>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو مرداد ماه 90 - تفحص شهدا

خادمین شهدا
آرشیو مرداد ماه 90 - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
آرشیو مرداد ماه 90 - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
آرشیو مرداد ماه 90 - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 533897

بازدیدهای امروز : 13

بازدیدهای دیروز : 39

 RSS 

   

 

حکایت جالب یک رویا

تقریباً مطمئن شده بودیم که ناصر تو عملیات کربلای 4 شهید شده ولی هیچ خبری از پیکر شهید نبود. من به همراه پسر عموم به سراغ معراج شهدای اهواز و دیگر مراکز استان خوزستان که وظیفه رسیدگی به امور شهدا رو داشتند رفتیم . هر جایی که لازم بود سر زدیم اما اثری از ناصر موسیوند نبود.

اینکه دنبال جنازه برادر کوچکترت باشی خیلی سخته. برادری مانند ناصر با ویژگی های رفتاری جذاب و دوست داشتنی . ما هر دو عضو پایگاه بسیج امام سجاد(ع) شهر بروجرد بودیم و بارها از طرف پایگاه اعزام شده بودیم به جبهه .

پدرم که نمیدونم چطور با این قضیه کنار اومده بود به کمک یکی از آشنایان بیمارستانهای استانهای اطراف رو جستجو می کردند . اضطراب عجیبی همه ی ما رو فرا گرفته بود . فکر ناصر حتا یک لحظه از ذهنم بیرون نمی رفت . احترام به پدر و مادر ، قرآن خواندن های صبح و شب و عشقش به اهل بیت رسول خدا(ص) و ده ها خصوصیت خوب اخلاقی دیگه که ناصر رو منحصر بفرد می کرد مثل یک کتاب قطور توی ذهنم ورق می خورد .

به فکر این بودم که به تهران مراجعه کنم، شاید یک نشونه ای از ناصر پیدا کنم اما یک تماس تلفنی همه چیز رو تغییر داد . بیمارستان اصفهان در جواب تماس پدرم وجود یک شهید با مشخصات ناصر رو تأیید کرده بود.

اولش تردید داشتیم ولی با دیدن چشمهای روشن ناصر مطمئن شدیم خودشه!. اصابت ترکش به پشت سر باعث تغییر در چهره شده بود ولی اندام ، رنگ پوست و از همه مهمتر رنگ چشم پدرم رو متقاعد کرد که پیکر رو به بروجرد منتقل کنیم.

تشییع و تدفین با شکوهی برای شهید ناصر موسیوند برگزار شد. من قبل از تدفین وصیتنامه ی ناصر رو برای مردم خواندم و پدرم با دستهایی لرزان و چشمانی اشکبار شهیدش رو گذاشت توی قبر.

دو یا سه روز بعد یک شب خواب عجیبی دیدم، اون پیکری که دفن کرده بودیم کنار من دراز کشیده بود و داشت نگاهم میکرد بعد از چند لحظه رو کرد به من و گفت من شهید شما نیستم. این رویا بدجوری افکارم رو تحت تأثیر قرار داد. از یک طرف فکر اینکه ناصر زنده باشه خوشحالم کرده بود و از طرف دیگه نمیدونستم چطور این مسئله رو با اطرافیان مطرح کنم.

هنوز از حال و هوای مراسم بیرون نیامده بودیم که هواپیماهای عراقی شهر رو بمباران کردند. شهر حالت جنگ زده به خودش گرفته بود و بیشتر مردم از شهر خارج شده بودند.

ما هم به منزل یکی از بستگان در حاشیه ی شهر پناه برده بودیم که یک خبر زندگی ما رو تغییر داد . بچه های تعاون به من خبر دادند که پیکر برادرت برگشته . اولش باورم نشد گفتم شاید اشتباهی رخ داده باشه اما با نشونی هایی که برادرهای تعاون دادند دیگه جای تردیدی نبود. نمیدونستم چطور این خبر رو به پدرم بدم.

پدرم حاضر به قبول کردن این خبر نبود ولی بعد از شنیدن حرفهای ما حقیقت را پذیرفت . اوضاع بدجوری به هم ریخته بود . همه ی ما سردرگم شده بودیم و نمی دونستیم چه کاری باید انجام بدیم تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستان قرار شد بریم پیش امام جمعه ی شهر .

