>
سفارش تبلیغ
صبا ویژن



آرشیو اردیبهشت ماه 88 - تفحص شهدا

خادمین شهدا
آرشیو اردیبهشت ماه 88 - تفحص شهدا
شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه والنصر و اجعلنامن خیرانصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه ************** باکی از این نداریم که شهادت نصیب عزیزان ما شده است. این یک شیوه ی مرضیه ای است که در شیعه ی امیرالمؤمنین از اول پیدایش اسام تاکنون بوده .من در میان شما باشم یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش می کنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیش کسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند. امام خمینی قدس سره ************* شهید حمید باکری جانشین فرماندهی لشکر 31 عاشورا بود و چه زیبا گفت از دوستانش که دراین سال های بعد از جنگ چگونه خواهند شد!! دعا کنید که خداوند شهادت را نصیب شما کند، در غیر این صورت زمانی فرا می رسد که جنگ تمام میشود و رزمندگان امروز سه دسته می شوند: دسته ای به مخالفت با گذشته خود برمیخیزند و از گذشته خود پشیمان می شوند!! دسته ای راه بی تفاوتی را بر می گزینند و در زندگی مادی غرق می شوند و همه چیز را فراموش می کنند!!! دسته سوم به گذشته خود وفادار می مانند و احساس مسئولیت می کنند که از شدت مصائب و غصه ها دق خواهند کرد!!! پس از خدا بخواهید که با وصال شهادت از عواقب زندگی پس از جنگ در امان باشید . چون عاقبت دو دسته اول ختم به خیر نخواهد شد و جزو دسته سوم ماندن بسیار سخت و دشوار خواهد بود!!!
آرشیو اردیبهشت ماه 88 - تفحص شهدا وصال ؛ پایگاه جامع وب نوشته های  جهادگران فضای مجازی ما می توانیم www.it-help.blogfa.com
بیانیه جنبش حمایت از تهیه کننده برنامه سمت خدا
تماس با نویسنده

