>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو اسفندماه89 - تفحص شهدا

خادمین شهدا
آرشیو اسفندماه89 - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
آرشیو اسفندماه89 - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عاشق آسمونی
EMOZIONANTE
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
آرشیو اسفندماه89 - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 534369

بازدیدهای امروز : 15

بازدیدهای دیروز : 155

 RSS 

   

هشتم اسفند سال 65 روز آسمانی شدن فاتح فتح المبین و شیرمرد لشکر 14 امام حسین (ع)، حاج حسین خرازی است؛ هم او که به قول حاج احمد کاظمی، دری از درهای بهشت از کنار آرامگاه زمینی او باز می شود.

به گزارش «تابناک»، این دلاورمرد اصفهانی، از همان ماه‌های نخستین پیروزی انقلاب که دل به جبهه کردستان سپرد تا لحظه شهادت حتی برای لحظه‌ای هم آرام نگرفت و جز به جبهه‌های حماسه و شرف دل نسپرد، به گونه ای که از سال 58 تا لحظه عروج فقط و فقط یک بار، آن هم برای زیارت خانه خدا و انجام عمل واجب، قصد سفر کرد و در غیر آن حتی ده روز هم در شهر اصفهان نماند.

او در هفت سال و نیم حضور مستمر در مناطق جنگی غرب و جنوب، از هیچ عملیاتی غافل نماند و در عملیات خیبر دست راستش را تقدیم آستان دوست کرد و سرانجام، در حالی که بوسه بر گونه پدر شهیدی سپرده بود، در ادامه عملیات کربلای پنج با اصابت خمپاره در کنارش به دیدار معشوق شتافت. 


بنا بر این گزارش، امسال نیز دوستان و همراهان او در آن سال های شور و حماسه، پنجشنبه شب گذشته در تالار بزرگ وزارت کشور در مراسمی با شکوه، یاد و خاطره این اسوه اخلاق، مردانگی و شجاعت را زنده کردند تا هم خود را که سال هاست در هجر او می سوزند تسلایی داده باشند و هم به ما نسل بعدی ها یادآوری کنند که قامت درخت این انقلاب و این نظام، آسان سربلند نکرده که به آسانی بخواهد سر خم کند. 

نوشته زیر گزارشی است از این مراسم که سعید توکلی در وبلاگ ساقی میکده آن را نگاشته است:  

تهران، منطقه عملیاتی فاطمی، تالار وزارت کشور

اینجا تهران است. شهر شهدا. مردمانش قدردان. همگی پیرو خط رهبر. باورم نیست. خدایا دل من روشن شد. به جمال دلبر. او خودش بود. همان شیر دلِ عصر خمینی (ره) ...

جای شما خالی بود. ورودی تالار وزارت کشور در خیابان فاطمی آکنده از جمعیت بود. به سختی می شد عبور کرد از لابه لای جمعیت و در این ازدحام جعیت همه مشتاق بودند برای بیشتر دانستن. همه آمده بودند، بیشتر بشناسند حاج حسین خرازی را. فرمانده دلاور لشکر 14 امام حسین (ع). آمده بودند دل هایشان را صیقل دهند. جلا دهند. حاج حسین آن شب زنگار دل ها را دوباره زدود. این از الطاف همیشگی شهداست و کاش، ما همیشه و همه جا یادمان نرود که شهدا همانند خدایشان صاحب لطفی تمام نشدنی هستند.

حاج حسین، فرمانده فاتح فتح المبین پنجشنبه شب، در ششمین شب اسفند ماه، قرار بود دل های مردمی را فتح کند که چند ماهی است از نبرد هشت ماهه فارغ شده اند. محدوده این عملیات تالار وزارت کشور بود؛ همان جایی که کمتر از دو سال پیش، آشوب های خیابانی را به خود دیده بود و چه شب هایی که مردمان تهران دلشان خون شده بود از این بی معرفتی ها نسبت به خون شهدا. حالا جمعیتی که به سمت وزارت کشور و تالار آن می رفت نه برای آشوب که برای عاشقی بود.

