این روزها ایام ولادت کریم اهل بیت امام حسن(ع) است. حاج سعید تراب فرمانده گردان امام حسن (ع) بود که در اولین روز از ماه مرداد سال 67 و در روز عرفه در مصاف با دشمنی بعثی در جاده اهواز – خرمشهر عروس شهادت را در آغوش کشید.
شاید شما خواننده گرامی این سطور، گذرتان به شهرری افتاده باشد و به زیارت سیدالکریم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)موفق شده باشید و تمثال این سردار بزرگ را بر دروازه های شهرری در کنار سایر دلیرمردان قبله تهران نظاره کرده اید.
سعید تراب در سال 42 در همسایگی مزار شیخ صدوق در محله ابنبابویه شهرری در خانوادهای ولایتی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام به دنیا آمد و در عدد یاران گهوارهای امام خمینی قرار گرفت. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در حالی که 15 بهار از عمرش سپری شده بود در خدمت انقلاب امام قرار گرفت.
حاج سعید بعد از پیروزی انقلاب در محلهاش نقش محوری داشت و به توصیه امام در سنگر مسجد و آن هم مسجد صدوق(ره) و گرد شمع وجود مرحوم حضرت آیت الله موسوی درچهای، امام جماعت مسجد، حلقه یاوران انقلاب را پایه گذاری کرد. او به همراه سایر جوانان شیفته امام و انقلاب، یک روز در امنیت کوی و برزن و یک روز در مقابله با خط نفاق و هر کجا که نیاز به وجودشان بود در میدان حاضر بودند.
با شروع جنگ تحمیلی، حلقه یاران حاج سعید تراب در زمره اولین رزمندگان شهرری بودند که به جبهه ها شتافتند و تا جبهه بود آنها هم جبهه بودند ...
سهمیه حاج سعید از عملیات الی بیت المقدس و فتح خرمشهر، دست راستی بود که از پیکر افتاد و به اعتراف همه همسنگران سعید فقط ایام درمان دست جدا شده، زمان دوری سعید از جبهه بود. در جبهه شاخص شناسایی سعید، آستین خالیش بود و در عملیاتها همه حیران بودند که این رزمنده تک دست چگونه با تیربار و آرپی جی به دشمن حمله میکند مگر با یک دست و آن هم دست چپ میتوان قلب دشمن را نشانه رفت.
سعید بین لشگر حضرت رسول و لشگر سیدالشهداء(ع) در سالهای 62 تا 66 در تردد بود و در عملیاتهای متعددی با این دو یگان عملیاتی شرکت کرد.
بعد از عملیات کربلای 8 بود که شهید مجید داوودی راسخ گردان حضرت زهرا (س) را تشکیل داد و سعید تراب را به جانشینی گردان منصوب کرد. سعید تراب و مجید داوودی رفاقت دیرینه ای داشتند. مجید در عملیات خیبر در حالی که معاون گردان قمربنی هاشم (ع) بود مجروح و توسط دشمن اسیر شد و در سال 64 طی مبادله اسرای مجروح آزاد گردید و مجددا به جبهه بازگشت. حاج سعید و مجید در کنار هم گردانی را اداره میکردند که زود جایگاه عملیاتی خود را پیدا نمود.
تیرماه 66 بود که سعید و مجید با هم وداع کردند. سعید زائر بیت الله شد و مجید داوودی راسخ در نبود سعید گردان حضرت زهرا(س) را در عملیات نصر4 شرکت داد و در همین عملیات بود که مجید به شهادت رسید.
حاج سعید بعد بازگشت از حج در عملیاتهای لشگر 10 در شمالغرب فعالانه شرکت و جای خالی مجید داوودی را پر کرد. اواخر سال 66 بود که گردان حضرت زهرا (س) به تیپ مبدل شد و سعید جانشین گردان امام حسن (ع) گردید و در فروردین 67 در شاخ شمیران وارد عمل شد. ماههای اول سال 67 به تلخی گذشت. تیپهای لشگر سیدالشهدا(ع) در غرب بودند و خبرهایی که از جبهه های جنوب میرسید نگران کننده بود. فرماندهان هم تحلیلی از اوضاع واحوال جبهه نداشتند. تا اینکه لشگر سیدالشهدا(ع) به جنوب فراخوانده شد و تیپ حضرت زهرا(س) در اردوگاه فرات مستقر گردید. و در این ایام و در اوج نگرانی در 27 تیرماه قطعنامه 598 پذیرفته شد.
