امیر قافله لشکر 25 کربلا که بود؟
یا همه ی زخمی ها و شهدا، یا هیچ کدام. برایم فرق نمی کرد، آنهایی که روی زمین افتاده بودند، همه برادر من بودند و همه برایم مثل محمدابراهیم بودند. دلم نیامد بچه های مردم مفقودالجسد بمانند...
هر سال با آغاز فصل بهار، دل های بهاری عاشقان فرهنگ ایثار و شهادت یاد فرمانده ای را در خود زنده نگه می دارند که همه ی وجودش مردانگی و وفا بود. فرمانده ای که روزگاری در لشکر ویژه و خط شکن 25 کربلا علمداری می کرد. وقتی نام محمدحسن بر زبان جاری می شود، همرزمانش یاد نمازی را که قبل از عملیات والفجر8 در کنار نهر ابوفلفل به او اقتدا کرده بودند، می افتند و در فراقش می سوزند و می سازند. «سرلشکر شهید محمدحسن طوسی» قائم مقام فرماندهی و فرمانده واحد اطلاعات و عملیات لشکر ویژه 25 کربلا در تاریخ هجدهم فروردین 1366 در دشت تفتیده شلمچه کربلایی شد و به رب الاربابش رسید. دو فرزند دیگر به نام های «محمدحسین و محمد ابراهیم» هم از خانواده گرانقدر طوسی، هدیه به محضر رب العالمین شدند. متن ذیل خاطره ای زیبا و تکان دهنده از زبان همسر بزرگوار شهید، خانم حلیمه عرب زاده طوسی است که تقدیم مخاطبین عزیز می شود.
برادرِ همسرم، «محمدابراهیم» 17 سال از سن اش می گذشت، بسیار خوش سیما و زیباروی بود. شهادت از چهره ی معصومانه اش می بارید. چشم هایی آبی رنگ، موهایی طلایی و محاسنی نرم و زیبا داشت؛ مظلوم و کم حرف بود.