بسم رب اشهداء و الصدیقین
نذر سی و پنجم...شهید
اعیاد شعبانیه،میلاد شبه پیمبر،عشق ال الله،حضرت علی بن الحسین،علی
اکبر(ع) بر امام صاحب عصر و زمان بقیه الله العظم ارواحناه فداه و امام خامنه ای
دامت برکاته و نیز شما بزرگواران مبارک باد.
برعکس هربار می خواهم قطعه کوچکی ازعنایاتی که شهدا به ما
داشتند را با شما سهیم شوم.نمی دانم چرا می گویم فقط می دانم که این سهم و روزی
شما شده است.از طولانی شدن متن پیشاپیش عذرخواهی می کنم اما به دانستنش می ارزد.چند
وقت پیش در بهشت زهرا(س)،به گمانم روز عید بود،مهمان شهدا بودیم ....و من مدام از خود سوال می کردم که: امدنمان انتخابی ست
یا دعتوی؟!اصلا برای چه می اییم؟! ایا امدن،حضور و کارمان بی فایده نیست؟! برای چه
می اییم معرفتش را داریم؟!اصلا معرفتش لازم است یا اینها خود معرفت تو را بالا می
برند،نمی دانم چه شد، که انچه در دلم بود را بر زبان اوردم،و راستش نگاه ها که تا
لحظه ای پیش اشنا بود اینبار برایم نا
اشنا وغریبه شدند و به جای انکه پاسخی برای جوابم باشند موجی از سوال را
برانگیختند!دوستان مشغول صحبت و حرفهای همیشگی شدند و من در گیر و دار دست و پا
زدن بین معنای نگاه ها و سوال هایم بودم که زنی نزدیک شد و با صدای لرزان و خسته ای رو به من پرسید:"ببخشید
شما می دونید مزار شهید تاج الدین کجاست؟" من هاج و واج گفتم: مزار
کی؟!" با تعجب نگاهم کرد و پرسید "تاج الدین؟!" گفتم "نه به
شما کجا رو گفتند ؟" گفت:" گفتند قطعه 29 یا 28 نمی دونم اینجا خیلی
وسیعه" گفتم "بروید موزه اسم را بگویید ادرس مزار را دقیق می دهند"
با نگاهی مشوش و مردد از من خداحافظی کرد و رفت و من نگاهش می کردم....نمی دانم حس
عجیبی داشتم،دل تو دلم نبود،دوستم به کنارم امد و صدایم زد که برویم نگاهش کردم
گفت"خوبی؟!"گفتم " نه باید به این زن کمک کنم"و در پی زن
دویدم ...وقتی به او رسیدیم داشت سوال می کرد و هیچ کس پاسخ درستی نمی داد.گفتم
"خانم بیایید خودم برایتان پیدا می کنم"در چشمانش برق خوشحالی را می شد
دید...و من هنوز مبهوت بودم...تمام قطعه را گشتیم.پرسیدم "مگر ادرس شهیدتان
را ندارید؟"گفت" این شهید من نیست اما باید سر مزارش بروم سالهاست بهشت
زهرا نیامده ام اما اینبار عزمم را جزم کردم که بیایم...حس کنجکاویم بر حس دیگرم
افزوده شد نمی دانستم چگونه سوال کنم.من هنوز در پاسخ سوالهای خود مانده بودم
چگونه سوال دیگری را بپرسم!!!بدون مقدمه ای گفت :" دوستم مشکلی داشت.روزی
شهیدی را در خواب دید که به او می گوید چرا پیش ما نمی ایید،ما حوائج شما را
براورده می کنیم.ما منبع فیوضات خدا برای شما هستیم.بیایید .تو را به خدا
بیایید.ما خیلی کارها می توانیم برایتان بکنیم،فراموشی ما فراموشی خودتان است.
