پاهای مصنوعی یک تخریبچی
اگر آدم پاهایش سالم هم باشند و بخواهند دم به ساعت از این تپه ماهورها پایین بالا برود، پاهایش درد میگیرد؛ ما هم آدمیم؛ با این پای مصنوعی کم مشکل نداریم؛ تازه همین پای مصنوعی جای سالم ندارد و حسابی چسب دوقلو خورده.
به گزارش فارس، شهید تفحص «علی محمودوند» به سال 1343 در تهران به دنیا آمد. علی، تابستان سال 1361 همزمان با شروع عملیات «رمضان» در 17 سالگی به جبهه رفت و کارش را در گردان تخریب لشکر 27 محمدرسولالله(ص) آغاز کرد؛ در عملیات «والفجر مقدماتی» همراه گردان حنظله به منطقه فکه رفت و از ناحیه دست مجروح شد.
او مجروحیت دیگرش در عملیات «والفجر 8» را این گونه بیان میکند: «سال 64، در عملیات والفجر 8، داشتم در حاشیه جاده «فاو ـ امالقصر» کار میکردم؛ حدود 700 ـ 800 مین خنثی کرده بودم؛ چاشنیهای آنها را هم ریخته بودم توی یک لنگه جوراب و دستم بود؛ آمدم بروم سر وقت یک سری مین والمر، که بی هوا پایم رفت روی مین. بچهها خیال کردند کنارم خمپاره منفجر شده؛ چون با انفجار مین، 800 چاشنی هم منفجر شدند و پایم را آش و لاش کردند!».
علی در سال 1367 ازدواج میکند و خداوند یک فرزند پسر و یک دختر به او میبخشد؛ اما دلخوشی علی، همان مقتل همرزمانش است؛ همرزمانی که جامانده بودند در فکه.
او حتی با پای مصنوعیاش روزی 14 ـ 15 ساعت را در ارتفاعات 143 فکه کار میکرد؛ در این باره میگوید: «اگر آدم پاهایش سالم هم باشند و بخواهند دم به ساعت از این تپه ماهورها پایین بالا برود، پاهایش خسته میشود و درد میگیرد؛ ما هم آدمیم؛ با این پای مصنوعی کم مشکل نداریم؛ تازه همین پای مصنوعی جای سالم ندارد و درست و حسابی چسب دوقلو خورده...
پارسال [سال 1372] پای مصنوعی اولیام حین کار شکست؛ مدتی به ضرب چسب دوقلو آن را با خودم این ور و آن ور میکشاندم تا اینکه بالاخره درب و داغان شد.
رفتم تهران یکی دیگر گرفتم؛ این دومی هم بعد از مدتی به سرنوشت رفیق اولش مبتلا شد؛ منتهی چون دیگر تهیه پروتز برایم مشکل بود، به ناچار مدتی خانهنشین شدم. بالاخره با مساعدت سردار عزیزمان حاج آقا باقرزاده پای مصنوعی دیگری از طریق بازار آزاد گرفتیم و با همان هم آمدیم اینجا».
این فرمانده گروه تفحص لشکر27 محمدرسولالله (ص) سرانجام در 22 بهمن 1379 در منطقه فکه بر اثر انفجار مین به شهادت رسید و پیکر مطهرش در قطعه 27 بهشت زهرا(س) آرام گرفت.
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:42 عصر روز یکشنبه 91 مهر 2
نحوه همسرداری سرداران شهید
ندای انقلاب- در اولین نگاه به میدان رزم، آنچه در ذهن تداعی می شود چیست؟ آیا جز خون و خطر؟ اما دین مبین اسلام در صدد پرورش انسان کامل و ذوابعاد است. انسانهایی در قله شجاعت، هنگام جهاد و در قله رأفت، هنگام زندگی.در این یادداشت، چند نمونه کوتاه از سرداران شهید در خصوص رفتار با همسر نقل می شود:
همسر سردار شهید عباس کریمی: تواضع و فروتنی عباس باور نکردنی بود. همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند میشد و به قامت میایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شدهاید؟ من همیشه جلوی تو بلند میشوم. امروز خستهام. به زانو ایستادم». میدانستم اگر سالم بود بلند میشد و میایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمیتوانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. این اتفاق به من نشان داد که حاج عباس کریمی از بندگان خاص خداوند است.
ادامه مطلب...