امام جمعه بعد از اینکه ماجرای شهید ناصر رو شنید به ما گفت تو این شرایط که شهر در حالت بحرانی قرار داره انتشار این خبر توی روحیه ی مردم تأثیر منفی خواهد داشت لذا شما شبانه پیکر ناصر رو با شهیدی که سابق بر این دفن کردید تعویض کنید.

خیلی سخت بود . من و پدرم و چند نفر از اطرافیان شبانه رفتیم به سمت گلزار شهدا تا یکبار دیگه ناصر رو بسپاریم به خاک . کار حساس بود و باید با احتیاط کامل عمل می کردیم به همین دلیل زنها رو با خودمون نبرده بودیم . اوج اضطراب وقتی بود که سنگ های لحد رو برداشتیم ... همه مات و مبهوت به قبر خیره شده بودیم . بعد چندین روز که از تدفین گذشته بود پیکر شهید هیچ تغییری نکرده بود . انگار تازه کفن شده بود .

شهید ناصر با غربت خاصی در دل شب به خاک سپرده شد . حتا عکس هایی هم که برادرهای بنیاد شهید گرفتند سوخت تا هیچ اثری بجا نمونده باشه . چند روز بعد همرزم های ناصر برای عرض تسلیت آمدند منزل ما . یکی از دوستان شهید رو کرد به من و گفت: ناصر همیشه آرزو داشت مثل حضرت زهرا(س) غریبانه و تو دل شب دفن بشه ... اونجا بود که فهمیدم راز این همه ماجرا چی بوده

 



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 10:12 صبح روز چهارشنبه 90 مرداد 12

او در دومین وصیت نامه خود مشخص کرده است که چه افرادی نباید در مراسم تشیع جنازه او حاضر شوند و دلیل این تصمیم خود را نیز توضیح داده است.

از علی رضا موحد دانش ، نخستین فرمانده لشکر سیدالشهدا(ع) دو وصیت نامه باقی مانده است. اولینش را دو سال پیش از شهادت و در شب آغاز عملیات فتح المبین به رشته تحریر درآورده است. در آن زمان او جانشین فرماندهی گردان حبیب ابن مظاهر(ع) به شمار می رفت. علی رضا دومین وصیت نامه اش را حدود شش ماه قبل از پروازش نوشت . در آن زمان او شش ماه بود که به فرماندهی تیپ سید الشهدا(ع) منصوب شده بود.
او در پایان دومین وصیت نامه اش از پدر و مادر خود خواسته است تا دقت کنند افرادی خاص در تشییع جنازه او حاظر نشوند و دلیل این وصیت را نیز توضیح داده است. آن چه خواهید خواند متن کامل دو وصیت نامه این سردار است:

متن وصیت نامه اول:

با نام خدای محمد (ص) و علی (ع) و به نام خدای حسین (ع) و بزرگ مرد زمان خمینی، سخنم را آغاز می کنم. پروردگارا تو شاهدی که ما برای رضای تو می جنگیم و برای رضای تو است که از شهرمان و از پدر و مادر و وابستگی هایمان به دنیا بریده ایم و مشتاقانه به سوی تو آمده ایم. پس تو را به خمینی قسم یاری مان کن؛ پروردگارا! تو را شکر می گویم و از تو سپاسگذارم که افتخار جنگ با لشگر کفر را به ما دادی و این افتخاری است بزرگ. حسین (ع) بی یاور و تنها و متکی به تو به میدان آمد.
یزیدیان بسیارند و امیدشان به بسیاری لشگر و حسین (ع) فریاد می زند: هل من ناصر ینصرنی و کسی نیست که به یاری اش برود. اکنون وقت آن است که ندای سرور شهیدان را لبیک گفته و بسویش پر کشیم. حسین (ع) جان! تو می دانی که ما هم از مرگ باکی نداریم و مرگ در نظر ما هم مرگ نیست، فنای جسم است و آغاز هستی.
مرگ اگر مرگ است گو نزد من آی
تا در آغوشش بگیرم تنگ تنگ
من ز او عمری ستانم جاودان
او ز من جسمی ستاند رنگ رنگ
ادامه مطلب...

نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:38 صبح روز سه شنبه 90 مرداد 11

نوشته برادر بزرگوار سید مهدی شجاعی



چه زیبا بر روی کلاه خودت نوشته بودی:" وما رمیت،اذرمیت ولکن الله رمی"، بعد از نبردی سخت، در گرمای طاقت فرسا، چه زیبا شده بودی، خسته بودی، اما چه باک از خستگی، از چهره نورانیت خواستم عکس بگیرم ، چهره ات که از جاذبه های آسمانی سرشار بود با لبخند دلربایت عجین شد، انگار مرا به میهمانی آسمان دعوت کردی، احساس کردم در راز جاودان خاطرات جنگ ، تو را نه در دریچه دوربین بلکه در قلبم ثبت می کنم تا هرگز از یاد نروی. عزیز دلم، تاب درنگ نداشتی، آمده بودی تا کوله بار دیگری از گلوله های آرپی جی را در کوله پشتی ات بگذاری و دوباره به شکار تانک های دشمن بروی، در زیر رگبار دوشکای دشمن و تیر مستقیم تانک آنقدر با صلابت و استوار راه می رفتی ، انگار از روی زمین به آسمان قدم می گذاشتی. از تو پرسیدم چند تانک شکار کرده ای؟ لبخند زنان از نذرت گفتی، یادم است گفتی امروز نذر کرده ام یک دوجین تانک بزنم، با بلند کردن دستت به یک ردیف تانک دشمن اشاره کردی ، انگار می خواستی به دیگران بفهمانی که این تانک ها سهم من است ، شتاب نکنند تا نذرت ادا شود.
همجون تیری  از کمان رها شدی، و به قلب دشمن یورش بردی، با تو همراه شدم ، تانک های دشمن در شهر مهران سردرگم شده بودند، سوراخ هایی که بر روی دیواره های شهر به واسطه گلوله های مستقیم تانک ایجاد شده بود به من این فرصت را می داد تا بتوانم از دل آن عکس بگیرم.
می دویدی ، می نشستی ، برمی خواستی و استوار و محکم قبضه آرپی جی را بر شانه ات می گذاشتی و با آتش تیر هایت تانک ها را امان نمی دادی، تعداد تانک هایی که توسط تو و بچه ها به آتش کشیده می شد، آنقدر زیاد شده بود که  دیگر مجال تکبیر گفتن به یاران را نمی داد.
جست و خیز تو در میان تانک ها ، گویای آن بود که رقصی چنین میانه میدان آرزوست.پروانه وار بر گرد شعله های آتش جاری بودی ، انگار در طواف خانه عشق پر وبال می زدی، به تو می نگریستم انگار نظاره گر سماع عاشق با معشوق بودم.
پ .ن. :
1-«و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» (انفال / 17) یعنی آن گاه که تو ای رسول ما تیر انداختی، ‌تو نبودی بلکه خدا بود که تیر انداخت. در این آیه در عین حال که تیر اندازی را به آن حضرت نسبت می‌دهد (اذ رمیت) آن را با عبارت (و ما رمیت) و نیز (و لکنّ الله رمی) از آن حضرت نفی می‌کند.
مشابه این تفاوتها در مسئله اعجاز پیامبران الهی هم آمده که گاهی به طور مطلق به خود آنها بدون تقیید به اذن خدا نسبت داده شده است و گاهی به آنها همراه با اذن خداوند و گاه نیز حصر در خداوند شده است.
2- امام به آیه شریفه ( ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی )  نظر داشته اند و حماسه فتح خرمشهر را به صورت حکمت مجسم معارف این آیه تلقی کرده اند .
توضیح مختصر آن که حالتی که در مواجهه اولیه با این آیه به مخاطب دست می دهد ، نوعی بلاتکلیفی است که بالاخره ما تیر را زده ایم یا نه ؟ دیگر تو شلیک نکردی . و این است که اگر مهران آزاد شد دیگر در مرتبه ربوبی عالم این تو نیستی که آزاد کردی، آن خداست که مهران را آزاد کرد . باری ، امام یک رهبر عارف و حکیم بود که رزمند گان جنگ را نیز در صقع ذات ربوبی مشاهده می کرد .



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:21 صبح روز دوشنبه 90 مرداد 10

<      1   2