بعثى ها آن روز گیر داده بودند که «شما همه اش اهل گریه و دعا و نیایش هستید و لبخند به لبتان نمى آید و اصلا بلد نیستید شاد باشید و افراطى هستید.» شاید این که بچه ها با افسرانى مشغول کار بودند که دستشان به خون دوستانشان آغشته بود، باعث شده بود که کمتر با آنها شوخى کنند و بخندند و وقتى شهیدى را پیدا مى کردند، روضه مى خواندند و مى گریستید. آنها مى گفتند: «امام شما هم در هیچ کدام از فیلم ها و تصویرهایى که دیده ایم نمى خندد.» همان روز شهدا به کمکمان آمدند. یک شهید که عکس امام روى جیبش بود; امام داشت مى خندید! |
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 7:0 صبح روز سه شنبه 87 مرداد 8