به مناسبت سالگرد شهادت سردار بزرگ اسلام حاج حسین خرازی (هشتم اسفندماه)
«درعملیات خیبر ، دشمن منطقه را با انواع جنگ افزارها و بمب های شیمیایی مورد حمله قرار داده بود . حسین در اوج درگیری به محلی رسید که دشمن آتش بسیار زیادی روی آن نقطه می ریخت . وی به یاری رزمندگان شتافت که ناگهان خمپاره ای در کنارش منفجر شد و ترکشش دست راست حسین را قطع کرد . در آن غوغای وانفسا همهمه ای بر پا شد(خرازی مجروح شده امیدی به زنده ماندنش نیست ) همه چیز محیا گردید و پیکر زخم خورده ی او به بیمارستان یزد انتقال یافت . پس از بهبودی ، رازی را به مادرش بازگو کرد که هرگز به کس دیگر نگفت : « حالم هر لحظه وخیم تر می شد تا این که یک شب بین خواب و بیداری ، یکی از ملائک مقرب در گاه الهی به سراغم آمد و پرسید (حسین آیا آماده رفتن هستی ، یا قصد زنده ماندن داری ؟ ) من گفتم : ( فعلا میل ماندن دارم تا با اخرین توان ، به مبارزه در راه دین خدا ادامه دهم .)» نقل از مادر شهید
سرانجام بعد از عمری مجاهدت در راه خدا در روز هشتم اسفند ماه سال 65 در عملیات کربلای پنج بر اثر انفجار خمپاره به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.
گزیده ای از سخنان شهید :
. اگر در پیروزی ها خودمان را دخیل بدانیم این حجاب است برای ما ، این شاید انکار خداست .
. اگر برای خدا جنگ می کنید احتیاج ندارد به من و دیگری گزارش کنید ، گزارش را نگه دارید برای قیامت .
. مطبوعات ما جنگ را درشت می نویسد ، درست نمی نویسد .
.مساله من تنها جنگ است و در همان جا هم مساله من حل می شود .