موضوعات مطالب
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گلایه‌ . 8 سال دفاع مقدس . انتفاضه سایبری . ایران . بانه . بیانیه . بیمارستان . پیرترین رزمنده دفاع مقدس . پیکر مطهرش . تنها زن . تیم اطلاعات عملیات . جبهه وبلاگی غدیر . جبهه وبلاگی غدیر اعلام کرد جنبش سایبری من به دانشجوی پولی معترضم . جنبش سایبری بصیرت حسینی . جنبش سایبری علمداران بسیج» . حاج حسین خرازی . حاج صفرقلی رحمانیان . حاج عباس کریمی . حماسه حضور زنان . حماسه دفاع . حماسه هویزه . حماسه هویزه و تأثیر آن . خاطرات رهبر انقلاب . خشونت سانسور شده . داشتیم میرفتیم کربلا اتوبوس مان را منفجر کردند ..... . دانلود مداحی شهدا . دفاع . دلاور مردان . رهبری . روایت . روز قدس . روند جنگ عراق علیه ایران . روند جنگ عراق علیه ایران (1) . زریبافان . زنان . زیبا و دلنشین . سالگرد شهادت . سالم پیدا شد . سردار بزرگ اسلام . سردار سرلشکر احمد کاظمی . شرمنده . شهدا . شهید . شهید امیر حاج امینی . شهید غلامرضا یزدانی . شهید قاسم نصرالهی . شهید همت . شهید کبیری . عملیاتها . عکس اسرای ایران در عملیات بدر . فرمانده سپاه . فرمانده لشکر محمد رسول الله(ص) . فسا . گلعلی بابایی . لحظه شهادت . لیست کامل . محمد مهدی کاظمی . محمدعلی شاه ، افغانستان ، جبهه ، جنگ ایران و عراق ، مجاهد ، زندا . ناگفته هایی از زنان . هشت دفاع مقدس . هشتم اسفندماه . همسران سرداران شهید . وصیت نامه . ولایت فقیه . یادواره وبلاگی . یک فرزند شهید . کمپین، حامیان توافق خوب .
آرشیو وبلاگ
آرشیو مرداد ماه87
آرشیو شهریور ماه 87
آرشیو مهر ماه 87
آشیو آبان ماه 87
آرشیو آ ذر ماه 87
آرشیو دی ماه 87
آرشیو بهمن ماه 87
آرشیو اسفند ماه سال 87
آرشیو فروردین ماه 88
آرشیو اردیبهشت ماه 88
آرشیوخرداد ماه 88
آرشیو تیر ماه 88
آرشیو مرداد ماه 88
آرشیو مهر ماه 88
آرشیو آبان ماه 88
آرشیو آذر ماه 88
آرشیو دی ماه 88
ارشیو بهمن ماه 88
آرشیو اسفند ماه 88
آرشیو فروردین ماه 89
آرشیو اردیبهشت 89
آرشیوخرداد ماه 89
آرشیو تیر ماه 89
آرشیو مردادماه 89
آرشیو شهریور ماه 89
آرشیو مهر 89
آرشیو آبان 89
آرشیوآذر ماه 89
آرشیو دی ماه 89
آرشیو بهمن ماه89
آرشیو اسفندماه89
آرشیو فروردین ماه 90
آرشیو اردیبهشت ماه 90
آرشیو خرداد ماه 90
آرشیو تیر ماه90
آرشیو مرداد ماه 90
آرشیو شهریور ماه90
آرشیو مهرماه 90
آرشیو آبان ماه 90
آرشیو آذر ماه90
آرشیو دی ماه 90
آرشیو بهمن ماه 90
آرشیو اسفند ماه 90
آرشیو فروردین ماه 91
آرشیو اردیبهشت ماه 91
آرشیو خرداد ماه 91
آرشیو تیر ماه 91
ارشیو مرداد ماه 91
آرشیو شهریورماه 91
آرشیو مهر ماه 91
آرشیو آبان ماه 91
آرشیو آذرماه 91
آرشیو دی ماه 91
آرشیو بهمن ماه 91
ارشیو اسفند ماه 91
آرشیو فروردین ماه 92
آرشیو اردیبهشت ماه 92
آرشیوخرداد ماه 92
آرشیو تیر ماه 92
آرشیو مرداد ماه 92
آرشیو شهریورماه 92
آرشیو مهر ماه 92
آرشیو آبان ماه 92
آرشیو آذر ماه 92
آرشیو دی ماه 92
آرشیو بهمن ماه 92
ارشیو اسفند ماه 92
آرشیو فروردین ماه 93
آرشیو اردیبهشت ماه 93
آرشیو خردادماه 93
آرشیو تیرماه 93
آرشیو مهرماه 93
آرشیو آذر ماه 93
آرشیو فروردین ماه 94


لینکهای روزانه
آپدیت نود 32 [1]
[آرشیو(1)]



لینک دوستان
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
EMOZIONANTE
عاشق آسمونی
شین مثل شعور
آخرالزمان و منتظران ظهور
پوکه(با شهدا باشیم)
سجاده ای پر از یاس
مــــــــــــــبـــــــلِّــــــــــــغ اســــــــلـــام
مهندس محی الدین اله دادی
بچه مرشد!
ای نام توبهترین سر آغاز
****شهرستان بجنورد****
..:: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه ::..
فانوس به دست.... ازتاریکی ها...رهسپاربه سوی نور
قهرمان من
.: شهر عشق :.
وبلاگ مهربان
بوی سیب
ایران اسلامی

