"شرمنده تونیم شهدا"، قافیه شد تو شعر ما
ردیف شعرمون همش" "چیکار کردیم بعد شما؟!"
هرچی شما خاکی بودین، ساده و افلاکی بودین
دادیم شمارو بِکِشَن، با قُپِّهها، درجهها
کوچیک بودیدم، حقیر بودیم، دادیم بزرگتون کنن
عکساتونو چاپ بزنن، رو پسترا و بنرا
این چاه اگه آبم داره، واسهی ما خوب نون داره
چوب حراجتون زدیم، تو میدونا، خیابونا
آی خونهدار و بچهدار، زنبیل و بردار و بیار
پلاک و استخوان داریم، تحفهی راه کربلا
پلاک و استخوان داریم، یک عالمه جوون داریم
شهری تو آسمون داریم، پاشین بیاین دُکّونِ ما
گردنمون که کج میشه، غرورمون فلج میشه
کی میدونه راست یا دروغ؟ شرمنده تونیم شهدا
گاهی یکسال آزگار، سراغتون نمیآییم
گاهی میگیم مارش بزنن، با تاج گل مییایم ادا
چندوقت یکبار لباستون، تو تنمون زار میزنه
وبال چفیتون میشیم، همایشا، نمایشا
جنگل مولایی شده، شهرمون از دوز و دغل
هرکی به فکر خودشه، سوارهها، پیادهها
چیکار کردیم بعد شما؟، به عقل جِنَّم نمی[آ]مد!
سکه زدیم به نامتون، اما تو بازار رِبا
خلوص نیت نداریم، ما حاج همت نداریم
همش داریم بیرون میدیم، فوق لیسانس و دکترا
دکترامو میگن شما، بچهرو دِپرس میکنید
دادیم که حذفتون کنن، از قصهها، سانسورچیا
بچههامون بچههاتون، بنگی شدن، رنگی شدن
رومی شدن زنگی شدن، شرمندهایم رومون سیا
من چیبگم آخر شعر، جون و دلم آتیش گرفت
شهید کشی بسه دیگه، جون امام وشهدا
شاعر: شهروز گودرزی