و....."او حرف می زد و من مبهوت حرفهای او شرمنده سوالهایم بودم...که تو کجای
کاری....هنوز به ده دقیقه نرسیده که جواب سوالهایت را دادند....و توی سرگشته اندر
خم یک کوچه مانده ای .....به خود امدم ...:" دوستم گفت شما که هستید ان شهید
گفت من تاج الدین هستم.بیاید بر سر مزارم.پرسید نشانی مزار؟گفت مادر دوست و همسایه
ام همیشه به زائرین ما چای می دهد."پرسیدم"یعنی مادر شهید سماور روشن می
کند؟"گفت این جور گفته ست" ایستادم ، از خود شهید خواستیم کمکمان
کند...بعد از کمی گشتن پیدایش کردیم مجید تاج الدین نزدیک شهید شهبازی قطعه 28
روبروی ایستگاه صلواتی ....شهدا را فراموش نکنیم دوستان حتی اگر به نیمروزی کنار
انها بودن باشد........زمانی می رسد که دیگر مادر و یا پدر شهیدی را نمی یابیم که
کنار سفره دلش بنشینیم و از این خان نعمت بهرمند شویم.این گوهر های گرانبها و کم
یاب را دریابیم قبل زا انکه دیر شود.در پناه حضرت حق و در رکاب حضرت ماه موفق و
مستدام باشدی تا ظهور حضرت خورشید ان شاءالله.التماس دعای فرج.یا علی
«
وصیــتنامه
شهــید مجید تاج الـــدین »
به
نام الله روشنگر راه تقوا پیشگان
نامم
مجید است و مکتبم اسلام کتابم قرآن است و کارم
جهاد راهم یکی است و راه امام ، که راه امام بود ، راه تقواپیشگان ، قلبم
بود
جایگاه نور عین ، شاهراهی بود درون دلم که در انتهای شاهراه بود کلبه ای ،
کلبه ای
ساخته از کوخ و خون ، که بر سر درش حک شده این ندا : ولا تحسبن الذین قتلوا
فی
سبیل الله امواتا بل احیاء عندربهم یرزقون .سلام بر امام عصر خمینی بت شکن
پیر
جماران رهبر آزادگان ، یاور مستضعفان ، دشمن مستکبران ، سلام بر امت حزب
الهی
ایران ، سلام بر آنان که از ایثار جان و مالشان در راه خدا دریغ نمی کنند .
ای امت
رزمنده ایران ، ای شهیدپروران وای شهید دادگان در راه خدا ، روی سخنم با
شماست ،
منهم جزء کوچکی از دریای بیکران شما بودم و در میان شما ، هم دین ، هم مسلک
و هم
رزم ، ولی اکنون شاید خدا به حقیر نظری افکند و درجه گهربار شهادت را نصیبم
نماید
. و حال که شما مانده اید عاجزانه درخواست می کنم که پشتیبان ولایت فقیه
بوده و با
این کار خود پوزه آمریکا را به خاک بمالید و طول عمر رهبر را خواستار باشید
خدایا
تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار .خدمت پدر عزیزم : ای تو که هم رزم و هم
فکر من
بودی ، هیچ از نبود من ناراحت نباش و تا می توانی به اسلام خدمت کن که طبق
شعار
همیشگی : چپ و راست نابود است اسلام پیروز است ، آقا جان اگر در طول این
مدت از
طرف حقیر به شما اهانتی شده امیدوارم مرا ببخشید . آقا من از کوچکی عشق
حسین ( ع )
در دل داشتم و اگر راه او را نمی رفتم بدان که ز عشقش دیوانه می گشتم . که
همانطور
که سروده شده : بزرگ فلسفه شاه دین این است که مرگ سرخ به از زندگی ننگین
است .