بچه های خدایی
شبستان
سه قدم مانده به....
عشق
یادداشت های من
توشه آخرت
ترخون
سیاه مشق های میم.صاد
نهِ/ دی/ هشتاد و هشت
شکیبا
قتیل العبرات
کیمیا
کشکول
واژه های باران
سیرت
صل الله علی الباکین علی الحسین
وبلاگ گروهی جبهه جهادگران مجازی
نیم پلاک
بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور - واحد دررود
سونامی
جامع ترین وبلاگ خبری
پایگاه اطلاعاتی و کاربردی شایگان
گروه رزمی کاران ذوالـــفقار. (درچه)
مناجات با عشق
سرباز ولایت
نه آبی .. نه خاکی
هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه
مطلع مهرورزی ومحبت
صراط مبین
قرآن
* امام مبین *
دوستانه
دکتر علی حاجی ستوده
وبلاگ خبری تحلیلی مبارز جوان
انا مجنون الحسین
حباب هایی از ح ق ی ق ت
یکی بود هنوزهم هست
قرآن و اهل بیت(ع)تنها راه نجات
بسیجی
بچّه شهید (به یاد شهدا)
گذر دوست
امتداد قاصدک
مجنون الحسین
سیب های کال
منتظر
مجمع فرهنگی فاطمیون شهرستان لنجان
اجلاسیه سرداران و 14600 شهید استان فارس
آقای آملی لاریجانی عدالت و عادل کجاست؟
سرافرازان
تارنما
نیم پلاک یعنی شهید
::::: نـو ر و ز :::::
مرد آبا دانی(جانباز عطشانی)
کانون فرهنگی اهل البیت(ع)
پلاک طلائی
مردمی ترین رئیس جمهور
طلاییه
شهید حاج عماد
هویزه
جنبش سبز علوی
یا رب الحسین
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا
پایگاه فرهنگی مذهبی بنیان
وبلاگ حاج حسین خرازی
پایگاه اینترنتی ماوا
عروج، دل عاشق می طلبد
تا شهدا با شهدا
بصیرت در قرن 21
پایگاه شهید دوران
ملکوت
انجمنی( اسد زاده)
عطش عشق
وبلاگ قالب
قالب سازمذهبی

موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
  ربات مسنجر قافله شهداء - طرحی نو
لوگوی وبلاگ
آرشیو اردیبهشت ماه 88 - تفحص شهدا



لوگوی دوستان













آمار بازدید

کل بازدیدها : 532969

بازدیدهای امروز : 17

بازدیدهای دیروز : 66

 RSS 

   

نماز شب، نماز شب، نماز شب! کلید توفیقات روز است

حسن طاهری

سلامٌ علیه یَوْمَ یَموُتُ

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است (حافظ)

مرغ باغ ملکوت را چه به خاک نشینی؟ سبک‌بالان شیدای حریم حرم را چه به آسودگی؟ وقتی که مستغرق در جلوه دوست در نیاز و راز و نمازی و همه لذایذ و حلاوت‌های عالم را به لحظه‌ای از لحظات ذکر یار، نفروشی، آن‌سان خواهی شد که ایشان شد؛ غرق در محبت و معرفت و پربهجت، چون وارستگان بار یافته در کهکشان؛ همانانی که به مقام بی‌انتهای انقطاع از غیر و کمال انفصال از ذیل رسیده‌اند و در سدرة المنتهی، در صدر هستی، هم‌نشین یار شده‌اند. از چیست این؛ جز آن‌که خطاب «و لَهَدَیْناهُم صِراطاً مستَقیماً» (نساء/68) قرار گرفته‌اند و به کلام و فرمان حق دل سپرده که فرمود: «مُوتوا قَبْلَ اَنْ تَموُتوا»(حدیث قدسی)

راه یافته در حلقه و زمره پر جذبه نور را که اشتیاق و اختیاری نیست تا دل در گرو دیگری نهد. می‌میراند تعلق را و می‌شوید دل را از هر آنچه غیر حقیقت است تا جَلَوه‌ای شود از جلوات حضرت‌ عشق و آینه‌ای برای رؤیت عظمت جلّ و عَلی. می‌رویاند وجود خویش را در ترنّم اشک و اشتیاق و شیدایی و زنده می‌شود دلش به عقش؛ چونان زندگانی که حیات طیّبه قرآنی و عرفانی را یافته‌اند. اینان را چه به مرگ، که زنده‌ترین زندگان زندگانی ابدی‌اند.

