این دفعه
از تفحص یک شهید زنده
جانباز
صادق روشنی
گلستان است که در عملیات خیبر، در هفتمین روز از اسفندماه سال 1362 در اثر استنشاق
گازهای شیمیایی و آسیبدیدگی از ناحیه ی ریه، چشم و دستگاه گوارش به جمع جانبازان
جنگ تحمیلی پیوسته و امروز پس از سال ها صدای خسخس نفس هایش یادآور حضور وجودی
سراسر مردانگی در میان ماست.
کلامش را با تجلیل از همسر صبور و فرزندان با ایمانش آغاز میکند و برایمان میگوید
که با توجه به قطع امید پزشکان از مداوای قطعی او، خانوادهای بانشاط دارد که در
کنار او و با بهرهگیری از روحیه ی والای او خود را برای آزمون بزرگی آماده کردهاند.
با چند سرفه سینهاش را صاف میکند و میگوید که همسر و فرزندانش با هر لحظه از
دردهای بی پایان او همراهند و میگوید که انشای پسرش در مدرسه آن قدر زندگی سراسر
رنج و پر از حماسه ی او را شفاف و صادقانه به ترسیم درآورده که مایه ی حیرت
همکلاسیانش شده و معلم کلاس پس از شنیدن نوشتههای او با جملاتی بریده بریده
پرسیده:«با این شرایطی که بر شمردی پدرت هنوز در قید حیات است؟»
و پسرش با صدای رسا وقوی پاسخ مثبت داده. حاج صادق میگوید هیچ طلبی از بنیاد شهید
و امور ایثارگران ندارد و خود را مدیون نظام و کشورش میداند.
او از خاطره ی همرزمش برایمان میگوید که در شب عملیات برای امکان پذیر ساختن عبور
نیروها از سیمهای خاردار بر روی آنها دراز کشیده و هر رزمنده با دنیایی اشک و آه
پا بر پیکر او نهاده و به قلب دشمن زده پیکر او بر سیمهای خاردار مانده تا اسوه ی
ایثار مردان سرزمین ما باشد. حاج صادق روشنی که نیروی اطلاعات و عملیات تیپ 41
ثارالله (ع) بوده از هموطنان خود میخواهد همواره به 2 چیز توجه کنند: 1-قوانین
اسلامی، تا با رعایت آنها از حیث اخلاق فردی و اجتماعی به سر منزل مقصود برسند.
2- قانون اساسی، که با التزام عملی نسبت به آن، حقوق فردی و اجتماعی درجامعه پاس
داشته شود. سخنان او شیرین است و سراسر معنا و آرامش در کلامش موج می زند، از جنس
اقیانوس اما سرفههای پیاپی موجهایی را میماند که هرچند دقیقه یکبار او را به
تلاطم میآورد.
حنجرهاش خسته است و پیکر نحیفش ضعفی جانکاه را مینمایاند. بر او و هزاران چون او
درود میفرستیم و با دلی سرشار از ستایش از او جدا میشویم و شفای عاجل او را از
درگاه خداوند متعال خواستاریم.