" وبلاگ برهان کوار " نوشت
در این مختصر بنا به درخواست دوستان برآنم تا آنچه دلاوران یک گروه تخریب لشکر 19 فجر در شب 3 دی ماه 1365 انجام دادند برایتان به رشته تحریر در آورم.
انشاالله همرزمان شهیدم در این شب "عباس سهلیی" و " احمد عبدالهی" شفاعت مرا در روز حساب بنمایند.
یک ماه به عملیات بزرگ کربلای 4 مانده بود. ما در گروه انفجارات واحد تخریب لشکر19فجر ، ماموریت داشتیم در این عملیات ، از طریق طی کردن دریاچه مصنوعی ، پد مرکزی دفاعی متجاوزین بعثی در منطقه پنج ضلعی شلمچه بوسیله مهمات انفجاری (خرج گود، پود آذر ، نیترات و..) منهدم کنیم ودر صورت لزوم در ادامه عملیات نسبت به مین گذاری خطوط فتح شده برای تثبیت و تحکیم خطوط دفاعی مواضع فتح شده اقدام نماییم.
برای آمادگی جهت انتقال مواد منفجره و اجرای این عملیات خطیر!! تا روزشروع عملیات ، آموزش و بدنسازی و تمرینهای عملی انفجارات از برنامه روزانه ما بود و همراه نیروهای دیگر تخریب در قالب گروههای جنگ مین - که کارشان احداث میدان مین با آرایشهای منظم بود - و گروههای معبر زن - که کارشان باز کردن معبر در دل میادین مین و سیم های خاردار حلقوی و رشته ای و فرشی و موانع خورشیدی و ... بود - طبق برنامه ای منظم و آموزشی ، از صبح تا ظهر و از عصر تا غروب آفتاب ، تمرین می کردیم.
رزمندگان بسیجی ودلاوران پاسدار واحد تخریب لشکر19فجر در کنار تمرینات طاقت فرسا و خسته کننده ، جوی بسیار صمیمی و دوستانه داشتیم و از مسائل معنوی و عاطفی نیز دور نبودیم . همگی بعد از تمرینات روزانه اطراف مقر واحد تخریب ، ظهر جهت اقامه نماز و صرف ناهار و کمی استراحت در آسایشگاه ، گرد هم می آمدیم . هر روز یک گروه جهت نظافت و پذیرایی صبحانه و ناهار و شام بعنوان خادم الحسین (ع) (شهردار ) بطور نوبتی انجام وظیفه می کردند.تا اینکه زمان عملیات سرنوشت ساز کربلای 4 فرا رسید . همه گروه های واحد تخریب به منطقه "شملچه خرمشهر" انتقال یافتیم و آماده عملیات شدیم .
در آن زمان ،کارشناسان نظامی شوروی، فرانسه و دیگر کشورهای استکباری خط شلمچه را غیر قابل نفوذ میدانستند و دشمن خیالش راحت بود که هر حرکتی از جانب ایران در منطقه، تنها تحرکات ظاهری است .
در شب سوم دی ماه 1365 با استعانت از خدای بزرگ وپشتوانه معنوی رزمندگان اسلام، گروههای تخریب به نقطه رهائی، واقع در اسکله ساخته شده موقتی رفتیم . تا مین ها و مواد انفجاری را از داخل خودروهای تویوتا به داخل قایق های عاشورا انتقال دهیم .
(تصور این هم برای انسانهای متعلق به زر و زیور دنیا سخت است که: جوانانی متخصص، قایقی را پراز مواد انفجاری نمایند و برروی آن مواد سوار شوند بسوی دشمنی بروند که هوشیار است ومی داند که برای بیرون راندنش از خاک مهین مان عزم نبرد با او را داریم برویم.)
پس از خداحافظی از دوستان تخریب چی که می بایست بعدازگروههای اعزامی خط شکن ادامه ماموریت تخریب را انجام دهند سوار قایق ها شدیم و از اسکله خارج شدیم .بمحض ورود به دریاچه مصنوعی با آتش تیربارهای چهار لول دشمن که در حال اجرای آتش روی دریاچه مصنوعی بودند مواجه شدیم و قایق با حداکثر سرعت بطرف تیربار حرکت نمودند.
(( "یک گلوله تیربار اگر به قایق اثبات میکرد شدت انفجار سه قایق ما که به فاصله چند متر از یکدیگر حرکت میکردندبه حدی بود که میتوانست دقایقی آب حجم وسیعی از دریاچه مصنوعی را در به هوا پرتاب کند.وما تخریب چیان این واقعیت را می دانستیم.))
پس از 10 دقیقه به اولین موانع خط اول دشمن که هشت پرهای تله شده بوسیله مین های والمر و بشکه های آتش زای فوگاز بود رسیدم. در این وقت درگیری غواصان خط شکن با متجاوزین عراقی بر روی خشکی در خط مقدم دشمن آغاز شده بود و بچه های تخریبچی غواص "معبر نفر رو" و "معبر عبور قایق ها" را باز کرده بودند.
شهیدان احمد عبدالهی و عباس سهیلی از این تخریبچی ها بودند.
هدایت کننده قایق ما بدلیل حجم بالای آتش بر روی دریاچه نتوانست قرص های شب نمای معبر قایق ها را پیدا کند. ضمنا دو قایق همراهمان نیز در این لحظه گم کرده بودیم. بناچار پشت سنگر کمین شناوری که عراقیها برای گشت زنی روی دریاچه مصنوعی و حفاظت از موانع هشت پری خود ایجاد کرده بودند با قایق پناه گرفتیم.