این مرام حسین ( ع ) بود و من چه می توانستم بکنم جز پیمودن این راه . خدمت
مادر
غم پرورم : تو بدان که اجر تو بیشتر از من است چون تو مانند زهرا ( ع )
پسری
پروردی که در راه حسین ( ع ) قدم بردارد و هیچ خودت را ناراحت نکن انشاالله
به
بهای خون ما نهال انقلاب پا می گیرد و نسلهای بعدی معنی اسلام واقعی را به
مفهوم
کلی می فهمند و در سایه آن زندگی می کنند مادر من : در مدت طول عمرم به شما
خیلی
ناراحتی دادم امیدوارم به بزرگی خودت مرا ببخشی .خواهرم : تو هم مانند زینب
( س )
عمل کن و تا می توانی آقاجان و طوبی را تنها مگذار حال خدمت تمام دوستان و
خویشاوندان : چنانچه ناراحتی از طرف من بر شما وارد شده انشاالله به فضل و
بخشش
خودتان عفوم کنید به امید پیروزی خون بر شمشیر و ظهور آقا امام زمان ( عج
) ما زنده به آنیم که آرام نگیریم ، موجیم که آسودگی ما عدم ماست .خدمت
همسر عزیزم
: ای که غمخوار و دردکش من بودی در سختی دلداریم می دادی و در تنهایی بزم
شادیم
بودی ، حال که همسرت ( من ) پیمانی با خدا بسته تو هیچ گونه غمی در دل خود
راه مده
که انشاالله خدا پشت و پناه تو ست . شما می دانستی که من از اول عاشق کربلا
بودم و
می دانستی که حرف مجید حرفه و عمل می کند . پس حالا تو با یادی از من تنها
هستی .
مانند ستونی درجا بایست و راهم را ادامه بده .همسرم من قبلا تمام معیارهای
اسلامی
و نظریه خودم را به شما عرض کردم و گفتم که پایه یک زن مسلمان حجاب است که
اینگونه
زن را از تمام آلودگیها پاک نگه میدارد . امیدوارم که تا موقعی که زنده ایم
به
سلامتی مبرا از هر گناهی حتی دروغ باشی .همسر عزیزم : حرف آخرم را با تو
بزنم ،
حال که من این وصیت نامه را می نویسم نمی دانم که یادگاری از من باقی خواهد
ماند
یا نه ، اما بگویم که تا این ساعتی که زنده هستم ، از شما راضی هستم و
امیدوارم خدا
هم راضی باشد .انشاالله راهت را در زندگی انتخاب کنی البته طبق موازین
اسلامی . به
امید ظهور مهدی ( عج ) به امید دیدار من و شما ، این را بدان که همیشه به
یادت
هستم .
تاریخ
شهادت : 1/11/1364
محل
شهادت : در حین ماموریت ( تهران )
اللهم عجــــل
لولیک الفرج و احفظ قائدنا و حبیب قلوبناو نوراعیننانائب
المهدیامامناالخامنه
ای حتی یصل فرج مولاناالمهدی(عج)اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل
فرجهم واحشرنا معهم و جعلنا من شیعتهم و العن اعدائهم اجمعین
التماس
دعای فرج
یا علی
نویسنده » » ساعت 12:59 صبح روز چهارشنبه 89 تیر 23
بسم رب اشهداء و الصدیقین
نذر سی و چهارم....سید بهشتی
اعیاد شعبانیه،میلاد دردانه عالم امکان،عشق زینب،دومین یاسمن بوستان یاس حیدر،حضرت ابا عبدالله الحسین(ع)و علمدار سپاهش حضرت عباس بن علی(ع) و علی بن الحسین(ع) بر امام صاحب عصر و زمان بقیه الله العظم ارواحناه فداه و امام خامنه ای دامت برکاته و نیز بر قلب های سبز و منتظرتان مبارک باد
وصیت نامه دکتر بهشتی بقلم خودش
