بعثی ها آن روز گیر داده بودند که « شما همه اش اهل دعا و گریه و نیایش هستید و لبخند به لبتان نمی آید و اصلا بلد نیستید شاد باشید و افراطی هستید . »
شاید این که بچه ها با افسرانی مشغول کار بودند که دستشان به خون دوستانشان آغشته بود ، باعث شده بود که کمتر با آن ها شوخی کنند و بخندند و وقتی شهیدی را پیدا می کردند ، روضه می خواندند و می گریستند .
آن ها می گفتند: « امام شما هم در هیچ کدام از فیلم ها و تصویرهایی که دیده ایم نمی خندد .»
همان روز شهدا به کمکمان آمدند . یک شهید که عکس امام روی جیبش بود ؛ امام داشت می خندید !
خاطره از رضا مصطفوی
نویسنده » » ساعت 12:26 صبح روز دوشنبه 90 مهر 25