>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو فروردین ماه 91 - تفحص شهدا

خادمین شهدا
آرشیو فروردین ماه 91 - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
آرشیو فروردین ماه 91 - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
آرشیو فروردین ماه 91 - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 534542

بازدیدهای امروز : 188

بازدیدهای دیروز : 155

 RSS 

   

حسن رستگار موحد ، از پاسداران لشکر 14 امام حسین (صلوات الله علیه) ، در عملیات والفجر 8 ، قائم مقام فرماندهی گردان امیرالمومنین (صلوات الله علیه) را بر عهده داشت. همزمان با او برادر کوچک ترش « احسان» نیز در این عملیات حضور داشت. میان حسن و احسان ، علایق و عواطف عجیبی برقرار بود. سردار حسن رستگار موحد ، که بر اثر تهجد و توسلات خود ، به مدارج معنوی بالایی دست پیدا کرده بود ، مدتی پیش از آغاز عملیات والفجر 8 ، تعدادی از همرزمان خود را از شهادت در عملیات بعدی مطلع ساخت. این پاسدارِ پاکباخته ی نهضت روح الله ، در روز 11 اسفند ماه 1364 ، دقایقی قبل از آغاز عملیات تکمیلی والفجر 8 _موسوم به «یا مهدی» در محور «کارخانه نمکِ فاو») ، وصیت نامه ی خود را به رشته ی تحریر درآورد.
 حسن رستگار موحد ، چند ساعت بعد ، در خط مقدم نبرد ، از ناحیه گردن مورد اصلبت گلوله قرار گرفته و بال در بال ملائک می گشاید. حدود یکی -دو ساعت بعد ، خبر شهادت احسان موحد رستگار نیز به واحد تعاون لشکر امام حسین(صلوات الله علیه) واصل می شود.
خانواده ی شهیدان موحد رستگار ، پس از آن که وصیت نامه به جا مانده از حسن را گشوده و خواندند ، متوجه رازِ شهادت این دو برادر به فاصله کوتاهی از یکدیگر شدند. شما نیز با مطالعه ی این وصیت نامه ، که در خط به خط آن ، هیجان و برافروختگی معنوی کاملا مشهود است ، به این راز پی خواهید برد. روحمان با یادشان شاد

مزار برادران شهید حسن و احسان موحد رستگار در گلزار شهدای گلابچی در کاشان

حسن رستگار
بسم الله الرحمن الرحیم

"الهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد"