لابی تالار غلغله بود. همه از حاج حسین می گفتند. وارد سالن اصلی تالار شدم. همه صندلی ها پر شده است. تمام راه روهایی که شرق و غرب و شمال و جنوب سالن را به هم مرتبط می کنند، شده اند محلی برای نشستن افرادی که مشتاقانه به این تالار آمده اند. نمایشی آغاز می شود. حاج حسین سوار بر موتوری خاکی روی سِن می آید. خدایا چه می بینم؟ حاج حسین است! صدای حاج حسین در شب عملیات پشت بیسیم پخش می شود. اضطراب شب های پراضطراب عملیات حالا سالن وزارت کشور را فرا گرفته است. نفس ها در سینه حبس شده است. لحظات شهادت حاج حسین را پرده نمایش تالار نشان می دهد. اشک ها جاری می شود. همرزمانش که در صندلی های جلوی سالن نشسته اند، بلند بلند گریه می کنند. برادر حاج حسین دوباره احساس می کند کمرش شکسته است. تشییع پیکر حاج حسین در تالار وزارت کشور انجام می شود و همه در بیست و چهارمین شب سالگرد شهادت فاتح فتح المبین تجدید میثاق می کنند با فرمانده قلوبشان و هم قسم می شوند تا راهش را ادامه دهند.

قرعه به نام مشاور عالی رهبر انقلاب افتاده است و در بین همرزمان حاج حسین خرازی که در سالن نشسته اند سردار رحیم صفوی باید ایراد سخن کند. او که روزهای زیادی را در رکاب حاج حسین رزمیده است، از دلاوری های هم رزمش می گوید و حسرت چنان از دلش بر می خیزد که حاضران در سالن، غم روی دلشان می نشیند. 

در بین سخنان مجری برنامه، سخنان آیت الله العظمی خامنه ای درباره این فرمانده عاشورایی لشکر امام حسین (ع) که چند روز پس از شهادت حاج حسین در نامه ای خطاب به ملت ایران ذکر شده بود، جلوه ای دیگر از این فرمانده سپاه خمینی (ره) عرضه می کند.


بسم الله الرحمن الرحیم

«سردار رشید اسلام و پرچمدار جهاد و شهادت، برادر شهید، حاج حسین خرازی به لقاء الله شتافت و به ذخیره ای از ایمان و تقوا و جهاد و تلاش شبانه روزی برای خدا و نبردی بی امان با دشمنان خدا، در آسمان شهادت پرواز کرد و بر آسمان رحمت الهی فرود آمد. او که در شش  سال جنگ، قله هایی از شرف و افتخار را فتح کرده بود، اینک به قله رفیع شهادت دست یافته است و او که هل من ناصر ینصرنی زمان را با همه وجود لبیک گفته بود، اکنون به زیارت مولایش امام حسین (ع) نایل آمده است و او که در جمع یاران لشکر سرافراز امام حسین (ع) عاشقانه به سوی دیار محبوب می‌تاخت، پیش از دیگر یاران، به منزل رسیده و به فوز دیدار نایل آمده است.

آری، او پاداش جهاد صادقانه خود را اکنون گرفته و با نوشیدن جام شهادت سبکبال، در جمع شهدا و صالحین درآمده است. زندگی و سرنوشت این شهید عزیز و هزاران نفس طیبه‌ای که در این وادی قدم زده‌اند، صفحه درخشنده‌ای از تاریخ این ملت است. ملتی که در راه اجرای احکام خدا و حاکمیت دین خدا و دفاع از مستضعفین و نبرد با مستکبرین، عزیزترین سرمایه خود را نثار می‌کند و جوانان سرافرازش پشت پا به همه دلبستگی‌های مادی زده پای در میدان فداکاری نهاده و با همه توان مبارزه می‌کنند و جان بر سر این کار می‌گذارند. چنین ملتی بر همه موانع پیروز خواهد شد و همه دشمنان را به زانو درخواهد آورد.

ما پس از هشت سال دفاع مقدس همه جانبه و شش سال تحمل جنگ تحمیلی، نشانه‌های این فرجام مبارک را می‌بینیم و یقینا نصرت الهی در انتظار این ملت مؤمن در مبارزه ایثارگر است...» سید علی خامنه‌ای10/12/1365

پرده نمایش تالار صورت پیرمردی را نشان می دهد که صدای لرزانش، گواه سنگینی غم از دست دادن فرزند است؛ فرزندی که در شجاعت بی مثال بود و در تواضع بی بدیل؛ فرزندی که در عین فرماندهی سپاه حضرت مهدی (عج) متشکل از چند لشکر، همیشه دستبوس پدرش بود. پدر دلسوخته اش یکی دو سالی هست که به حاج حسین، در بهشت پیوسته است.


