| |
پنج شهید را که مطمئن بودیم گمنام اند، انتخاب کردیم. ذره ذره پیکرها را گشته بودیم. هیچ مدرک هویتى به دست نیامده بود قرار شد در بین شهدا یک شهید گمنام که سر در بدن نداشت، به نیابت از ارباب بى سر، ابا عبدالله الحسین(ع) در روز تاسوعا تشییع و در ورودى دهلران دفن شود. کفن ها آماده شد. همیشه این لحظه سخت ترین لحظه براى بچه هاى تفحص است; جدا شدن از پیکرهایى که بعد از کشف، مهمان بزم حضورشان در معراج بوده اند. شهدا یکى یکى کفن مى شدند. آخرین شهید: پیکر بى سر بود. سخت دلمان هوایى شده بود. معجزه شد. تکه پارچه اى از جیب لباس شهید به چشم بچه ها خورد. روى آن چیزى نوشته شده بود که به سختى خوانده مى شد: «حسین پزنده، اعزامى از اصفهان.» شهید به آغوش خانواده اش برگشت تا در روز عاشورا در اصفهان تشییع شود و بى سر و سامان دیگرى از قبیله حسین(ع) جایگزین او شد. کسى چه مى داند، شاید او که در روز تاسوعا در دهلران تشییع و به جاى او دفن شد، «عباس» بود.
اللــــــــــــهم صـــــــــل علی محـــــــمد و آل مــــــــحمد و عـــــــجل الفـــــــرجهم |