در 31 تیرماه سال 67 بود که دشمن بعثی به جهت اشغال اهواز و خرمشهر با ستونی از ادوات رزهی به سمت جاده اهواز و خرمشهر یورش برد. لشگر سیدالشهداء(ع) ماموریت پیدا کرد که با تیپ حضرت زهرا (س) دشمن را در سه راهی کوشک سرکوب کند و گردان امام حسین (ع) اولین گردانی بود که ساعت 5 صبح روز اول مرداد 67 خود را به محل درگیری رساند و طی درگیری سختی توانست ستون زرهی دشمن را متفرق کند و با تعقیب دشمن از سه راهی کوشک به طرف خرمشهر به نبرد با دشمن پرداخت.
طرح دشمن این بود که بخش اعظم توان رزهی، برای تصرف اهواز به کار گرفته شود و از مسیر جاده اهواز خرمشهر به پیشروی به سوی اهواز ادامه داد و گردان امام حسن (ع) مامور شد جلوی دشمن را سد کند و رزمندگان این گردان بعد از پادگان حمید و بر روی جاده اهواز خرمشهر در حوالی ظهر با دشمن درگیر شدند. آفتاب در وسط آسمان بود و گرمای بیش از ینجاه درجه. درگیری بر روی زمین داغ و تعقیب و گریز. فاصله بچهها با دشمن چند متری بیشتر نبود به طوری که منافقین همراه دشمن بعثی با بلندگو از بچههای گردان امام حسن(ع) میخواستند که تسلیم شوند. آنقدر درگیری نزدیک بود که کار به پرتاب نارنجک کشید. تا اینکه سعید تراب با قبضه آربی چی از خاکریز بالا رفت و تانک دشمن را مورد هدف قرار داد و فریاد میزد دشمن را به کناره جاده بکشانید و خودش هم با بخشی از بچه های گردانش به سمت راست جاده حرکت کردند. تعدادی تانک و نفربر دشمن هم به دنبال آنها تغیر مسیر دادند. سعید و یارانش توانستند دشمن را قبل از سه راه جفیر معطل کنند تا نیروی کمکی برسد. ساعت یک بعد از ظهر روز عرفه بود که تانکها و نفربرهای زرهی که تیربارهای سنگین بر روی آن نصب بود سعید و یارانش را به محاصره خود درآوردند و به آنها حمله کردند و عده ای از آنها به شهادت رسیده و تعدادی را نیز اسیر کردند.
سعید نیز جزء شهدای این نبرد نابرابر بود. گردان امام حسن (ع)توانست دشمنی که قصد داشت قبل از ظهر به اهواز برسد تا ساعت 3 بعد از ظهر بین سه راه جفیر تا سه راهی صاحب الزمان در جاده اهواز-خرمشهر مشغول کند. تا اینکه سایر گردانهای لشگر ده و سایر یگانها و جوانان اهواز هم به کمک آمدند و ورق برگشت و دشمن پا به فرار گذاشت. کسی از سرنوشت بچههای گردان امام حسن و حاج سعید خبر نداشت تا اینکه آنها را در بین خاکریزهای قرارگاه مهندسی ارتش بعد از پادگان حمید پیدا کردند.
پیکر بی جان علمدار بی دست گردان امام حسن(ع) در حالی پیدا شد که آثار شکنجه بر بدنش پیدا بود و دشمن کینه توز به تلافی مقاومت سعید و یارانش صورت این جانباز شهید را با ضربات لگد و شلیک گلوله خرد کرده بود و اینگونه حماسه عاشورایی رزمندگان گردان امام حسن (ع) در روز عرفه و شب عید قربان در تاریخ به ثبت رسید و پیکر مطهر سردار جانباز شهید حاج سعید تراب در قطعه 29 گلزارشهدای بهشت زهرا مهمان خاک شد و فرزندان خردسالش سلمان و سجاد را برای همیشه تنها گذاشت.( در سالگرد شهادت این عزیز همسنگرانش گرد هم می آیند، پنجشنبه 3 مردادماه 92 ساعت 22-شهرری-ابن بابویه-خیابان شهید نبی پور-خیابان صاحب الزمان)