31 سال از شهادت ناهید فاتحی کرجو در روستای هشمیز توسط ضد انقلاب می گذرد ولی همچنان طنین صدای این شهید در گوش روستا می پیچد و کردستان به فرزندانی این چنین که تقدیم انقلاب اسلامی کرده است به خود می بالد.
رشادت های مردم کردستان در راستای دفاع از نظام اسلامی برای همیشه در تاریخ انقلاب خودنمایی می کند و به همین دلیل است که علیرغم تمامی توطئه های ضد انقلاب امروز کردستان در امنیت و آرامش است و به وجود فرزندانی رشید که زندگی خود را برای نظام فدا کرده اند، می بالد.
هستند جوانان بسیاری که در سن بسیار کم و در مقاطع مختلف تاریخی در حین و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران برای اعتلا بیشتر این نظام در صحنه حاضر شده و امروز بعد از گذشت سالهای بسیار همچنان رشادت های آنان مایه افتخار مردم کردستان در دفاع از نظام اسلامی است.
شهید ناهید فاتحی کرجو از همان جوانان پاک و صادقی است که در سخت ترین شرایط در کردستان به دفاع از نظام پرداخت و در حالی که گروهک های ضد انقلاب از هیچ توطئه ای در راستای مقابله با مردم و نظام اسلامی دریغ نداشتند ولی وی با رشادت هر چه تمامتر رنج اسارت را به دوش کشید و از آرمان های امام خمینی (ره) و نظام اسلامی به خوبی دفاع کرد.
امروز بعد از گذشت حدود 31 سال از رشادت های این دختر نوجوان کردستانی، یادواره شهدای زن کشور با محوریت ناهید فاتحی کرجو برگزار می شود و به همین دلیل علاوه بر ساخت یادمان این شهید در محل شهادت وی در روستای هشمیز، برنامه های دیگری نیز در این رابطه برگزار می شود.
این روزها نام روستای هشمیز که محل شهادت شهید شاخص امسال کشور شهید ناهید فاتحی کرجو دختر 16 ساله ای که به جرم وفادراری به امام و نظام از سوی گروهک ضد انقلاب کومله ربوده شده و پس از آزار و شکنجه شهید می شود، بیش از هر زمان دیگری به گوش می رسد.
ناهید فاتحی کرجو در چهارمین روز از تیرماه سال 1344 در شهر سنندج در میان خانواده ای مذهبی و اهل تسنن به دنیا آمد.
پدرش محمد از پرسنل ژاندارمری بود و مادرش سیده زینب، زنی شیعه زحمتکش و خانه دار بود که فرزندانش را با عشق به اهل بیت (ع) بزرگ می کرد.
شهیده ناهید فاتحی کودکی مهربان، مسئولیت پذیر و شجاع بود که در دامان عفیف مادر، با رشد جسم، روح معنوی خود را پرورش می داد و به همین دلیل است که امروز بعد از 31 سال از شهادت آن شهیده مردم کردستان به پرورش فرزندی چنین برومند به خود می بالند و افتخار می کنند.
با شروع حرکت های انقلابی مردم ایران، ناهید هم به سیل خروشان انقلابیون پیوست و با شرکت در راهپیمایی ها و تظاهرات ضدطاغوت در جرگه دختران مبارز کردستان قرار گرفت و بدون واهمه در شرایط سخت آن روزهای کردستان در صحنه حاضر می شد و از آرمان های نظام و انقلاب دفاع می کرد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع درگیری های ضدانقلاب در مناطق کردستان، همکاری اش را با نیروهای ارتش، بسیج و سپاه آغاز کرد.
شروع این همکاری، خشم ضدانقلاب به خصوص گروهک کومله را که زخم خورده فعالیت های انقلابی این نوجوان و سایر دوستانش بود، برانگیخت.