خدا را مهلتی ای پیر همیشه نوشان از می عشق! اندکی آهسته‌تر که از وجودت گوهری هنوز نگرفته این دل ما! اندکی تأمل که جان‌ها تازه مدهوش است از نگاه پر شراره‌ات! اگر چه سکونت کوی دوست را نتوان فروخت به دنیایی، ولیک چه بسیارند دلدادگانت که حق حیات معنوی بر آنان داری. حیات بخش بودی بر مردگانی چون ما؛ چونان که دم مسیحایی حضرت روح الله (س) ساکنان سرکوی دوست را حیاتی جاودانه بخشید تا قیام و قیامت؛ تا ابد! زنده بودی و زنده ساختی، آن سان که در لحظه عروجت باران بهاری، جوانه بر خاک مرده می‌رویاند. واژه‌ها کوچک‌تر از آنند که وصف تو بگویند. جمله‌ها نارساتر از وصف بلندای وجودت. به کدام حرف و واژه بسنده کنیم: «منوّر ایمان»، «اسوه پارسایی»، «زنده به عشق»، «مستغرق در صحبت یار»، «همنشین ماه و مهر»، «پرچم هدایت»، «مناره تقوا»، «کوه استوار عرفان»، «بنده نیکوکار»، «عبد صالح»، «استاد کامل»، «ثروتمندترین ابر مرد معنوی جهان»، «دارنده ردای مرگ اختیاری». به کدام واژه تو را بخوانیم که هر واژه را مردان صالحی بر تو نهاده‌اند که خود از پیوستگان به وادی گمنامی و بی‌نشانی‌اند. از باریافتگان در تحت قبای ربّ الارباب که فرمود: «اولیائی تَحْتُ قَبایی لا یَعرِفُهم غَیری» (حدیث قدسی) از جمله «فِی السّماءِ مَعْروفون وَ فِی الاَرضِ مَجْهولون». (نهج البلاغه) ما را چه به ره‌یافتن در حضیرة قدسی آسمانیان! سخن ناگویا و خامه در خود شکافته است، از بیان ذرّه‌ای از بیکرانی ژرفای وجود پر بهجت ایشان.

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند (حافظ)

به مسجد فاطمیه (س) معروف به «خانوم» که می‌رسیدی، هر صبح و شام و در هر وعده ایستادن به نیاز و نماز، صف در صف، کسانی را می‌یافتی که در پی قدقامت او، دل به آسمان می‌سپردند. قنوت و رکوع و سجود و تکبیر و قیام بود که در سبد سبد بهشتی، به دست و بال فرشتگان تا به عرش می‌رسید. درست پانزده سال پیش بود و در فصل پر حرارت تابستان قم. نوجوانی که در اوج رسیدن به مدارج علمی و معرفتی حوزه‌ها آرزوها داشت. نماز که پایان یافت پیر دلربایی از محراب برخاست که با چشمانش دل می‌ربود. جادوی نگاهی که در جایی نمی‌یافتی، جز به جمع واصلان حق. از باب طلب خیر به کلام عشق می‌خواستم بدانم که سر در گرو سربازی امام غایب (عج) نهم یا خیر؟ با اشاراتی سریع، کریمه‌ای از صحیفه الهی را باز فرمود و با همان قامت تکیه داده بر کنارة محراب، سر و دست به پائین تکان دادند؛ آن هم دو بار و این یعنی بسیار خوب، با تأکید. به هنگام استخاره با هیچ کسی سخن نمی‌گفت. تنها با اشاره دست و چشم و ابرو، سخنانی می‌فرمود که هزاران جمله در خود داشت.

هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرود
هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود

آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت
که اگر سر برود از دل و از جان نرود (حافظ)