نوبت فرمانده محور حاج حسین «حاج رضا رضایی» است. لهجه شیرین اصفهانی ها را دارد. موهایش را روزگار سفید کرده است. غم دوری از حاج حسین در این سفیدی ها بی اثر نبوده است. از شب های عملیات می گوید. بغض می کند. پرده نمایش صورت برادر حاج حسین را نشان می دهد. صورتش خیس شده است. از آخرین لحظات حاج حسین می گوید. دوربین گردان حاضر در تالار می رود روی صورت مهمانان ویژه حاضر در سالن. این صحنه ها روی پرده نمایش سالن هم نشان داده می شود. علی‌اکبر صالحی وزیر امور خارجه، حجت‌الاسلام قاضی عسکر نماینده ولی فقیه در امور حج، حجت‌الاسلام ابوترابی‌فرد، نایب رئیس اول مجلس، حسینی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بختیاری وزیر دادگستری، فولادگر و شهرزاد نمایندگان اصفهان در مجلس، حجت‌الاسلام سالک سخنگوی جامعه روحانیت مبارز، علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی، سردار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه، سردار فدوی فرمانده نیروی دریایی سپاه، سردار رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی، سرلشکر صفوی دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا، محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام و قالیباف شهردار تهران در سالن نشسته اند. بعضی هایشان حلقه اشکی در چشمانشان جمع شده است. جای سردار عزیز جعفری خالی است. پیامی داده است و مجری می خواندش.

حالا باید شیرزنی که حاج حسین را در دامانش پرورانده است، به حضار معرفی شود. کسی که الگویش در تربیت فرزند، مادر عباس (ع)، حضرت ام البنین (س) است. اگر نبود این گونه، فرزندش فدای راه ولایت نمی شد و عجب است این شباهت که حتی در دادن دست هم دریغ نمی کند فرزند این شیرزن انقلاب. همه حاضران به احترام این مادر شیرپرور قیام می کنند و با صلواتی بدرقه اش می کنند روی سن. خمیده است، اما استوار. خاک پایش توتیای چشمان حاج حسین بوده است. او یک مادر شهید است. خدا حفظ کند مادران شهدا را برای انقلاب.

دکتر لاریجانی روی سن می رود. از این استقبال بی نظیر تشکر می کند. روایتی می خواند از رسول الله (ص). «هر امتی را سیادتی است و سیادت امت من جهاد در راه خداست». و کی است که انکار کند که حاج حسین از مجاهدین در راه خداست؟ حاج حسینی که افتخار می کرد به جانبازی پیش از شهادتش. دکتر لاریجانی از تأثیرگذاری حاج حسین ها گفت در تاریخ جهان. و امروز خون حاج حسین و یارانش در کشورهای اسلامی بیداری ایجاد کرده است؛ بیداری ای که به یاری الله دست استکبار را از منطقه و جهان قطع خواهد کرد.

حاج حسین در  ثامن الائمه، طریق القدس، فتح المبین، بیت المقدس، رمضان، محرم، والفجر مقدماتی، والفجر 1، والفجر 2، والفجر 3، والفجر 4، خیبر، بدر، والفجر 8 و  کربلای 4 رشادت هایش را نشان داد. بار سنگینی را در طول حضور شش ساله اش در جبهه های نبرد حق علیه باطل به دوش کشید و سرانجام در اسفند ماه سال 1365 در شلمچه به آرزویش که همانا آرزوی همه مجاهدان فی سبیل الله است رسید.

سید مرتضی آوینی راوی روایت فتح می گوید: «... وقتی از این کانال که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند می داده اند بگذری، به «فرمانده» خواهی رسید، به علمدار. او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت. چه می گویم! چهره ریز نقش و خنده های دلنشینش نشانه بهتری است. مواظب باش، آن قدر متواضع است که او را در میان همراهانش گم می کنی. اگر کسی او را نمی شناخت، هرگز باور نمی کرد که با فرمانده لشکر مقدس امام حسین (ع) روبه روست. ما اهل دنیا، از فرمانده لشکر، همان تصویری را داریم که در فیلم های سینمایی دیده ایم، ولی فرمانده های سپاه اسلام، امروز همه آن معیار ها را در هم ریخته اند. حاج حسین را ببین، او را از آستین خالی دست راستش بشناس. جوانی خوشرو، مهربان و صمیمی، با اندامی نسبتا لاغر و سخت متواضع. آنان که درباره او سخن گفته اند بر دو خصلت بیش از خصایل وی تأکید کرده اند: شجاعت و تدبیر. حضور حاج حسین در نزدیکی خط مقدم درگیری، بسیار شگفت انگیز بود. اما می دانستیم او کسی نیست که بیهوده دل به دریا بزند. عالم محضر خداست و حاج حسین کسی نبود که لحظه ای از این حضور، غفلت داشته باشد. اخذ تدبیر درست، مستلزم دسترسی به اطلاعات درست است. وقتی خبردار شدیم که دشمن با تمام نیرو، اقدام به پاتک کرده ، سرّ وجود او را در خط مقدم دریافتیم.»