ناهید علاوه بر همکاری با بسیج و سپاه بیشتر وقتش را به خواندن کتاب های مذهبی و قرآن و انجام فعالیت های اجتماعی می گذراند. اوایل زمستان سال 1360 به شدت بیمار شد و به درمانگاهی در میدان مرکزی شهر سنندج مراجعه کرد. اما از ساعت مراجعتش خیلی گذشته بود و خانواده نگران شده بودند. خواهرش به دنبالش می رود و بعد از ساعت ها پرس وجو پیدایش نمی کند.
خبری از ناهید نبود، انگار که اصلاً به درمانگاه نرفته بود، آن وقت ها پدر ناهید در جبهه خرمشهر بود و مادر نگران و دست تنها، به تنهایی همه جا دنبال او می گشت تا اینکه بالاخره از چند نفر که ناهید رامی شناختند و او را آن روز دیده بودند شنید که: چهارنفر، ناهید را دوره کرده، به زور سوار مینی بوس کردند و بردند.
بعد از ربوده شدن ناهید، خانواده او مرتب مورد تهدید قرار می گرفتند، افراد ناشناس به خانه آنها نامه می فرستادند که اگر بازهم با سپاه و پیشمرگان انقلاب همکاری کنید بقیه بچه هایتان را هم می کشیم.
چندماه بعد خبری در شهر پیچید که دختری را در روستاهای کردستان با دستانی بسته و سری تراشیده به جرم اینکه "این جاسوس خمینی است" می چرخاندند.
این خبر در مدت کوتاهی همه جا پخش شد و نگرانی های مادر را به یقین تبدیل کرد، او خود ناهید بود. این ویژگی که برای کومله و ضدانقلاب اتهام بود برای ناهید افتخار محسوب می شد.
یکی از ساکنان روستای هشمیز دیده های خود را از آن اتفاق این گونه تعریف می کند: "آنها سردختری را تراشیده بودند و او را در روستا می گرداندند. کومله ها به آن دختر نوجوان می گفتند: آزادت نمی کنیم مگر اینکه به خمینی توهین کنی»
اما بصیرت، ایمان، شجاعت و انگیزه های معنوی توامان با شناخت اهداف انقلاب اسلامی این دختر نوجوان دلیر، شیربچه کردستان را بر آن داشت که جان فدای آرمان کرده و هرگز علیه امام و رهبر خود زبان باز نکند.
11 ماه از ربوده شدن او می گذشت که پیکر مجروح و کبودش را با سری شکسته و تراشیده در سنگلاخ های اطراف روستای هشمیز پیدا کردند.
وقتی پیکر مجروح و بی جان او را به شهر سنندج انتقال دادند مادرش بسیار بی تابی می کرد سیده خانم که خود زنی قوی و سرپرست خانواده بود چندین بار از هوش رفت.
پیکر صدمه دیده و آغشته به خون ناهید اگرچه دیگر صدایی برای فریاد زدن و جانی برای فدا کردن در راه انقلاب نداشت اما کتابی مصور از ددمنشی ضدانقلاب بود.
او همواره حلقومی برای هزاران فریاد مظلومیت و ایستادگی است و این روزها شهیده ناهید فاتحی کرجو به نمادی برای استقامت و مبارزه بر علیه ضد انقلاب تبدیل شده است.
خانواده شهید نوجوان ناهید فاتحی کرجو، صلاح ندیدند وی را در سنندج دفن کنند و برای رهایی از آزار و اذیت ضد انقلاب و برخورداری از امنیت اجتماعی، جسد او را برای تدفین به تهران منتقل و در قطعه شهدای انقلاب بهشت زهرای تهران دفن کردند.
شهیده ناهید فاتحی کرجو نماد و گواهی تمام عینی رشادت های مردم کردستان در راستای اعتلای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است و این روزها نه تنها در کردستان بلکه در سراسر ایران اسلامی یادواره های متعددی در خصوص این شهیده در حال برگزار است و کردستان به خود می بالد که توانسته است نوجوانان و جوانانی انقلابی را در دامان خود تربیت کرده و تقدیم نظام و انقلاب اسلامی کند.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 4:44 عصر روز پنج شنبه 91 آذر 9