سالی نگذشته بود که به اشارت و رهنمود او در طلب علم دین گام نهاده بودم. درست چهار ماه گذشته از بهار 1374 در نخستین روزهای تیر ماه و گرمای سخت عصر جمعه قم، کمتر کسی را در کوچه و خیابان می‌یافتی و من که از بحث صمدیه، باز می‌گشتم، از مدرسه به سمت کوچه ارک راهی بودم. از کوچه ارک که پای در خیابان ارم گذاشتم، ایشان بود و در کنارشان طلبه‌ای که می‌شناختمش. هر دو وارد کوچه ارک شدند و من نیز به آنان پیوستم. تنهای تنها و در خلوتی سه نفره. طلبه پرسش‌هایش را گفت و پاسخی شنفت و رفت. و من ماندم و وجود نورانی مردی که تصور تنها بودن با او را هیچ‌گاه نداشتم. سرشار بودم از شوق؛ آن‌چنان که به طرب آمده باشم. گویا سال‌ها بود که می‌شناسدم. همچون پدری مهربان، سرشار از تبسم و مهر و صمیمیت، عصا به دست، عمامه‌ای ساده، لباسی تمیز و قدیمی و شالی بافتنی بر کمر بسته، آهسته می‌رفت. سخنم را کامل می‌شنید و چون سخن می‌گفت به رسم ادب می‌ایستاد و پاسخ را می‌فرمود.

پرسیدم: «حضرت استاد! کسب و علم و معرفت آن‌چنان هم که می‌گویند، آسان و کوتاه نیست. چه باید کرد؟» تبسّم فرمود و گفت: «عزیزم! راه را کوتاه و بار را سبک کنید. سبک بار باشید، تا آسوده راه روید. مسافت طولانی است و سخت و دشوار. بار سنگین شما را باز می‌دارد از ادامه راه. بارتان را کم کنید. گناه نکنید و از معصیت دوری جویید تا بار سبک شود و مسافت کوتاه. برای کم کردن بار، گناه نکنید!»
عصایش را حرکت داد و به راه افتاد و من در پی ایشان باز پرسیدم: «حضرت استاد! چه بسیارند جوانان مشتاقی که به انسان رجوع می‌کنند. برای ترویج معنویت و امور دینی و بالا بردن سطح بهره‌وری و باردهی معنوی به آن‌ها چه کنیم؟» دوباره ایستادند و با نشاط و صمیمیتی بیشتر، دستشان را جلو آوردند و فرمودند: «با دست پر جلو روید. خودتان را که اصلاح کنید، دستانتان پر خواهد بود. با دست پر حرکت کنید. مطمئن باشید، مؤثر خواهید بود. خودتان را که اصطلاح کنید، دیگران به شما روی می‌آورند و به سمت شما می‌آیند. باز هم می‌گویم، راه را طولانی نکنید؛ مسافت را کوتاه و بار را سبک کنید!»

و این جملات کوتاه را که می‌نگارم، ایشان برایم به تفصیل می‌فرمود؛ با شاهد مثال، شعر و حدیث و آیه، قصه و حکایت و حادثه. آن‌چنان که بندبند آن در تمام وجودم حک می‌شدند. دوباره پرسیدم: «کدام یک از اساتید اخلاق بهترند؟ و در این راه چه باید کرد؟» و دوباره تبسم ایشان بود که شکفت. شاید به ناپختگی و نادانی من که از استاد کامل معرفت و عشق چنین پرسشی می‌نمودم. آب در کوزه و من تشنه لبان گرد جهان می‌گشتم. سپس با خنده‌ای پدرانه فرمود: «عزیزم! این‌ها ملاک نیست. خیلی از افراد به دنبال استاد و معلم اخلاق می‌روند، اما به همان چیزی که می‌دانند، عمل نمی‌کنند. در آغاز کار بسیاری هستند که تشنه معرفت و اخلاق هستند. به ظاهر تشنه‌اند، اما ممکن است همان شیدای تشنه لب، استاد خود را به قتل برساند؛ همچون ابن ملجم که شاگرد امیرالمؤمنین (ع) بود. باید مجاهده با نفس را کامل کنید، سپس به این مرحله برسید. «لَنَهْدینّهَم سُبُلَنا» باید حاصل شود. اگر دیدید هدایت در مسیر خدا به دست نیامده، بدانید که مجاهده‌تان ناقص بوده. مجاهده را کامل کنید؛ یقین بدانید که خداوند همه امور را اصلاح خواهد فرمود. هدایت خداوند در صورتی کامل و تمام می‌شود که مجاهده شما کامل باشد»