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب محمد حسینی بهشتی، دارنده شناسنامه شماره 13707 از اصفهان وصیت می کنم به همسرم و فرزندانم و سایر بستگانم که در زندگی بیش از هر چیز به فروغ الهی که در دل انسانهاست اهمیت دهند و با ایمان به خدای یکتای علیم، قدیر، سمیع، بصیر، رحمان و رحیم و پیامبران بزرگوارش و پیروی از خاتم پیامبران و کتابش قرآن و از ائمه معصومین سلام ا... علیهم اجمعین و اهتمام به ذکر و یاد خدای و نماز با حضور قلب، روزه، عبادات دیگر و انفاق و ایثار و صدق و جهاد بی امان در این راه و حضور پیگیر در جماعت و انس با مردم راه سعادت را به روی خود باز گردانند. و وصیت می کنم که پس از ارتحال من بسوی خدا یک سوم از خانه مسکونی ام در تهران، قلهک، خیابان تورج، کوچه منطقی 8 و 9 و اثاث خانه متعلق به همسرم خانم عزتالشریفه مدرس مطلق است و از خدای متعال برای او و فرزندانم سعادت در راه خدا زیستن را خواستارم.ما بی شناسنامه نیستیم، ما از مردم جدا نمی باشیم، محل مهر جیره بندی قند و شکر، مهر شرکت در انتخابات ریاست جمهوری.
ما بی شناسنامه نیستیم، اولاد زجر کشیده آل عبا، فرزندان زندانهای بی نام و نشان و حبس ها و دخمه های فراموش، ما بی شناسنامه نیستیم اهل قنوتیم، ساکن دهستان نیایش و بچه جنوب عشقیم، کبوتران قباپوشی که بال در خون شهیدان کربلا نهاده ایم و عمری بر شاخه ها مرثیه خوان ذبح بنی آدم ، ما از امتزاج دو ایمان بدوی روستائی از تصادم دو عدم ساده بوجود آمده ایم، با هیچ کس هیچ فرقی نداریم و نمازمان را اول وقت می خوانیم.
ما محصول آن لحظاتی هستیم که خسته از بیل و رنجور از داس خیمه دعائی برافراشته اند، ما سادهنشینان کاخ ویرانه فقر و فنائیم. پنجره هائی که روبسوی افق سبز توکل باز می شوند، ما مثل کتابی در هر گوشه خاک و در هر لحظه از روزگار باز می شویم و دیگران را از خود باخبر می کنیم.
ما مثل وضو ساده و پاکیم، عین اقطار بی آلایش و معصومیم، ما را میشود در هر گوشه مسجد پیدا کرد. در هر جنسی جستجو نمود، با هر دردی دریافت، ما مثل تلاوت غمگینیم، مثل تکبیر حالت خنجر داریم، و دوستان ما شیران روز و پارسایان شبند، از نوح به بعد تا کربلا و هویزه وتا هویزه حضور داریم، پشت هر سنگی روییده ایم، با هر بوته ای رسیده ایم، بر هر شاخی بر داده ایم، ما در این آب و خاک سبز می شویم ما بی شناسنامه نیستیم.
27 رجب 1400 هجری محمد حسینی بهشتی
اللهم عجــــل لولیک الفرج و احفظ قائدنا و حبیب قلوبناو نوراعیننانائب المهدیامامناالخامنه ای حتی یصل فرج مولاناالمهدی(عج)اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم واحشرنا معهم و جعلنا من شیعتهم و العن اعدائهم اجمعین
التماس دعای فرج
یا علی
نویسنده » » ساعت 11:27 عصر روز سه شنبه 89 تیر 22
بسم رب الشهدا و الصدیقین
نذر سی و سوم....جبهه،یک قدم نزدیک تر به خدا
14 تیر 1361 روز سیاهی بر گرده تاریخ است...ربودن چهار دیپلمات ایرانی حاج احمد متوسلیان،کاظم اخوان،سید محسن موسوی و تقی رستگار مقدم توسط رژیم صهیونیست....سالروز اسارتشان گرامی باد
از پرده در افتد غم پنهانی قدس * آخر به سر اید شب ظلمانی قدس
با سامریان بگو که موسی برسد * آزاد کند یوسف زندانی قدس
اللهم فک کل اسیر...........