با عرض ادب به پیشگاه حضرت مهدی (عج) و نائب گرانقدرش حضرت امام خمینی (روحی لهم­الفداء) و با عرض سلام بر شهدای انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، به امید شفای مجروحین و معلولین انقلاب اسلامی، اکنون که دست نیاز و تسبیحمان به درگاه حضرت حق تعالی دراز است، شکر می­ فرستیم و رضایت حضرتش را طالبیم و از برای برقرای حکومت اسلامی توانمان را به کار برده ­ایم، قبولی آن را از درگاه او خواستاریم، در این راه پرنشیب و فراز بر خویش تحمل سختی ها نمودن برای خدا، سهل است و نظر او شرط، حال که در این ره نه از برای منت بلکه از در رضایت او ، خویش را افسرده نمودیم در ظاهر، و ره را در پیمودن آن تا رسیدن به لقایش دنبال نمودیم، حمد و سپاس او را به جای می­ آوریم که او "اهدنا الصراط المستقیم" است و استقامت در این راه را از او طالبیم و همچنین، ماندن و ثابت قدم بودن را در مسیرش باز خواهانم.
الها! اگر چه نزدیک ترین و سریع ترین راه تقرب و وصل به درگاهت" شهادت" است، در پی این وصل، توانم را فدایت نمودم، وجودم را فنایت، و زیر پا گذاشتم دنیای فانی و پست را و گریستم از فراقت و توسل جستم به ائمه اطهارت، قبولم دار اگر چه قابل نیستم.
عمری است که در پی لقایت، حال و هوای دیگر بر سرم شده است، گام هایم از برای دیدار تو خسته، از بس راه پیمودم، بیابان های گرم و سوزان جنوب را پشت سر نهادم، قله­ های رفیع و سخت غرب و کردستان را زیر پا در نوردیدم، دره ­های پرفراز و نشیب محرم، صحرای رمضان، ارتفاعات سردشت و ... از برای دیدارت، حال با قبول کردن من در حضورت آرامشم بخش که تو عطاکننده نفس مطمئنه­ ای.
آخرین لحظات شب است و از مصاحبت با یک شهید برگشتم، نمی­ دانم تاکنون در زندگیم چنین حالتی بوجود نیامده بود، تاکنون این طور شاد نشده بودم، لحظاتی دیگر به سحر نمانده است و احساس می­کنم که آخرین پیامم را بر روی صفحه کاغذ می­نویسم. خیلی خوشحالم و از خوشحالی نمی­ توانم در خود بگنجم. احساس می­ کنم ضیافت ائمه اطهار و اولیاءالله جهت آمدنم آماده شده است.
احساس می­کنم شهدا  را می ­بینم. احساس می­ کنم لحظه­ ای دیگر در کنارشان جای می­گیرم.
 خدایا ! تو را شکر می­ کنم که به من عطا نمودی این بی خود شدن را.
خدایا ! دوست دارم با شهدا باشم، دوست دارم من را از اولیاءت جدا مگردانی، او* نیز این طور دوست دارد.
خدایا در این دنیا هیچ نمی­ خواهم، فقط و فقط می­ خواهم من و او* را با هم شهید نمایی و در کنار هم به خاک سپرده شویم. دوست دارم حیات آن دنیا را با هم بگذرانیم.
هان ای دوستان! دوست دارم شهید شوم و می­ دانم که وقت زیادی به شهادتم و شهادت هر دویمان* نمانده است.
خدایا ! محبت چقدر صفا دارد. دوستی چقدر معنا دارد. اگر می­ دانستم زودتر خود را آماده می­ نمودم تا در حضورت جای گیرم.
 خدایا ! بین من و دوستانت جدایی نینداز. بین من و دوستانت فراق و دوری حاصل مکن.
 خدایا! دیگر نمی­ خواهم در این دنیا زندگی کنم، چرا که تو را شناختم و حضورت را مدتی است درک نموده­ ام.
 خدایا ! دوست دارم طعم احترام در حضور و محضرت را به من بچشانی، به من عطا بفرمایی، آخرین روزهای حیات را چقدر زیبا طی می­ نمایم، تا حیات طیبه را کسب نمایم. عمر زیادی را در این بیابان ها سپری نمودم، در صحراهای جنوب و ارتفاعات غرب به عشق تو گام برداشتم، حالا پیدایت نمودم ، حالا حضورت را طلب می­ نمایم. درست است از برای معشوق در شوق لقایش سوختن رمز است.
خدایا ! عمری است می­ سوزم لیک می­سازم اما اکنون طاقت ساختن ندارم. عزم سفر وجودم را مملو از عشق لقائت فراگرفته است.
دوستان! دیگر «موحد» را نخواهید دید، دیگر گام هایش را در سرزمین های جهاد و قتال نخواهید دید. دیگر آه و سوزش را نخواهید دریافت. دیگر فریادش را بر آسمان های خونین غرب و جنوب نخواهید شنید. موحد از میانتان می­ رود.
خدایا ! من چطور شکرگذاری به درگاهت کنم از این که مرا در این زمان آفریدی؟ بهترین و حساس ترین لحظات زندگیم را مصادف با موسم گلچینی از بوستان عاشقان لقایت قرار دادی. چطور شکرگذار باشم که مرا در این زمان پربرکت جمهوری اسلامی قرارم دادی؟
"الحمدلله، سبحان الله العظیم"
دوستان بیایید تا به ما بپیوندید. ما به ملاقات خدایمان رفتیم. دنیا ارزش ندارد، دنیا سودی ندارد، دنیا فانی است. آنچه که باقی است آخرت است، اعمال خوب انسان هاست، چرا خود را اسیر دنیا نموده­ اید؟ چرا خود را اسیر منجلاب فساد و تباهی نموده­ اید؟ توجه کنید ، برگردید به سوی خدای خود.
نمی­ دانم چه می­نویسم. شور و شوق سراسر وجودم را گرفته، می­ بینم که در کنار شهدا قرار گرفته­ ام، می­بینم که بهترین اولیاء خدای را به ملاقات نشسته­ ام "الله اکبر" . این نوشته و این کلام را از روی احساسات نمی­ نویسم، از روی تاثرات ظاهری نمی­ نویسم، از روی اعتقاد و ایمان می­ نویسم. از روی یقین می­نویسم.
ای کسانی که حق شما را اداء نکرده ­ام، مرا ببخشید. ای دوستانی که حق رفاقت را نتوانستم ادا نمایم، مرا عفو کنید.
خدایا ! تو خود می­ دانی که خسته شده­ ام و دل­شکسته. مرا آرام بخش، مرا مطمئن ساز، مرا در حضورت جای ده، از من راضی شو و مرا ببخش.
پدر و مادر گرامی و معظم! خداوند انشاالله در حق شما رحمت و مغفرت نماید و از فیوضات الهیه­ اش شما را بهره ­مند نماید. شکر به جای آرید که از وجود پربرکت شما ، یادگاری مرا حضور حضرت حقتعالی دارید و به خدای تعالی هر چه بیشتر روی آورید و اگر اذن و اجازه حضرتش حاصل شود، شفیع نیکوئی را دارید.  امید است وجودتان را تسلیم او کنید تا او نیز نظری بنماید که می­ نماید،انشاالله . و از خدای بخواهید همان طور که در کنار شما و با شما بوده­ ام­، روز قیامت نیز جدایی حاصل نشود بین ما. انشاالله تعالی