(این کمین شناور در اولین لحظه درگیری تو سطه تخریب چیان غواص منهدم شده بود و دو جسد مزدوران بعثی درآن وجود داشت.)
پس از پنج دقیقه دوقایق دیگر خودمان که در خط مقدم دشمن پهلو گرفته بودند را پیدا کردیم و با رصد خط حرکت آنها معبر را پیدا کردیم و با وجود دیده شدن توسط دشمن و زیر آتش تیربار آنها بطرف خط مقدم فتح شده حرکت کردیم.و پس از عبور از معبر در خط مقدم دشمن پیاده شدیم.
بکمک دیگر دوستان قایق را از معبر دور کردیم تا محل مناسبی برای تخلیه نیروهای عملیاتی که برروی دریاچه داخل قایق ها منتظر حضور در صحنه نبرد برروی خشکی بودند مهیا گردد.
ساعت 23/25 دقیقه سوم دی ماه را نشان میداد و ما شادمان از اخباری که در طلوع صبح فردا به مردم شایسته تقدیر مملکت اسلامیمان می دادنند در پوست خود نمی گنجیدم.
درگیری شدیدی میان گردانهای غواص با خطوط دفاعی دوم و سوم بعثی ها در جریان بود . ما نیز دسترسی به سلاح پیدا کردیم و در محل خود کنار مهمات تخریبی با نیروهای در گیر همکاری میکردیم.
(نیروهای تخریب در صحنه عملیات سلاحشان فقط سرنیز است.)
ساعت 2/15 دقیقه را نشان میداد. که از طریق فرمانده گروه ابلاغ شد که باید خرج گودها راکار بگذاریم و با انفجار آنها گودالهای لازم برای منفجر کردن پد مواصلاتی فتح شده را آماده نماییم. با انفجار این پد (پد=جاده و خاکریزمیان دو دریاچه گویند.) فردای عملیات نیروهای دشمن نمی توانستند از سمت چپ با پاتک احتمالی عقبه نیروهای پیشروی کننده را اشغال نمایند. بالاخره با دادن یک نفر زخمی در ساعت 3 صبح پد را با تمام مواد منفجره همراه منفجر کردیم و آب دو دریاچه دو طرف پد را بهم وصل نمودیم.
سحرگاه : درگیری با قرارگاه دشمن که در مرکز پنج ضلعی شلمچه بود. به شدت ادامه داشت .ضمنا بخشی از آن نیز فتح شده بود .و در پشت پاسگاه مرزی "کوت سواری" عراقیها همچنان بر روی خاکریزهای که تا 20 متر از سطح زمین ارتفاع داشتند مقاومت میکردند.
باران آرامی خاک منطقه را باطلاقی کرده بود. به گروه تخریب دستور داده شده به عقب برگردند اما عبور و مرور قایق ها بدلیل تسلط دشمن بر روی دریاچه ممکن نبود.
گردان شجاع امام رضا به فرماندهی "محمد اسلام نسب" اولین گردان آبی خاکی بود که صبحگاه عملیات در حال درگیری با دشمن در منطقه پاسگاه مرزی فتح شده "کوت سواری" در شلمچه دیدیم.
شهید خداکرم قاسمی نیز فرمانده دسته یک گردان بود.
با یک زخمی تخریبچی از محل انفجار پد ، خودمان را به پاسگاه "کوت سواری" رساندیم. هوا کاملاروشن بود. ارتباط رادیوئی بیسم ها حکایت از عدم نگهداری مواضع فتح شده در شب قبل را می داد. در این زمان تانک های دشمن که قصد پاتک را داشتند در پشت محل انفجار زمین گیر شده بودند.
متجاوزین عراقی بکمک تیرباری که در همان نقطه مستقر کرده بودند.کار را بر رزمندگان سخت کرده بود." اسلام نصب" فرمانده گردان امام رضا با آرپیجی برای خاموش کردن تیربار بطرف انبوه تانکهای دشمن حرکت کرد.
(شیرمرد سپاه اسلام"محمد اسلام نسب" با یک موشک آرپیجی تیربار را خفه کرد.)
با خفه شدن تیربار عقبه منطقه عملیاتی پنج ضلعی آزاد شد و تحرکات نیروها با فراق بال بیشتری انجام میگرفت . اما در ساعت 9 صبح "حاج احمد نوروزی" یکی از فرماندهان شجاع واحد تخریب لشکر 19 فجر ما را از پاسگاه مرزی کوت سواری راهی مقر شهید قطبی کرد .
پدمرکزی عراق جنب پاسگاه کوت سواری
مسیر را بمدت دوساعت زیر آتش مستقیم تانک و تیربارها و آتش شدید انواع خمپاره و توپ و برخورد با میدان نا منظم مین طی کردیم .و در مسیر راه را بر نیروهای متوقف شد پشت میدان مین حدفاصل خط مقدم خودی و متجاوزین باز نمودیم . وبا راهنمائی دلاوران پاسدار از جمله حاج جان بابا دهقانی تا محلی که خودروها برای انتقالمان به پشت خط امکان رفت آمد داشتند.ادامه دادیم در حالی که یک زخمی نیز بردوشمان حمل میکردیم. تا عملیات کربلای 4 را با همه خاطراتش ترک گوییم.
ولی سرنوشت جنگ در همین شلمچه و پنجضلعی رقم خورد، چراکه تمام توان جمهوری اسلامی ایران و عراق در همین منطقه به کار گرفته شد و عراقیها در مقابل ایمان اراده نیروهای ایرانی در عملیات غرور آفرین کربلای 5 شکست خوردند.