ایشان می‌گفت و من می‌شنفتم؛ جلمه جمله نورانی‌اش را. به منزل ایشان که رسیدیم، دستان فرتوتشان را به دو دست گرفتم و لب بر آنان نهادم با تمام وجود. با خویش می‌خواندم مصرعی را که بارها از ایشان شنفته بودم: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است» و حال آن‌که در آن دقایق، حرف‌ها به من فرمود. از آن عصر به یادماندنی، شبی چند نگذشته بود که در بازگشت از نماز عشاء در پی ایشان دوان دوان شدم؛ در عطش نوشیدن جرعه‌ای دیگر از کلامش. این‌بار پرسشی را که در ادامه زیارت آن عصر در ذهنم ایجاد شده بود، باز گفتم: «حضرت استاد! برای کامل کردن مجاهده و کسب توفیق خدمت به اسلام، لذّت عبادت و انسان شدن، آسان‌ترین راه و کلید چیست؟» همچون پیش ایستاد و این بار با قاطعیت، دقیقاً چنین فرمود: «نماز شب، نماز شب، نماز شب! نماز شب کلید توفیقات روز است.»

گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود
بار بر بست و به گردش نرسیدیم و برفت (حافظ)

صبر است مرا چاره هجران، صبر! دیگر چه جای شکایت و اشک و شراره آه؟! با کسی که پای در عقال عقل، بسته نام و ننگ و فریب است، چه جای شرح فراق و داغ تو؟! «فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت» با تو لحظه‌ای از لحظات بودن، آرزوی دیرینه ساکنان سختی کشیده معرفت است. هر کسی را که راه نیست بر حلقه مستان خراباتی! عاقلان، خرابیِ خرابات را می‌نگرند و شیدایان، آبادی خراب آباد دل. فهم این جمله که داند «ساخت ما را هم او که می‌پنداشت / به یکی جرعه‌اش خراب شدیم» (محمود سنجری)

تنها ماییم که دیر رسیده بر قافله معرفت تو، انگشت حسرت به لب، می‌خوانیم که «نشان یار سفر کرده از که پرسم باز» دلخوش به آنیم که با قافله مطیعان خدا و رسول و وارثان انبیا و صدیقین و شهدا و صالحان، آشناییم و سربلندیم که رفیق و هم‌نشین آنان، هر چند دورادور و پای در گل و مانده در دام نام و نان! اگرچه «زبان خامه ندارد، سر بیان فراق»، لیک خرسندیم به دوستی با دوستان بهترین دوستان خدا و پیوستگی با کریمه نور که فرمود: «وَ مَنْ یُطع الله و الرسول فاولئک مع الذین اَنعَمَ الله علیهم من النّبیّینَ و الصّدیقین و الشهداء و الصالحین و حَسُنَ اولئکَ رفیقاً» (نساء/69)

داغ دل ما را چه شفا و مرهمی است، جز به این امید که شادان و خرامان به حریم آسمانیان در زمزمه با امام غایب از دیده، چنین پر کشیدی ای آسمانی مرد!

مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم
که پیش چشم بیمارت بمیرم
چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم
قدح پر کن که من در دولت عشق
جوانبخت جهانم گرچه پیرم
خوشا آن دم کز استغنای مستی
فراغت باشد از شاه و وزیرم
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
زبام عرش می‌آید صفیرم (حافظ)

کنون که وجود ایشان در جوار رحمت حق آرمیده و بانگ الرّحیل فرموده، شنوایان و بینایان اهل راز، این خطاب حق را می‌شنوند و می‌بینند:

«و سلامٌ عَلیه یَومَ وُلِدَ و یَومَ یَموتُ و یَوْمَ یُبعَثُ حیّاً» (مریم/ 15)



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 11:25 صبح روز سه شنبه 88 اردیبهشت 29

ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتاَ بل احیااَ عند ربهم یرزقون

باسلام و درود بر مهدی موعود امام زمان عج و نائب برحقش امام خمینی و امت شهید پرور و قهرمان ایران و خانواده گرامیم

شهادت در راه خدا مقامی است که بالاتر ار آن هیچ نیکی وجود ندارد و امت شهید پرور و خانواده گرامی از اینکه قلمم و فکرم در حدپایینی است

و نمی توانم احساسات درونیم را بازگو کنم شرمنده ام

و از خدا میخواهم  که مرگ مرا شهادت د راه خودش قرار دهد

 از خدا می خواهم که:اللهم اجعلنی من حزبک  فان حزبک هم المفلحون و اللهم اجعلنی من جندک فان جندک هم الغالبون

  از خانواده گرامیم میخواهم که صبر را در مصیبتها پیشه کنند و خانواده هایی را در نظر بیاورند که چندین شهید داده اند .