والسلام
فاو،
"حسن موحد رستگار"
11/12/1364

 

 



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:27 صبح روز سه شنبه 91 فروردین 22


مادر گرانقدر شهید ابن یامین رمضان نژاد فریدونکناری تعریف می کند: «همیشه آرزویم این بود که پسرم را داماد ببینم. وقتی جنازه ی ابن یامین را آوردند، گفتم سفره ی عقد بچینند. آن روز احساس کردم که حوریان بهشتی در اتاق عقد حضور دارند و برای پسرم که با یکی از آنها وصلت کرده از خوشحالی دف می زنند. زمانی که داشتم به دست و پای ابن یامین حنا می بستم انگار کسی به من گفت: حوریان، حنا را از دست و پای داماد می ربایند.»



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:4 عصر روز دوشنبه 91 فروردین 21

این عکس، جلوه ی عجیبی دارد. با مجتبی آقایی صحبت می کردم، می گفت این عکس را خیلی ها فتو مونتاژ می پندارند در حالیکه این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است.
روایت یک عکاس از لحظه عروج شهید
مسعود شجاعی طباطبایی یکی از هنرمندان انقلاب اسلامی است که در زمینه های عکاسی و کاریکاتور حضور فعالی دارد.

حضور وی در سال های دفاع مقدس باعث شده که شجاعی تصاویر و خاطرات جالبی را از آن روزها را به جای بگذارد .

این عکس، جلوه ی عجیبی دارد. با مجتبی آقایی صحبت می کردم، می گفت این عکس را خیلی ها فتو مونتاژ می پندارند در حالیکه این عکس، عکس لحظه است و تنها در یک فریم یا قاب ثبت شده است. رزمنده ای در آمبولانس از بیمارستان صحرایی فاطمیه به پشت جبهه منتقل می شود .مجتبی سیمای رزمنده ای زخمی را از پشت شیشه آمبولانس به تصویر کشیده است گویی لحظه ی عروج او را به ما نشان می دهد. خوب به این تصویر بنگرید، چون دانش آموخته ی رشته نقاشی ام، تابلوهای نقاشی با مضامین مذهبی زیادی تا کنون دیده ام، ، اما هیچکدام نتوانسته اند تاثیری عمیق با لطافتی آسمانی ای همچون این عکس را برمن بگذارند. ترکیب بندی عکس به گونه ای است که چشم را به سمت بالا هدایت می کند و چهره رزمنده به وضوح دیده می شود ، این در حالی است که در پس زمینه عکس، در انعکاس تصاویر به واسطه ی حرکت شاهد عدم وضوح هستیم ، تو گویی همه عوامل بصری در این تصویر جمع شده اند تا جلوه ای از حرکت از زمین به آسمان را محقق نمایند. انگار به سرعت از زمین فانی کنده می شود تا به کهکشان ستاره ها برسد. در عین حال گوشه ای از پوستر با کلمات "وظیفه انسانی" در بالای سر رزمنده تاثیر عکس را مضاعف می کند...به نظرم این عکس شاهکار است و به طور قطع عنایت حق شامل عکاس شده است.

واما حکایت دفاع مقدس

روزهای پایانی شهریور 1359 هجری شمسی در ایران جنگی در گرفت. که به روایت تاریخ از طولانی ترین و گسترده ترین جنگ های مستمر جهان محسوب می شود. جنگی که در آن ارتش عراق با بی رحمی تمام از هر گونه جنایتی همچون استفاده از سلاح های شیمیایی و غیرمتعارف برای پیش برد مقاصد پلیدش ابا نکرد. و بارها کوشید تا با حمله به مناطق مسکونی، مدارس و بیمارستان ها، مردم را از مقاومت منصرف کند.

