>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



شهیدی که در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت(1) - تفحص شهدا

خادمین شهدا
شهیدی که در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت(1) - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
شهیدی که در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت(1) - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
شهیدی که در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت(1) - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 537254

بازدیدهای امروز : 93

بازدیدهای دیروز : 92

 RSS 

   

روایتی از زندگی طلبه شهید، سیّدمحمّدحسین نوّاب که دهه هفتاد در بوسنی به شهادت رسید
شهیدی که در بوسنی بنیاد شهید راه انداخت/ آقا به او گفتند سلام من را به اصحاب سیّدالشهداء برسان

  جنگ تمام شده بود، خیلی‌ها برگشتند سر خانه و کارشان. آنها که هنوز دغدغه مبارزه داشتند فهمیدند که باید در جبهه‌های دیگری چون علم و دانش مشغول شوند. اما او یکی از سخت ترین جبهه‌ها را انتخاب کرد. سیدمحمدحسین شال و کلاه کرد و رفت بوسنی! جایی که غربی‌ها کمر همت بسته بودند تا این منطقه مسلمان را از قلب اروپا حذف کنند. سیدمحمدحسین طلبه بود و در بوسنی هم بیشتر کارهای فرهنگی می‌کرد. این کارها آنقدر تاثیرگذار بود که وقتی کراوات‌ها اسیرش می‌کنند قبل از اینکه رایزنی‌های معمول جواب دهد و مثل بقیه اسرا آزاد شود، شهیدش کنند. سید را در دیار غربت بعد از شکنجه شهید کردند. متن زیر تلخیص شده روایتی از زندگی این شهید والامقام است که نشریه «خط» که محصول خانه طلاب جوان است آن را منتشر کرده است.

بچه‌های «خط» برای سر و سامان دادن به این روایت سراغ خانواده و دوستان شهید سیّدمحمّدحسین نوّاب رفته‌اند و روایتی که از این شهید بزرگوار ملاحظه می­فرمایید، تلفیق چهار مصاحبه با آقایان سیّداحمد نوّاب (برادر شهید)، سیّد عبدالفتّاح نوّاب (شوهر خواهر شهید)، مصطفی فرهودی (هم­بحث و هم­حجره شهید) و احمد شیخ بهایی (هم­رزم شهید در بوسنی) است.

شهید سیدمحمّدحسین نوّاب در خانواده‌ای به دنیا آمد که پدر، روحانی و شاگرد مرحوم حضرت امام و بسیار آدم محتاط و متعهّد و متدیّنی بود. مادرش هم یکی از بانوان متدیّنه و مورد توجّه بانوان متدیّن بود. در این خانواده­ بچّه­‌ها تقریباً همه یا طلبه بودند و یا بعد از این­که حوزه را گذراندند، به سراغ کارهای دیگر رفتند.پدرش ارادت­مند امام بود. چه در آن دوره ­ای که در قم بود و چه در نجف، با امام مراوده داشت. کسی که خودش شیفته امام باشد، فرزندانش را نیز شیفته تربیت می­کند.

حسین آقا در این خانه، چهارمین فرزند پسر از پنج پسر خانواده بود و خود ایشان بارها می­ گفت که پنج نفر، یکی­ اش خمس است و باید پرداخت شود!

 

چشمم به برگه بغل دستی افتاد

دوران دبیرستان و راهنمایی را در اصفهان گذراند. در دوّم دبیرستان طلبه شد و به حوزه علمیه قم رفت و در مدرسه حقّانی مشغول به تحصیل شد. بعد مدرک تحصیل دیپلم را هم گرفت و دانشگاه هم قبول شد.

آن اوایل یک امتحان هفتگی که از برکات و ابتکارات شهید قدّوسی بود، در مدرس? حقّانی برگزار می‌شد. دیدم که شهید نوّاب، بعد از یکی از این امتحانات هفتگی، به­ شدّت ناراحت است. پرسیدم: چی شده؟ گفت: ناخواسته چشمم روی جواب سؤالی افتاد که یکی از بچّه‌ها نوشته بود. جواب را هم بلد بودم، ولی چون چشمم روی جواب افتاد، احتیاط کردم و ننوشتم. با این حال، دنبال حلّ این مسئله بود که اگر مرتکب حرامی ‏شده، آیا این نمره در زندگی‌اش تأثیر منفی خواهد داشت یا نه؟ چه­ قدر روی این مسئله نگران بود! این نشان می‏ دهد که افراد، بی‌حساب شهید نشدند.

