آنچه می خوانید شرح عنایت حضرت صدیقه طاهره (س) به شهید فاضل دهکردی است از زبان خودشان که البته این موضوع را تا لحظه شهادتشان کسی نمی دانست و پس از آن شهید ایرج آقابزرگی آن را بازگو کرد.
در عملیات محرم مجروح شدم.مرا به بیمارستان پشت جبهه انتقال دادند.چند روزی که گذشت حالم بهتر شد.دلم هوای جبهه کرد؛بسیجیان ،پاسداران و آن خلوص بی ریایشان،همیشه در نظرم مجسم بود .
درست نبود که من پشت جبهه باشم و دوستانم در میدان کارزار.اینها را به دکتر معالجم گفتم اما او هنوز معالجاتم را کافی نمی دید. هرچه اصرار کردم او نپذیرفت و گفت:باید تا چند روز دیگر هم بستری باشم و استراحت کنم .راستش دلم گرفت،بغض گلویم را فشرد.شب جمعه بود با ناراحتی به خواب رفتم .در عالم خواب بانوی مجلله ای،به سویم آمد،باورم نمی شد ،به نظرم آمد حضرت زهرا سلام الله علیها را زیارت می کنم .
خودش بود،جذبه معنوی اش چنان بود که با سنگینی خاصی لفظ مادر بر زبانم جاری شد.وقتی گفتم :مادر.در جواب شنیدم: من مادرت خواهم بود به یک شرط!عرض کردم:چه شرطی؟ فرمود:به شرط آن که پیمان ببندی جنگ و جهاد درراه خدا را هیچگاه ترک نکنی.
خواستم چیزی بگویم که آ ن بزرگوار از نظرم ناپدید شد.
از آن پس شهید فاضل تصمیم می گیرد لحظه ای جبهه و جنگ را ترک نکند.حتی زمانی که سردار زاهدی فرمانده نیروی زمینی سپاه که آن موقع فرمانده تیپ ??قمربنی هاشم بود و علاقه زیادی به سردار فاضل داشت؛از او می خواهد که به مکه معظمه مشرف شود ،قبول نمی کند و اصرار می کند در جبهه بماند و می گوید:هنوز فرصت زیاد است، زمانش که شد ، میروم . چند وقت بعد با پافشاری و اصرار دوستان به خصوص سردار زاهدی، شهید فاضل به مکه مشرف می شود.
از مکه معظمه بلافاصله عازم منطقه عملیاتی شد به طوری که مراسم دید و بازدید ایشان در جبهه صورت گرفت .سردار شهید شاهمرادی در این زمینه با او شوخی میکرد و می گفت من در تعجبم که حاج کمال طاقت آورد یکماه در مکه بماند.
به راستی که او مرد عمل بود نه حرف و سخن . به شهید آقابزرگی گفته بود:تابه شهادت نرسم از قول و عهدی که با حضرت زهرا (س) بسته ام سرباز نخواهم زد.
منابع :
پایگاه تخصصی دفاع مقدس
سایت ساجد