وصیت نامه علی چیت سازان فرمانده اطلاعات وعملیات لشکر32انصارالحسین(ع)معروف به عقرب زرد خمینی:
بسم الله الرحمن الرحیم
حمد و سپاس خداوندى را که در رحمت خود را در این عصر و زمان بر روى بندگان خود باز کرده و راه و روش اسلام شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاریکى به صبح سپید و آشنائى و پیروزى بر نفس سرکش کشاند و از خواب غفلت به بیدارى کشید و از مردن در رختخواب و یا در راه غیر خدا به شهادت در راه خودش کشاند و چنین پدر بزرگوارى را ، الگوى تمام خوبیها ، مرد تقوا و عمل ، انسان پاک و فرعون کش ، بت شکن زمان ، انسان سخن و عقل ، پیر شکست ناپذیر و گوهر جماران را به عنوان رهبر بر بالاى سر ما یتیمان نهاد و درس تقوا و آزادگى را از زبان حسین (ع) بر ما آموخت و قلب سیاه و کدر ما را با گذشت و جان بازى و ایثار و صبر و استقامت در راه خدا سفید و پاک گرداند .
حال اگر شب و روز شکرگزارى کنیم قدر این نعمت خدا را نتوانیم دانست. خداوند در این مدت انقلاب یک نعمت بزرگى باز به ما بخشانید و آن هم جنگ با کافران و خدانشناسان روى زمین, تا بتوانیم خودمان را در صحنه عمل امتحان کنیم و براى رسیدن به جهاد مقدس (اصغر) باید موانع هاى بزرگى را از سر راه برداریم و آنهم مبارزه با نفس و یا جهاد اکبر است. واقعا که جبهه دانشگاه الهى است ، دانشگاهى که در آن درس تقوا ، درس گذشت، استقامت، فداکارى ، جانبازى ، صبر و غیره آموخته می شود ، جبهه جائى است که انسانهائی که در آن قدم مى گذارند باید از ته قلب بر سرور شهیدان آقا ابا عبدالله لبیک گویند و حسین گونه تا آخرین لحظه عمر خود باشند .
جبهه جایى است که انسان یک قدم از دیگران نسبت به خدا نزدیکتر است. خاک جبهه های ایران همچون خاک کربلاست چون زمانی که عزیزان سر بر زمین مى گذارند و زمین را با خون خود آب یارى می کنند به عشق رسیدن به آقا ابا عبدالله (ع) و به یاد آن بزرگوار هستند و خداوند در این راه پاداش قرار داده است که بالاترین پاداشش شهادت در راه اوست .
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند روبه صفتان زشت خو را نکشند
پیام به مردم حزب الله و زحمت کش
البته اینجانب کوچکتر از آن بودم که بعد از رفتن خود پیامى بدهم ,خودم را در مقابل تمام موجودات خداوند کوچکتر مى دانم ولى گفتنیهاى زیادى براى مردم دارم که بعد از خاموش شدن چراغ عمرم شما مقدارى از آن را روى کاغذ مى خوانید.
اول اینکه امام عزیز را تنها نگذارید و به پیامهاى پدرگونه او از ته قلب گوش فرا دهید و مانند مردم کوفه نباشید که ابا عبدالله را تنها گذاشتند. اگر تا به الان در این راه مقدس قدم نگذاشته اید و به یاری اسلام نیامده اید ,فرصت هست و هر وقت که پیش خدا بیائید خداوند شما را قبول مى کند و دیگر اینکه از راههاى انحرافى که انسان را از خط امام عزیز و بزرگوار دور مى کند پرهیز کنید . امام عزیز فعلا فرموده اند که باید در جبهه باشیم و دفاع را واجب دانسته اند ,جبهه هاى گوناگون براى خودتان درست نکنید, جبهه فقط و فقط خط مقدم است و براى همه واجب است. نگذارید امام عزیز براى چندمین بار به ما بگوید که به جبهه بروید. اگر ما سرباز او باشیم یک بار که فرموده اند کافى است ,ما باید به دنیا ثابت کنیم که هر چه امام مى گویند با جان و دل خریداریم. از گروه بازى و خیانت به خون شهدا باید خود داری شودو دیگران به فکر کمک کردن به این خاک باشند نه به فکر مسئول بودن و مسئولیتها که به عهده ما می گذارند .