و چنانکه امروز می بینید راه حاج حسین همچنان ادامه دارد و رایحه ظهور هر روز بیش از گذشته مشام عاشقان را می نوازد...


وصیتنامه حاج حسین خرازی:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

... از مردم می‌خواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه شهدای ما راه حق است، اول می‌خواهم که آنها مرا بخشیده و شفاعت مرا در روز جزا کنند و از خدا می‌خواهم که ادامه‌دهنده راه آنها باشم. آنهایی که با بودنشان و زندگی‌شان به ما درس ایثار دادند. با جهادشان درس مقاومت و با رفتنشان درس عشق به ما آموختند. از مسئولین عزیز و مردم حزب‌الهی می‌خواهم که در مقابل آن افرادی که نتوانستند از طریق عقیده، مردم را از انقلاب دور و منحرف کنند و الان در کشور دست به مبارزه دیگری از طریق اشاعه فساد و فحشا و بی‌حجابی زده‌اند در مقابل آنها ایستادگی کنید و با جدیت هر چه تمامتر جلو این فسادها را بگیرید.

استغفرالله، خدایا امان از تاریکی و تنگی و فشار قبر و سوال نکیر و منکر در روز محشر و قیامت، به فریادم برس. خدایا دلشکسته و مضطرم، صاحب پیروزی و موفقیت تو را می‌دانم و بس. و بر تو توکل دارم. خدایا تا زمان عملیات، فاصله زیادی نیست، خدایا به قول امام خمینی [ره] تو فرمانده کل قوا هستی، خودت رزمندگان را پیروز گردان، شر مدام کافر را از سر مسلمین بکن. خدایا! از مال دنیا چیزی جز بدهکاری و گناه ندارم. خدایا! تو خود توبه مرا قبول کن و از فیض عظمای شهادت نصیب و بهره‌مندم ساز و از تو طلب مغفرت و عفو دارم ... می‌دانم در امر بیت المال امانتدار خوبی نبودم و ممکن است زیاده‌روی کرده باشم، خلاصه برایم رد مظالم کنید و آمرزش بخواهید.

والسلام حسین خرازی - 1/10/1365



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 9:39 عصر روز یکشنبه 89 اسفند 8

سعیدی راد

 

از راست: شهید عبدالحسین صحتی- شهید فرج اله پیکرستان - شهید امیر پریان

?
عبدالحسین صحتی دانشجو بود. سال ?? فرمانده دسته ما بود. بچه ها بهش فیلسوف می گفتند، از بس که معلومات داشت و سطح بالا حرف می زد. یکبار در منطقه شرهانی وقتی وارد سنگرهای عراقی ها شدیم ، هرکس چیزی به یادگار بر می داشت، شهید صحتی را دیدم که چند کتاب قطور زیر بغل داشت با خوشحالی گفت: در همه ایران این کتابها پیدا نمی شوند.
در والفجر ? هم وقتی ترکشی به زیر گلویش اصابت کرد حاضر نشد به عقب برود و در حالی که یک چفیه عراقی روی سر انداخته بود تا زخم هایش دیده نشود به خط برگشت. گفتم: کاش برای استراحت به شهر می رفتی!
گفت: فرمانده گروهان زخمی شده و به عقب رفته اگر من هم بروم گروهان یتیم می شود.
در نهایت ماند تا در جریان حادثه اتوبوس در ? اسفند سال ???? به همرزمان شهیدش پیوست.

?
با فرج اله پیکرستان برای اولین بار در پلاژ دزفول آشنا شدم. نمی دانستم که متاهل است و به زودی صاحب فرزند می شود. قد بلند و رشید بود. یک روز برای راهپیمایی در حاشیه رودخانه رفتیم تا عادت کنیم در هوای سر دل به آب بزنیم. فرج اله در جلوی نیروها حرکت می کرد. حاشیه رودخانه یکدست نبود و گاهی که عمق آب زیاد می شد آب از سر بعضی از نیروها می گذشت و دادشان به هوا می رفت.
پیکر شهید پیکرستان را صبح عملیات دیدم در حالی که سربند زیبایی به پیشانی بسته بود.

 ?
یک شب در مسجدی جمع شده بودیم و فیلم مربوط به عملیات والفجر ? را می دیدیم. موقع تماشای فیلم متوجه شدیم هرکس از زیر قرآن رد شده  و در آغوش فرمانده شهید «سید جمشید صفویان» قرار گرفته است به شهادت رسیده است. مورد استثنا فقط «امیر پریان» بود که در کنارمان نشسته بود.
همه دورش حلقه زدند و از او قول شفاعت خواستند و او به حجب و حیای همیشگی اش چیزهایی می گفت.
...امیر هم طاقت دوری همرزمان شهدیش را نداشت تا به آنها پیوست.