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 1:41 عصر روز یکشنبه 91 مهر 2
غواصان اروند دنیا را شگفت زده کردند
خراسان نوشت:
می گویند غوغا، در عمق اروند است. شنیده ام جریان اروند، جریان صاف و آرام است اما در عمق آن غوغایی به پاست و خروش و طغیان واقعی رودخانه زیر آب است. به طوری که اگر لنگر کشتی که در اروند لنگر می اندازد ضعیف باشد جریان رود، کشتی یا یدک کش را از لنگر جدا می کند و با خود می برد. اینجاست که می فهمم چرا غواصان کار کشته زمان جنگ با شنیدن نام اروند هوایی می شدند و تمام سختی عبور از این رودخانه راکه حتی عراقی ها تصور نمی کردند کسی بتواند از آن عبور کند، به جان می خریدند. برای آنها جنگ دو جانبه بود «جنگ با آب و جنگ با دشمن»
وقتی پیگیر مصاحبه با غواصان دوران جنگ می شوم، اسامی مختلفی را می شنوم که بیشتر آن ها ازاهالی زنجان هستند.تعجب می کنم. می دانم زنجان نه دریایی دارد و نه رودخانه ای که بتوان در آن غواصی کرد. اما بیشتر اعضای گروه غواصی اروند و عملیات های مهم ایران و عراق زنجانی ها و آذربایجانی ها بودند.علتش را از «عباس راشاد» غواص خط شکنی که چندین عملیات مهم را تجربه کرده و اکنون سه سالی است فرماندار زنجان است، می پرسم. او با لبخند و با افتخار - به قول خودش پارتی بازی می کند- از شجاعت و ایثارگری هموطنان آذری زبان مکرر تعریف می کند.راشاد 49 ساله است. مهندس شیمی است و مدرک فوق لیسانس رشته سیاسی را همزمان با جنگ و بعد از آن کسب کرده است.تدریس در دانشگاه آزاد و دانشگاه امام حسین (ع) در حوزه اندیشه سیاسی و علوم دفاعی از دیگر فعالیت هایش است . در جنگ 12 بار زخمی شده. می گوید: از گردان ذخیره 500 نفره ای که در جنگ وجود داشت ، انشعابی به اسم گردان المهدی (عج) شکل گرفته بود که همه غواص بودند.همین غواص ها در دوران دفاع مقدس کم نظیرترین و دشوار ترین عملیات آبی – خاکی جهان را رقم زدند.غواصان خط شکنی که ابتدا وحشی ترین وعجیب ترین رودخانه را رام کردند و بعد به جنگ دشمن رفتند.رام کردنی که اگر چه نتیجه اش پیروزی بود اما بسیاری از جوانان کشور را از ما گرفت.در سفری یک روزه به زنجان پای صحبت های این رزمنده غواص خط شکن نشستیم.
غواصان دردوران جنگ تحمیلی در چند عملیات حضور داشتند؟
در طول تاریخ دفاع مقدس، در 5 عملیات از واحدهای غواصی استفاده شد. البته نیروهای غواص در دو عملیات به طور محدود و در 3عملیات به صورت گسترده حضور داشتند.عملیات های بدر،والفجر 10، والفجر 8 و عملیات کربلای 4 و کربلای 5 ، عملیات هایی بود که با حضور و ایثارگری غواصان اجرا شد. در عملیات کربلای 5 که عملیات بسیار مشهوری است و در شلمچه و اروند رود، فرماندهی واحدها به عهده زنجانی ها بود. ما در هر 3 عملیاتی که به صورت گسترده حضور داشتیم، موفق بودیم. در والفجر 8 موفقیتمان صد در صد بود، چون طبق برنامه ریزی ها کارمان را انجام دادیم. اما در کربلای 4 اگر چه گروهان ما به اهدافی که برایش تعیین شده بود رسید اما چون متاسفانه دو جناح چپ و راست نتوانستند آن گونه که برایشان تعیین شده بود به اهداف خود برسند، در محدوده عراقی ها و درعمق دشمن گرفتار شدیم. در کربلای 5 نیز توانستیم خطوط دفاعی عراق و آبگرفتگی شلمچه را که خطوط دفاعی بسیار مستحکمی بود ، مهار کنیم اگر چه تعداد هم رزمانی که توانستند به خط برسند خیلی کم بود ،شاید حدود10 نفر.
چطور شد که به عنوان غواص خط شکن در جبهه حاضر شدید؟
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:0 عصر روز شنبه 91 مهر 1