البته در کنار اشتغال به تحصیل حوزوی، جبهه را فراموش نکرد؛ این در حالی بود که نگاه­ های مخالفی هم در این زمینه وجود داشت. البته در همان مدرس? شهیدین، مجموعه‎ای بودند که واقعاً جبهه ­رفتن، کار اصلی ایشان بود و زمانی که برمی‎گشتند، درس‎هایشان را خیلی خوب و مرتّب و منظّم می‎خواندند.

گردان یازهرا(س) را انتخاب کرد

یک­بار در حاج عمران، مجروح و بستری شد. در عملیات­های والفجر8، کربلای5، بیت­المقدّس7 و کربلای10 حضور فعّال داشت. بیشتر به لشکر ولیّ‏عصر دزفول می‏ رفت؛ البته آن‏وقت تیپ ولیّ‏عصر بود. چه در دورة انقلاب که ایشان در آن موقع، نوجوانی بود و چه در زمان جنگ که مرتباً سعی می­‌کرد به ­سرعت خودش را برای عملیات­ها برساند و سعی هم می­کرد به ­صورت گمنام شرکت کند.

 به‌شدّت علاقمند به حضرت زهرا(س) بود. دائماً انگشترهای عقیقی می‏گرفت که روی آن­ها یازهرا نوشته شده بود و این­ها را به فرمانده‏ هان و رزمنده‏ ها هدیه می‏داد. در لشکر ولیّ‌عصر گردانی بود به نام "یازهرا". آن گردان را برای خود انتخاب کرده بود.

گاهی اوقات عملیات می‎شد، یک­ماه قبل از عملیات می­ رفت و یک هفته، دو هفته بعد از عملیات می‎آمد و گاهی هم ماندنش طولانی می‎شد. اما وقتی که برمی‎گشت، جبران می‎کرد. جبرانش هم این بود که همین مجموعه طلبه‎هایی که جبهه می‎رفتند، چون همدیگر را می‎شناختند، به یکدیگر در جبران عقب­ ماندگی درسی کمک می‎کردند. اگرچه تا حدودی هم عقب می‎ماندند. اما چون مسئله دفاع از اسلام و کشور اسلامی در بین بود و تمام کیان اسلام وابسته بدان بود، جنگ نابرابری بود که تمام توجّه امام امّت بدان بود و از مردم و طلاب خواسته بودند تمام توجّه‎شان بدان مسئله باشد، همه این­ها باعث می­شد که طلابی مثل شهید نوّاب به این مسئله، به­ عنوان یک موضوع محوری و اصلی نگاه کنند.

جزو اوّلین کسانی بود که کار با کامپیوتر را یاد گرفت

بعد از دوران جنگ، کاملاً متوجّه شد که الان دیگر وقت تفنگ نیست. صحن? جنگ کاملاً متفاوت شده. من در یکی از سخنان مقام­ معظّم­ رهبری هم دیده بودم که می‎فرمودند شکل مبارز? ما بعد از جنگ، کاملاً تغییر کرد؛ کاملاً به یک شکل فرهنگی تبدیل شد. به همین­ جهت، ایشان شروع کرد به خواندن فلسفه. بدایه­ الحکمه را خواند، نهایه ­الحکمه و اشارات را خدمت استاد خواند. یعنی مباحث فلسفی را به جِدّ پی­گیر بود و گاهی که با هم صحبت می‎کردیم، می‎گفت که الان مبارزه در این صحنه است. این تیزبینی شهید نوّاب بود که تشخیص داد در این زمان چه باید بکند.

در دوران طلبگی‎، میگرن شدیدی گرفته بود که تا اواخر عمرش هم ادامه داشت. ولی با این اوصاف هیچ­وقت ندیدم درسش را رها کند یا مباحثه‎ای که با هم داشتیم، فراموش کند.