منبع++++++++++++++++



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 12:27 صبح روز یکشنبه 89 اسفند 8

بیست سال در اتاق

کسانی‌که با حضورشان، جبهه‌ها را صفا بخشیدند، همین جانبازانی هستند که امروز، میزبانمان در آسایشگاه‌ها هستند.
میدان تجریش، محله امامزاده صالح تهران، کمی بالاتر از کاخ ریاست جمهوری سابق، آسایشگاه بقیهًْ‌الله واقع است؛ جایگاه جانبازانی که سالها مهمان دائمی این سرای فراموشی‌اند. اگر کسی بخواهد سری به این آسایشگاه بزند و احوالی از جانبازانش بپرسد و بداند که جانبازان چگونه و در چه شرایطی روزگار می‌گذرانند، به این راحتی‌ها امکان ورود پیدا نمی‌کند.
برای پاگذاشتن به دنیای سبز جانبازان، باید از بنیاد شهید و امور ایثارگران نامه داشت، یا از آشنایان و نزدیکان یکی از جانبازان بود. اما با تلاش نیز می‌توان این افتخار را کسب کرد تا رخصت ورود حاصل شود؛ در آن‌صورت، با عبور از حراست، محوطه آسایشگاه، نمایان می‌شود.
مکان استقرار جانبازان، در انتهای مسیری است که درختان سرسبز و سربه فلک کشیده‌اش با چمن‌های به شبنم نشسته و گل‌های رنگارنگ، آواز گنجشک‌ها و هوای دل‌نشینش، توجه هر عابری را به خود جلب می‌کند.
در سالن، تفاوتِ نور، چشم را آزار می‌دهد. انگار برق رفته است. رنگ چرک‌مرده دیوارها زیر نور لامپ صد واتی که از سقف آویزان است و به زور می‌خواهد همه جا را روشن کند، تیره‌تر به نظر می‌آید؛ اما چشم‌ها کم‌کم به محیط عادت می‌کند. اینجا نفس کشیدن به راحتی فضای بیرون نیست.
چندپله در مسیر راه است و درست بالای پله‌ها در سمت چپ، اتاق «حاج‌احمد» قرار دارد. کسی که از حدود بیست‌سال پیش، در اینجا زندگی کرده و جانباز قطع‌نخاعی است. اتاق حاج‌احمد، به هم ریخته است و در نگاه اول، این فکر را تداعی می‌کند که او در حال خانه‌تکانی است. برای نشستن در اتاق، باید چندین وسیله را جابجا کرد و طوری نشست که حاج‌احمد را نیز بتوان به خوبی دید.
حاج‌احمد، با آن چهره نورانی و نگاه مهربانش، آن ‌چنان میزبان دوست داشتنی است که توجه به اطراف، به کلّی فراموش می‌شود و مهمانان، محو سخنان دلنشین می‌شوند. آن ‌قدر که فراموش می‌کنند آمده بودند تا ربع‌ساعتی مهمان جانبازان باشند.
حاج‌احمد، از روزهای دلاورمردی و جنگاوری‌اش می‌گوید و آن‌چنان گرم و با حرارت صحبت می‌کند که مهمانان، هر لحظه بیشتر مشتاق شنیدن می‌شوند. انگار حاج‌احمد در میان این وسایل و اسباب به ‌هم‌ ریخته، چون جواهری می‌درخشد و تنهاست.
شاید اگر عقربه‌های ساعت می‌ایستادند، بهتر بود. در آن‌صورت، دیگر سخنی از رفتن به یان نمی‌آمد و دل حاج‌احمد، از رفتن مهمانانش نمی‌گرفت.
اینجا چشم‌ها در انتظار دیدار مهمان مشتاقی است که از جنس ایثار بوده و مشتاق آموختن است. اینجا چشم‌ها منتظر تشنه ‌لبی است که بی‌صبرانه به دنبال جرعه‌ای از دانش، خود را به چشمه معرفت رسانده است.
کاش درهای آهنین این سرای غمزده، به روی مشتاقان گشوده می‌شد تا این آموزگاران مکتب حسین(ع)، انقلاب و هشت‌سال دفاع مقدس، در کلاس ایثار، از خودگذشتگی و دلاری را آموزش دهند.
منبع: نشریه امتداد – ش



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 7:9 عصر روز شنبه 89 اسفند 7

<      1   2   3