مى گفت: جمعه روز ولادت آقا امام رضا(ع) بود. گفتم رمز حرکت آن روز، نام مبارک آقا على بن موسى الرضا(ع) باشد تا عیدى را شب ولادت بگیریم. تا چم هندى، باید نزدیک به بیست و دو کیلومتر مى رفتیم. احساس کردم روحیه بچه ها گرفته است. دنبال سوژه اى مى گشتم تا بچه ها را از این حال و هوا بیرون بیاورم. زمزمه اى گرفتم که نمى دانم از کجا به ذهنم آمد: بگو یا على: غم ها تو از یاد ببر بگو یا على، بهشت را یک جا بخر بچه ها هم این ذکر را گرفتند و خنده ها بر لب نشست. مزد ذکر آن روزمان و عیدى اربابمان، پیکر مطهر سه شهید بود. به مقر برگشتیم. رفتم مخابرات عین خوش تا به مقر تلفن کنم و بگویم سه شهید با هویت کامل کشف شده که اتفاقى جالب افتاد: مسئول بسیج عین خوش مرا دید و گفت: نذر کردم پنج کبوتر بدهم که توى مقر، کبوتر حریم شهدا بشن. وقتى وارد مقر شدم. همه چیز جور شد: سه شهید، پنج کبوتر و شعر قربون کبوتراى حرمت.
|
اللــــــــــــهم صـــــــــل علی محـــــــمد و آل مــــــــحمد و عـــــــجل الفـــــــرجهم