به فکر کمک کردن به مستضعفان باشیم نه به کسانیکه از زحمت و خون شهدا استفاده می کنند و نفعى هم به انقلاب و جنگ نمی رسانند.
پیام دیگرى که دارم این است که سعى کنید که در این دو روزه زندگى امام بزرگوار را راضى نگهدارید و از همه بالاتر پروردگار عالمیان را, لباس عاشقانه رزم را بر تن کنید و پوتینهاى خود را محکم ببندید و پیشانى بند الله اکبر بسته و پشت پا به این دنیا و مادیات زودگذر زنید و با یک دست قرآن و با دست دیگر سلاح برگیرید و به سوى جبهه هاى حق علیه باطل حرکت کنید و به زبان خود این را جارى کنید: جنگ جنگ تا پیروزى .
پیام براى برادران واحد اطلاعات و عملیات
در این گردانها برادران عزیز از این که خداوند بزرگ توفیق داد و منت بر من نهاد تا بتوانم چند صباحى از عمر خود را با شما عزیزان فداکار باشم شکرگزارم ولى مى خواهم بگویم که این واحد مقدس را خیلى خیلى قدر بدانید ,کارهائیکه شما برادران عزیز انجام مى دهید عاشقانه است , براى رضاى الله است نه براى کس دیگرى ، از ته قلب اینجانب را حلال کنید و خلاصه این بنده گنهکار و حقیر را به بزرگى خودتان ببخشید و از خدا برایم طلب آمرزش کنید.
چند پیام است که مى خواهم برایتان بگویم .
1- خداوند را سعى کنید با حرکت قلبى راضى نگه دارید .
2- براى شهادت تلاش کنید ,براى رضاى او کار کنید و بگویید, خداوندا نه براى بهشت و نه براى شهادت ,حتی اگر تو ما راهم در جهنمت بیاندازی و فقط از ما راضى باشى براى ما کافى است .
3- خانواده شهدا را فراموش نکنید . به خصوص شهداى واحد اطلاعات وعملیات را.
4- به مجروحین و معلولین سرکشى کنید, مخصوص برادران واحد اطلاعات وعملیات .
5- در وقت نماز این بنده را هم دعا کنید و نماز وحشت شب اول قبر را هم براى من بخوانید .
حلالم کنید , حلالم کنید.
پیام به پدر و مادر و برادر و خواهرم .
اى پدر و مادر عزیزم مى دانم کهجز زحمت و ناراحتى براى شما چیز دیگرى نداشتم و جاى نگذاشتم و مى دانم که شهادت فرزند دوم براى شما مشکل است و این را بدانید و خوشحال باشید که من را دشمنان خداوند کشتند مانند منافقین و من این راه مقدس را آگاهانه انتخاب کردم و خوشحال هستم که به مقصد آخر رسیدم و اگر خداوند قبول کند و این دنیا دنیاى فانى است و زود گذر امید دارم که کارنامه قبولی ام را بگیر م و از این دنیا بروم.
از شما مى خواهم که خداوند را از خودتان راضى نگه دارید و خوشحال باشید که باخون دادن شما هم سهمى را بر دین خدا پیدا کردید .