درس اخلاق مرحوم حضرت آیت‎الله بهاءالدینی«قدّس­سرّه» را هیچ­وقت فراموش نمی‎کرد و در یک مقطعی هم درس اخلاق آیت‎الله مظاهری«حفظه ­الله» را شرکت می­کرد. در کنار درس با آن مرارت­ های زیادی که در اثر میگرن می­ک شید، برنامه ­های اخلاقی خود را هم پی می­گرفت.

شخصیتی جامع داشت. علاوه بر توجّه به درس و اخلاق، به مسائل روز علمی و اجتماعی هم اهمیت می­داد. مثلاً تازه بحث کامپیوتر مطرح شده بود. اواخر سال 69 بود و افراد کمی هم بودند که کار با کامپیوتر را بلد باشند. ولی شهید نوّاب به توصی? یکی از بزرگان حوزه، جزو اوّلین کسانی بودند که کار با کامپیوتر را یاد گرفتند. همچنین از ابتدای جنگ، شروع کرد به یادگیری زبان انگلیسی. الان اگر به طلبه‎ای بگوییم که باید زبان انگلیسی بخوانی، ضرورتش روشن است. اما اوایل ده? هفتاد، این ضرورت ملموس نبود. ولی ایشان به این درک ضرورت می­رسید. شش­ سال که با ایشان هم‎حجره‎ بودم، می‎دیدم چقدر تلاش می‎کند که این زبان را یاد بگیرد. امکانات آ­ن­ موقع که مثل حالا نبود که خیلی راحت با سی­ دی، کار خود را پیش می­ برید. آن موقع، گیرآوردن یک نوار مکالمه انگلیسی خیلی سخت بود.

به هرحال از جمله برنامه‏ هایی که شهید بهشتی و شهید قدّوسی در مدرسه حقّانی داشتند، برنام? زبان بود. معمولاً چهارسال مکالمه عربی و چهارسال مکالم? انگلیسی بود. شهید نوّاب هم در این برنامه شرکت می­کرد. لذا هم به زبان انگلیسی و هم به زبان عربی مسلّط بود. البته نکته مهم دیگر برای طلابی که می‏خواهند در عرصه بین‏ الملل وارد شوند، بنی? دینی بسیار قوی است. چون در برخورد با یک فرهنگ مهاجم و جذّاب باید سازنده باشد نه این­که تحت تأثیر قرار بگیرد.

پانصد کیلومتر راه می‌رفت تا صله رحم کند

در مهربانی و توجّه به دیگران، عنایت خاصّی داشت. حالا امکان دارد طرف مقابل، از نظر وضعیت مالی در اوج هم باشد، ولی از نظر روحی و روانی آسیب­پذیر است. حسین­ آقا سراغ همین افراد می­ رفت. در فامیل می­ گشت و احیاناً برخی از خانم­ هایی که مَحرم بودند و مثلاً سالی بود یا چندسالی بود که زیارت حضرت امام­ رضا نرفته بودند، خودش شخصاً رانندگی این­ها را بر عهده می­ گرفت و به مشهد می­برد.

برخی از بستگان نیاز داشتند که ایشان در رسیدگی به برنامه­ های درسی­، کمک­شان بکند. شاید آن­ها خودشان هم چنین فکری نمی­ کردند، ولی ایشان احساس می­کرد که الان می­ تواند به این­ها خدمت بکند. گاهی 400-500 کیلومتر راه می­رفت که به کسی کمک کند. یک­باره، چهارشنبه با خستگی تمام به مسافرت می­رفت، برای این­که دل یک نفر را که در دوردست هست، به­ دست بیاورد. رفت و آمد و هدیه­ بردن، طرف را برای مدّتی شارژ می­ کرد.

عکس زمانی که پیکر ایشان را به فرودگاه مهرآباد آوردند، ببینید. آقای محمّدی عراقی و آقای حجازی از دفتر مقام­معظّم­رهبری آمده بودند. وقتی پیکر را برزمین گذاشتند، بچّه ­های فامیل از جمله بچّه ­های برادر و همشیره ایشان، دور جنازه را گرفته بودند و همه عین این­که پدرشان فوت شده، زار می­زدند. اطرافیان از گریه این بچّه­ ها، گریه­ شان گرفته بود.

 

 



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 5:3 عصر روز چهارشنبه 91 آذر 8