ذکاوت و هوشیاری رزمندگان ما در دوران دفاع مقدس در بین نیروهای تا بن دندان مسلح عراق زبانزد خاص و عام بود و باعث ترس و واهمه آنها شده بود.
در ابتدای جنگ، عراقی ها تا نزدیکی های اهواز پیش آمده بودند و شهر های سوسنگرد، بستان، هویزه و... در دست آنها بود. بچه های اطلاعات عملیات و در راس آنها شهید حسن باقری برای شناسایی با لباس مبدل به قلب دشمن نفوذ می کردند.
گاهگاهی گشتی های دشمن هم داخل شهر اهواز می آمدند و بر می گشتند. روزی یکی از فرماندهان جبهه جنوب به سوسنگرد ما آمد. نزدیک ظهر بود گفت: «ناهار چی دارید؟» گفتم :«ناهار ما همینهاست که می بینید، تن ماهی و خوراک سیب زمینی.»
گفت:«غذای دیگری ندارید؟» گفتم :«ما این جا غذای گرم نداریم.»
گفت:«الان می روم و غذای گرم می آورم.»
گفتم:«از کجا؟»
گفت:«می روم از یک جایی می آورم.»
رفت و بعد از نیم ساعتی دیدم که با غذای گرم بر گشت.
به او گفتم: «این غذا را از کجا گرفتی؟»
گفت: «رفتم از برادران عراقی گرفتم.» اول فکر کردم شوخی می کند. ولی دیدم نه غذایش با غذای ما فرق دارد. معلوم شد با لباس مبدل رفته بود داخل صف عراقی ها و غذا گرفته بود.
راوی :احیاءمحمد امیری
نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 2:44 عصر روز یکشنبه 91 بهمن 1