش را شروع کرد با حاج محمد طاهری این روزها که هر ایرانی لااقل یک‌ بار صدایش را شنیده چه شباهت‌ها و تفاوت‌هایی دارد؟
 
-سال 61 توفیق شد که به جبهه بروم، رفتنم البته داستانی دارد که جای گفتنش اینجا نیست. آن‌ موقع 13 سال داشتم، قبل از جبهه در محله قدیمی‌مان، نازی‌آباد هیأتی داشتیم؛ همین هیأت «حسین‌جان» که آن وقت در نازی‌آباد برقرار بود و حاج ناصر ارضی (برادر حاج منصور) این هیئت را می‌گرداند. خود ایشان صحبت می‌کرد و بعد هم من و دیگر دوستان می‌خواندیم. از دل همان هیئت، 23 نفر از بچه‌ها جمع شدیم که به جنگ برویم. اولین خواندنم در جبهه هم داستان جالبی دارد که برایمان دردسرساز شد.
 
یک آقایی با ما به جبهه ما آمده بود که خیلی آدم ساده‌ای بود و ما خودمان از آمدن او متعجب بودیم، این بنده خدا در اولین برنامه هیئت ما در جبهه شرکت کرد. ما هم آن شب همه بچه‌های فرماندهی گردان را دعوت کرده بودیم. توی گردان مقداد خیلی فرمانده بود که هر کدامشان بعداً فرمانده یک گردان شدند، اما همه‌شان در گردان ما جمع بودند.
 
ما این‌ها را هم دعوت کرده بودیم، روضه خواندیم و بعد شروع کردیم به سینه‌زنی، تازه این دم «حسین جان» حاج آقا منصور که با هروله می‌خواندند، راه ‌افتاده بود و بچه‌ها شروع کردند به هروله کردن، برای فرماندهان گردان هم تازگی داشت و مبهوت مانده بودند، چون از اول جنگ تهران نبودند و هنوز در همان فضای سینه‌زنی سنتی و ضرب‌های سنگین مثل «شیر ‌سرخ‌ عربستان» بودند که مرحوم مهدی خندان برایشان می‌خواند، خلاصه بچه‌ها هروله می‌کردند و آن بنده‌ خدا هم سرش را به این ‌طرف و آن‌ طرف می‌زد و غش کرد، این شد که صبح همه‌مان را از گردان اخراج کردند.
 
خیلی زحمت کشیده‌ شد تا این سبک نوین مداحی در آن سال‌ها و در جبهه جا بیفتد. سال‌های آخر جنگ هنوز بعضی‌ها به ما متلک می‌گفتند و به این نوع خواندن انتقاد داشتند، الآن هم فرقی نکرد‌ه‌ام، اما واقعاً بعضی وقت‌ها حسرت آن‌ روزها را می‌خورم، همان جمع‌های سی ـ چهل نفره. الآن بعضی از نوارهایش را دارم که مثلاً دارم دعای توسل می‌خوانم و صدای گریه‌های صادقانه بچه‌ها نمی‌گذارد. آن‌ها واقعاً ناله می‌زدند و اشک می‌ریختند. فرقی که الآن با آن روزها دارد، این است که کمی فضایمان گسترده‌تر شد و وظیفه‌مان سنگین‌تر؛ وگرنه جایگاه‌ها تغییری نکرده است؛ من همانم که بودم.
 
*برنامه‌هایی که شما در حسینیه پنبه‌چی می‌گرفتید، بسیار مورد توجه بود تا حدی که خیلی از مداحان شب اول محرم می‌آمدند، آنجا سبک نوحه شما را ضبط می‌کردند و می‌رفتند و تا آخر دهه رویش شعر می‌گفتند و از آن استفاده می‌کردند، وقتی جلوتر می‌آییم، می‌بینیم شما کسی بودید که برای هر مناسبت یک ملودی جدید می‌ساختید و می‌خواندید و بنایتان بر این بود که سبک تکراری نخوانید. این قضیه را هم شما آغاز کردید و الآن تقریبا در همه جا جا افتاده است و سنت خوبی هم شده است که سبک‌سازان و شاعران برای هر مناسبت یک سبک جدید با شعرهایی با مضامین نوتر می‌سازند، اصرارتان بر ساختن سبک جدید در هر مناسبت برای چه بود؟
 
-البته نوحه‌های ایستاده را معمولاً روی یک سبک می‌خواندیم و فقط شعرها عوض می‌شد، اما من فکر می‌کنم بر اساس وضعیت فرهنگی روزهای بعد از جنگ و شروع تهاجم فرهنگی نیاز بود که کارهایی بشود.
 
آن‌قدر آن‌طرف برای کارهای مبتذل خودشان زحمت می‌کشند که هنوز یک آهنگ ساخته نشده آهنگ بعدی می‌آید و مخاطبش را جذب می‌کند. البته اوایل ما این‌ قدر دنبال اینکه هر دفعه یک سبک جدید بخوانیم، نبودیم. شاید در 10 ‌شب دو یا سه تا سبک نوحه نشسته یا همان زمینه امروزی یا تصنیف می‌خواندیم، اما در شور چرا، همین‌طور بود که می‌گویید.
 
جاسوسی محمدرضا طاهری در مرز عراق با یک ویس!/ 300 سبک مداحی طاهری چگونه از  بین رفت
 
*اما ملودی‌های جدید را در هیئت شما می‌شنیدند دیگر. و اصلا شور ملودیک خواندن مثل شور «حسین حسین ابی‌عبدالله» که از کارهای اول شما بود از هیئت شما باب شد.

نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 4:53 عصر روز چهارشنبه 91 آذر 8

<      1   2   3   4      >