و از خواهران و برادرانم می خواهم که در راه اسلام که بالا ترین مکتب هاست پیشه کنند

و آنرا رها نکنندو در نماز جمعه ها شرکت کنید و از خون شهدا حفاظت کنید.. حب دنیا را از دل خارج کنید و حب الله را به جای ان جایگزین نمائید.

وصیت نامه تنها بخشیدن مال و منال نیست بلکه یک نوع امر به معروف و نهی از منکر است و بالا ترین وصیت من این است که از گناهان چه صغیره و چه کبیره بپر هیزید .

 من مالی ندارم هر چه دارم در راه خدا انفاق کنید و هرچه می دانید در خانه لازم است استفاده کنید.

من حدود دو سال نماز قضا دارم که امید وارم یک نفرا اجیر نموده و نمازهای قضای مرا  که موفق به ادای آن نشدم اداکند.

 پیام من به تمام ملت ایران فقط  صبر، صبر؛ صبر است که صبر نسبت به ایمان مانند سر است نسبت به بدن

به امید پیروزی حق بر باطل و پایان این جنگ خانمان سوز

خدایا خدایا تا انقلاب مهدی حتی کنار مهدی خمینی را نگهدار 



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 5:26 عصر روز چهارشنبه 88 اردیبهشت 16

 

... روز پنج‌شنبه بود مثل همیشه بعد از نماز صبح بلافاصله بچه‌ها آماده شدند تا پای کار برویم. فردا روز ولادت آقا امام رضا(ع) بود و چون روز جمعه بود، احتمال اینکه کار را تعطیل کنیم وجود داشت. گفتیم رمز حرکت آن روز، نام مبارک آقا علی بن موسی الرضا(ع) باشد تا عیدی را شب ولادت بگیریم.
تا چم‌هندی که کار می‌کردیم، باید نزدیک به 22 کیلومتر می‌رفتیم. احساس کردم بچه‌ها از نظر روحیه، گرفته‌اند دنبال سوژه‌ای می‌گشتم تا بچه‌ها را از این حال و هوا بیرون بیارم. زمزمه‌ای گرفتم که نمی‌دانم از کجا به ذهنم آمد: «بگو یا علی، غم‌ها تو از یاد ببر / بگو یا علی، بهشت و یک جا بخر.»
بچه‌ها هم این ذکر را گرفتند و خنده بود که بر لب بچه‌ها نشست، به محل کار رسیدیم. یکی از بچه‌ها با بیل مشغول به کار شد و ما هم قرار شد داخل شیارها را کاوش کنیم، یکی از برادران هم مثل اینکه سوزنش گیر کرده باشد، یک بند مشغول خواندن اون ذکر بود مزد ذکر آن روزمان و عیدی اربابمان پیکر مطهر سه شهید بود که به مقر برگشتیم. یکی از برادران برای رفتن به خانه‌اش در دهلران، به سه راه شهید خرازی رساندم و خودم رفتم مخابرات عین‌خوش تا به حاجی تلفن کنم و بگم سه شهید با هویت کامل گشف شده است که اتفاقی جالب افتاد؛ مسئول بسیج عین‌خوش مرا دید گفت: نذر کرده‌ام پنج کبوتر به تو بدم که توی مقر، کبوتر حریم شهدا بشن. وقتی وارد مقر شدم حال عجیبی داشتم. سه شهید، پنج کبوتر و شعر قربون کبوترای حرمت.           

راوی:  محمد احمدیان



نویسنده » شهید فریبرز ا.. بخش پور زارع » ساعت 3:0 عصر روز جمعه 88 اردیبهشت 11

   1   2      >