به یقین مقاومت مردمان این سرزمین باعث شد تا در مواجهه ای جمعی و فراگیر، مرگ، رنگی از تقدس پیدا کند. تقدسی برآمده از آن سوی ادراک محسوس.

تقدسی که مادران را واداشت تا برای اعزام فرزندانشان به جنگ پا پیش بگذارند و آن گاه چشم به راهی بدوزند، که روزی فرزندشان سرافرازانه باز گردد. هر چند بیشتر این فرزندان به هنگام بازگشت، در لباسی خون آلود به خواب رفته بودند، و یا ره آورد سفرشان، پیکری مجروح بود. برخی هرگز به میهن بازنگشتند و شهیدی شدند گمنام.

با این همه، مادران در سکوت و آرامش، شکیبایی را زمزمه می کردند. آنان نیک می دانستند شکیبایی و سکوت همزاد شهادت است. عاشق شکیبا، حکم شهید را دارد.

شهادت واژه ای تازه در فرهنگ مردمان این سرزمین نبود، سرزمینی که از شهید خاطره ای دیرینه دارد. خاطره ای با بیش از هزار و سیصد سال قدمت. خاطره ای گره خورده با کربلا ...

در آخرین نبرد دفاعی ایرانیان، طی سال های 1359 تا 1367 هجری شمسی، واژه ی شهادت، از میانه ی مجالس تعزیه و شبیه خوانی و از کنار پرده های نقالی و شاهنامه خوانی برای حفظ شرافت و ناموس این سرزمین به وسط معرکه ی جنگ گام نهاد. سرزمینی که مردی را در خود پرورش داده بود تا ندای هل من ناصر حسین (ع) را دوباره پرطنین سازد. جوانان او را، عاشقانه پیروی کردند و اینگونه حضرت امام خمینی (ره) مقتدای همه شهدای این جنگ شد. حتی برای شهدایی که باورهای متفاوتی داشتند و از اقلیت های مذهبی بودند.

دیگر می شد در حجله ی شهدایی که بر سر هر کوچه و بازاری جا خوش کرده بود، پرده ای عریض تر و رنگین تر از پرده های شاهنامه را از بر خواند. جوانان ایران از لهیب آتش می گذشتند تا معصومیت و مظلومیت این ملت را در برابر چشم جهانیان به رخ بکشند.

جنگ، با عقب راندن ارتش متجاوز عراق پایان یافت. رزمندگان به خانه ها بازگشتند و آرامش به کشور بازگشت.

اما نه! هنوز بودند مادرانی که چشم به راه خبری از سلامت فرزند و یا دیدن پیکر خون آلودشان، لحظه های کش دار انتظار را در شکیبایی و سکوت تاب می آوردند.

گروه هایی دل داده در گروی خاطره های جنگ، برای آرامش قلب این مادران به راه افتادند و خاک آرام گرفته ی جبهه ها را به امید یافتن نشانه ای از مردان گم شده در جنگ، زیر و رو کردند. گروه تفحص پیکر شهدا با یافتن اجساد و عبور آنان از شهرها، دوباره عطر شهادت را در کشور پراکنده کرد.

در باور ما مسلمانان، شهید نه تنها در خاطره ها که در عرصه ی حیات انسانی حضور دارد و تاثیرگذار است، لازم است برای تاریخ و آیندگان، آن خاطره ی جمعی به نام حماسه ی امروزین ما به ثبت برسد و در روایت هایی مکرر تثبیت شود و این تنها از عهده ی راویان آثار در عرصه ی حیات نوین این مرز و بوم برمی آید و بس.
پی نوشت:

1- وظیفه رسانه هاست تا در ثبت خاطرات، عکس ها، فیلم ها و ناگفته های جنگ تلاش کنند و در این میان رسانه ملی نقشی موثر دارد.فرزندان برومند نسل سوم تشنه شنیدن حقایق دفاع مقدس اند، به نظر می رسد اختصاص یک شبکه تلویزیونی به این امر کمک بزرگی برای رساندن پیام هزاران شهید دارد. فرصت کم است، شهدای زنده ما فرصت زیادی ندارند...

2- توصیه می کنم کتاب شهدا که مجموعه ای نفیس از عکس های عکاسان دفاع مقدس را دارد حتما تهیه کنید، ناشرین این مجموعه نفیس، بنیاد حفظ آثار و نشر دفاع مقدس و انجمن عکاسان انقلاب و دفاع مقدس می باشند.


نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:0 صبح روز پنج شنبه 91 فروردین 17

<      1   2   3   4      >