اواخر تیرماه 58. کودتای " شبکه نقاب" کی لو رفت و سرکوب شد؟ اواخر تیرماه 1359. تازه مرکزیت عوامل کودتاچی که در پایگاه شهید نوژه نبود؛ حضرات در همین تهران توطئه چیده بودند. باز میبینی بیست و چند سال است مدام مینویسند و میگویند " کودتای نوژه"!
داشتی از نقش تاثیرگذار احمد متوسلیان در " فتح مبین" میگفتی.آره دیگه[میخندد].
نتها شما با این تکمضرابهایی که وسط حرف آدم وارد میکنی، باعث میشوی سر رشته از دست ما خارج بشود. الغرض...، امروز است که میشود نقش موثر و تا حد زیادی منحصربهفرد احمد متوسلیان را در فتح مبین و الی بیتالمقدس مورد بازنگری دقیق قرار داد.
حالا اگر خدا میخواست و امکان تکرار چنین نبردهایی به فرماندهی احمد متوسلیان در لبنان فراهم میشد و زمینه برای رویارویی مستقیم نظامی ما با اسرائیلیها بوجود میآمد، خب تاریخ داستانهایی متفاوت با آنچه که گذشت را درباره جنگ 1982 لبنان ثبت میکرد و این داستانها، تا ابد زنده میماند.در هر حال، بنا به دلایلی، مسئولیت سرپرستی " قوای محمد رسولالله(ص)" به منصور کوچک محسنی محول شد و از تهران، به "همت" تکلیف کردند: هر چه سریعتر به همراه کادرهای اصلی ستادی تیپ 27 به ایران برگردید، چرا که قصد داریم جنگ را در شرایط جدید ادامه بدهیم.
پس مسئولیت تیپ 27- برکنار از بحث قوای محمد رسولالله(ص)- از همان آخرین روزهای حضور در سوریه بود که به "همت" محول شد.
بله. حالا اگر شما بخواهید شرایط و موقعیت فرماندهی در حد "همت" را درک کنید، ناچارید خودتان را در چنان وضعیت پیچیده و بغرنجی فرض کنید. باید بدانید که بنده خدا؛ همت، چند ضربه خورده.
اول؛ ضربه روحی، به واسطه آن سفر بی بازگشت متوسلیان در روز چهاردهم تیر. همت انسان فوقالعاده عاطفی و با احساسی بود. عشق و علقه عجیبی این بشر به احمد داشت. خدا گواه است چندین بار از خودش شنیدم که میگفت: " والله من در زندگیام احدی را مثل حاج احمد دوست نداشتهام و تا زنده باشم، هیچ کس برای من احمد نمیشود."حالا همت چشم باز کرده و دیده احمد رفت که رفت!.
موضوع دیگر؛ در شرایطی بار مسئولیت به دوش همت افتاده که نصف یگان او به سوریه آمدهاند و نیمه دیگر، در پادگانهای سپاه تهران، بلا تکلیف ماندهاند.
ضربه دیگر، به واسطه پراکنده شدن امکانات و تجهیزات آمادی تیپ 27 در جریان اعزام این یگان به سوریه و لبنان به همت وارد شد.
به چه معنا؟!
یعنی اینکه کل امکانات آماد و پشتیبانی تیپ و ساز و برگ نظامی را که در جریان عملیات الی بیتالمقدس در اختیار داشت، در جریان عزیمت به جبهه لبنان از دست تیپ بیرون رفت و هر بخش از این ذخایر و ملزومات را جایی و دستگاهی از ما تحویل گرفت، به گونهای که در شرایط بحرانی بازگشت همت به ایران، عملاً دست و بال او از بابت امکانات آماد و پشتیبانی خالی بود.
برای ملموس شدن این فقر لجستیکی تیپ 27 در آن برهه میتوانی مثالی بیاوری؟ببین، وقتی ماموریت اعزام به سوریه را به تیپ ما ابلاغ کردند- فقط بنده یک قلم از آن را عرض میکنم- ما در واحد ترابری تیپ 27 حدود 150 دستگاه خودروی سبک و سنگین داشتیم که عمده آنها را در حمله فتح خرمشهر، از دشمن غنیمت گرفته بودیم و به کار میگرفتیم. بعد، موقع عزیمت از خوزستان، به ناچار این خودروها را به مراکز مربوطه سپاه در جنوب تحویل دادیم و به دمشق پرواز کردیم.
بعد که با همت به ایران برگشتیم و قرار شد برویم پای کار عملیات رمضان، از بابت تهیه ثلث خودروهایی که تحویل داده بودیم هم، در مضیقه قرار داشتیم.قرار بود طبق توافق به عمل آمده میان متوسلیان و همت در روز هفتم تیر 61 در سوریه، کادرهای اصلی و ردههای مسئول ستاد و صف تیپ 27 به تهران بازگردانده شوند.
اما در عمل دیده شد که به استثناء شما و تعداد کمی از کادرهای عملیاتی، بخش قابل توجهی از پرسنل کادر تیپ 27 در لبنان و سوریه ماندند و به ایران بازنگشتند. علت این ماجرا چه بود؟
این مطلب، شاید ناشی از چند عامل بود. واقعیت این بود؛ زمانی که به همت ابلاغ شد به ایران برگردد، خود حاجی هنوز به این مطلب نرسیده بود که یک بار، برای همیشه باید از سوریه به ایران برگردد.
حتی به خاطر دارم موقعی که همت میخواست آن مجموعه کادرها را به ایران برگرداند، در پادگان زبدانی، نظر حاجی این بود که بخش معتنابهی از نیروها در همان جا بمانند. همین اعلام نظر همت، در بین نیروها، واکنشهای متفاوتی بوجود آورده بود.