برادر عزیزم مى دانم که بعد از رفتن من شما خواهى ماند و دیگر برادرى ندارى ولى مى خواهم بگویم که خوشحال باش که دو برادر خودت را در راه خداوند بزرگ قربانى داده اى . هر طور که مى توانى سعى کن که انقلاب و جنگ را یارى کنى, از خداوند بزرگ هم براى پدرم که خیلى خیلى زحمت من را کشیده است و مى دانم مقدارى از آنموهایش که سفید شده است ,من سفید کرده ام و همین طور موهاى مادرم از خداوند مى خواهم که صبر به آنها عنایت بفرماید.
خواهشی که از شما دارم براى من گریه نکنید, براى مظلومیت آقا ابا عبدالله بگرید . از خواهرم مى خواهم که زینب گونه باشد و از خداوند هم مى خواهم که به آن هم صبر عنایت بفرماید . از کلیه فامیلها و آشنایان حلالى به جاى من بخواهید و همسایگان هم و از خانواده رستگارى و غیره هم حلالیت بخواهید . برادر عزیزم حسین برای شما هم از خداوند بزرگ صبر مى خواهم و از تو مى خواهم که یار انقلاب واسلام باشی.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حتى کنار مهدى خمینى را نگهدار على چیت سازیان
مقدارى پول که از من مى خواهند
دو سال نماز بدهکارهستم و2ماه باضافه نزدیک 4ماه و 1روز هم نتوانستم روزه بگیرم به دلیل مریضى که داشتم این ها هم حل شود .
سه هزار تومان هم حق مظالم بدهید .
همسر عزیزم :
از اینکه مدت آشنایى ما کم بود و بیشتر آن را من در منطقه بودم از شما معذرت مى خواهم ولى از این خوشحال هستم که من هم ادعاى تکلیف و رضایت خداوند را که بود انجام دادم . اگر در این زمان هر کس در زندگیش از روى مال دنیا و زندگى شیرینى بدون درد سرو لذتهاى دنیوىپل پیروزى زد و خود را در جهاد اصغر رساند عاقبت به خیر خواهد شد .
از شما مى خواهم که بعد از من همچون زینب محکم و استوار باشید, اگر خداوند به من فرزندى داد در بزرگ کردن آن سعى و تلاش داشته باش و در تربیت آن جدى باش, اگر خداوند به من دختر داد آن را یک مسلمان واقعى و اسلام شناسى خوب بزرگ کن و اگر پسر داد آن را جورى بزرگ کنید که نان را از راه حلال به دست بیاورد . به مستضعفان کمک کند و از بچگى آن را عاشق ابا عبدالله کن و تربت آن را دهان آن بگذار و آن را چون مولایمان حسین آزاد مرد بزرگ کن و به او بگو که هیچ وقت جلوى زورگویان دنیا سر خم نکن و خداوند را براى رضاى آن عباد ت کن .
به فرمانده عزیزم
از برادر همدانى و برادر کیانى و برادر شادمانى که به عنوان فرمانده من بودند اگر در کار کم کارى کردم امیدوارم که مرا حلال کنید و اگر از من بدى دیدید امیدوارم که آن را هم حلال کنید .
پدر عزیزم از مهمانانى که به منزل ما مى آیند براى تسلیت گفتن به خصوص برادران اطلاعات خوب قدر دانى نما . والسلام علی چیت سازیان
شهید علی چیت سازان
محل ولادت:همدان
سال ولادت: 1341
محل شهادت:در ماموریت گشت شناسایی
سال شهادت:1366/9/4
اللهم عجـــــــل لولیک الفرج و احفظ قائدنا و حبیب قلوبناو نوراعیننانائب المهدیامامناالخامنه ای حتی یصل فرج مولاناالمهدی(عج)اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم واحشرنا معهم و جعلنا من شیعتهم و العن اعدائهم اجمعین
التماس دعای فرج
یا علی
نویسنده » » ساعت 11:44 عصر روز سه شنبه 89 تیر 15